بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

احتمال مین ریزی گسترده در دریا و زیر دریا، آزمایش موشکهای دوربرد

خبرنگار خبرگزاری «انتخاب» گزارش داد: دومین مرحله از رزمایش هوایی دریایی،زمینی و مقاومت بسیج با نام "نبی اکرم ‪ "۲‬از فردا آبهای نیلگون خلیج فارس آغاز می‌شود.

یک تحلیلگر مسائل نظامی که خواست نامش فاش نشود،می گوید: حجم بالای شلیک انواع موشکها، آزمایش موشکهای فوق مدرن و دوربرد جدید، آزمایش موشکهای دوربرد با کلاهک های خوشه ای، موشکهای دوش پرتاب و کاتیوشای ضد بالگرد ارتقا یافته، احتمال مین ریزی گسترده در دریا و زیر دریا به شکلی وسیع در خلیج فارس، از مواردی است که به احتمال قوی، در این رزمایش صورت خواهد گرفت.

وی گفت: هدف از این رزمایش، تمرینات آزمایشی. ارتقا آمادگی دفاعی، ارزیابی کارایی سلاحهای جدید است.

در همین حال، سردار سرلشگر صفوی، طی نشستی مطبوعاتی با اعلام این خبر، نخستین هدف دومین رزمایش بزرگ پیامبر اعظم(ص) را نمایش اقتدار و عزم ملی برای دفاع همه‌جانبه در مقابل هر گونه تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران خواند.

وی از جمله دیگر اهداف این رزمایش را تقویت و تمرین قدرت بازدارندگی موثر سپاه پاسداران در مقابل تهدیدهای احتمالی برشمرد و گفت: نیروهای شرکت‌کننده در این رزمایش، یگان‌های تخصصی چهار نیروی هوایی، زمینی، نیروی مقاومت بسیج و دریایی خواهند بود.

به گفته وی، نیروی هوایی سپاه پاسداران با شلیک ده‌ها موشک از جمله شهاب 3 و شهاب 2 با سرجنگی خوشه‌ای و بردهای بالای هزار کیلومتر، هم‌چنین موشک‌های فاتح 110 و ذوالفقار 73 و صدها راکت و موشک‌ با بردهای مختلف از 150 کیلومتر به بالا و ده‌ها هواپیمای شناسایی هوایی با سرنشین و بدون سرنشین، در منطقه خلیج فارس و دریای عمان در این رزمایش شرکت می‌کند.

صفوی خاطرنشان کرد: هواپیماهای جنگی سوخوی 25 نیروی هوایی نیز پشتیبانی نزدیک از رزمایش یگان‌های سطحی نیروی دریایی و نیروی زمینی را بر عهده دارند و هم‌چنین هواپیماهای ترابری سنگین و سبک ایلیوشین و آنتونوف و هلی‌کوپتر سنگین Mi-17 .ماموریت و عملیات تازش هوایی یگان‌های ویژه‌ی صابران نیروی سپاه را در استان هرمزگان و برخی جزایر به عمق 1400 کیلومتر انجام خواهند داد که طی آن‌ها عملیات‌های آفندی و انبوه توسط بیش از 1800 تیم خودکفا و ویژه طرح‌ریزی شده است.

فرمانده کل سپاه هم‌چنین تصریح کرد: نیروی زمینی سپاه در این رزمایش با استعداد 10 تیپ زرهی، مکانیزه، نیروی تخصصی و زمینی با به‌کارگیری سلاح‌های جدید و سازمان جدید رزم در ده استان کشور عملیات دفاع مسطح ،‌ ویژه‌ی نفوذ دستبرد و عملیات تاخیری و تک‌های شبانه را با واحدهای کوچک خودکفا در جمع گسترده تمرین می‌کند.

وی گفت: گروه توپخانه و موشک‌های نیروی زمینی سپاه با ماموریت کنترل یک منطقه خاص و با شلیک موشک‌های خوشه‌ای و هزاران گلوله توپخانه، آن منطقه را کنترل می‌کنند.

به گفته صفوی اجرای عملیات هلی برن و ویژه در منطقه عمومی هرمزگان و برخی جزایر منطقه خلیج فارس از سوی یگان‌های ویژه صابرین از دیگر برنامه‌های رزمایش نیروی زمینی خواهد بود.

فرمانده سپاه در ادامه گفت: نیروی مقاومت بسیچ 788 گردان عاشورا و الزهرا(س) مرکب از 656 گردان عاشورا و 132 گردان الزهرا در مقیاس 14 استان کشور با ماموریت دفاع مسطح ، عملیات تاخیری و بازپس‌گیری و دفاع از کوی و برزن و مقابله با یگان‌های هلی برن دشمن،‌ دفاع از مراکز حساس و گلوگاه استراتژیک، مقابله با هر گونه ناآرامی احتمالی، شرکت در عملیات نجات و امداد مصدومان و عملیات جنگ نوین، رزمایش خواهد کرد که این رزمایش، چند روزی است آغاز شده، از جمله در تهران و روز پنج‌شنبه در مقیاس استان تهران و خارج از تهران انجام می‌شود.

وی یادآور شد: نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز رزمایش تخصصی موشک‌های سطح به سطح و ساحل به دریا را از شمال منطقه خلیج فارس از منطقه عمومی جاسک تا سییریک انجام می‌دهد. عملیات گشت‌های دریانوردی و عملیات تاکتیکی شناورهای رزمی و پشتیبانی رزمی نیروی دریایی سپاه در سه منطقه دریایی از ماهشهر، بوشهر و منطقه بندرعباس تا سواحل دریای عمان نیز انجام خواهد شد.

صفوی تصریح کرد: در این رزمایش که طول سواحل خلیج فارس و دریای عمان را در برمی‌گیرد، نیروی دریایی سپاه شلیک انواع اژدر، ‌راکت و موشک‌های دریایی و ده‌ها موشک FL-10 و HW-2 ساحل به دریا را به عهره دارد و پرتاب موشک‌های دوش‌پرتاب زمین به هوا را در مناطق سه گانه دریایی (منطقه یکم: بندرعباس منطقه‌ دوم: بوشهر و منطقه سوم: بندر ماهشهر) انجام می‌دهد.

فرمانده سپاه در بخش دیگر سخنانش با تاکید بر این‌که این رزمایش هیچ تهدیدی برای منطقه و کشورهای همسایه ندارد، گفت: این رزمایش به امنیت منطقه توجه دارد. مدل امنیتی مورد توجه جمهوری اسلامی ایران، تامین امنیت خلیج فارس با مشارکت همه کشورهای همسایه در ترکیبات امنیتی این منطقه فوق‌العاده حساس و استراتژیک است.

وی گفت: از نظر ایران همسایگان ما دوستان ما محسوب می‌شوند و دشمنان ما دشمنان همسایگان ما هم هستند. سپاه در این رزمایش می خواهد نشان دهد که فرزندان رشید ملت ایران در قالب نیروهای سپاه و بسیج آماده پاسداری و مقاومت در هر شرایط تهدید‌آمیزی هستند.

صفوی خاطرنشان کرد: این رزمایش با بالاترین تکنولوژی روز چه آن‌هایی که از خارج آورده‌ایم و چه تکنولوژی‌ بومی که اخیرا ساخته شده و با نیروهای ورزیده و حرفه‌ای و آموزش دیده و با فرهنگ شهادت‌طلبی انجام می‌شود؛ یعنی نیروهایی که در سایر ارتش‌های دنیا نظیر ندارند.

وی گفت: از نظر جمهوری اسلامی ایران، دفاع و امنیت منطقه به هم پیوسته است و اگر دشمنان فرامنطقه‌ای و کشورهای ماجراجو بخواهند منافع ما را به خطر بیندازند، سپاه و نیروهای داوطلب بسیجی از همه توان خود برای دفاع از امنیت کشور و ضربه زدن به منافع آنها در بردهای عمیق بهره می‌گیرند.

صفوی در بخش دیگر سخنانش درباره‌ی رزمایش مشترک آمریکا و برخی کشورهای غربی‌ و کشورهای منطقه نیز گفت: این مانور تبلیغاتی و سیاسی است و از بعد عملیاتی ارزش زیادی ندارد.

وی درباره‌ی رزمایش دوم پیامبر اعظم نیز گفت: این رزمایش کاملا تخصصی و با تجهیزات و تکنولوژی تخصصی و با یگان‌های نخبه با سلاح‌ها و تجهیزات خاص برگزار می‌شود، البته گستره این رزمایش به این شکل است که از سوی گردان‌های عاشورا و الزهرای سپاه در 14 استان و یگان‌های نیروی زمینی در ده استان انجام می‌شود.

فرمانده سپاه تصریح کرد: نیروهای مسلح در شرایط فعلی همواره آماده انجام رزمایش هستند و این رزمایش هم در برنامه ما گنجانده شده بود که کمی زمان آن را جلو آوردیم.

وی در پایان در پاسخ به این پرسش که اگر قطعنامه علیه ایران صادر شود چه می‌کنید نیز گفت: سوال شما را سیاسیون و رده‌های بالاتر مثل شورای عالی امنیت ملی باید پاسخ دهد و تبیین کند که چگونه با آن مسائل برخورد می‌کند.

هنوز تلاشهای آمریکا به نتیجه مطلوب نرسیده

مسعود بهنود، روزنامه نگار سرشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی در گفت و گویی مشروح با «رضا سلیمانی» خبرنگار خبرگزاری «انتخاب» در غرب اروپا می گوید: در ضعیف ترین دوره ی حکومت کشور یعنی حکومت قاجار افرادی چون قوام السلطنه، مشیر الدوله و دکتر مصدق را داشته ایم که این مملکت را بدون نیاز به توپ و تانک و هیجان سازی حفظ کرده اند... بنابر شواهد تاریخی نتیجه میگیرم هروقت کار به دست کارشناسان و در بستر کارشناسی ، تخصصی بوده موفق شده ایم .

«سلیمانی» در ابتدای مصاحبه می نویسد:  به نظر می رسد در حال عبور از بحران های نوینی هستیم، به بن بست رسیدن مذاکرات هسته ای و ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت، همچنین تأثیر آزمایش هسته ای کره بر روند مذاکرات و مواردی از این دست مسبب آن شد که بی هیچ درنگی، دلنگرانی ها و سؤال هایم در مورد مسائل مختلف ایران، بالاخص بحث هسته ای را با روزنامه نگار برجسته ی ایرانی و تحلیلگر مسائل سیاسی (مسعود بهنود) در میان بگذارم.

آنچه که در ذیل می آید حاصل «بخش نخست» گفتگوی ما بین ایشان و نگارنده است:  

* جناب بهنود مختصری از احوال خویش بگویید. زندگی در خارج از کشور، فعالیتهای حرفه ای تان، و هر حاشیه ای که به نظر مورد لزوم رسد

بهنود: حدود 10ماه پیش دوستان تولد 60سالگی من رو جشن گرفتند. بنابراین علی القاعده باید خودم را در سن بازنشستگی بدانم ولی روزگار چنین نمی خواهد، وقتی ما 20 و اندی سال داشتیم ، فشار گذاشته بودیم روی ستون فقرات، 40/45سالگان که بلند شو ما می خواهیم وارد شویم اما الان من نه اینکه چنین فشاری رو احساس نمی کنم، بلکه در نقطه ی مقابل فشاری به من وارد می شود که میگوید بمان و کار کن...

این خودش خبر خوبی نیست برای جامعه فعلی مطبوعاتی کشور و نشان می دهد که فاصله ای وجود دارد، بین نسل ها.دلایل متعدد اجتماعی،سیاسی و کمی فرهنگی در مجموع باعث شده که ورود جوانان به این حرفه جریان کم فشاری باشد. به همین جهت من هم مجبورم به کار کردن روزی 10 تا 12ساعت.

اینکه در داخل یا خارج از کشور باشم زیاد برایم تفاوتی ندارد به دلیل وجود تکنولوژی جدید و ارتباطات کامپیوتری و بقولی فناوری نوین روزی 10.12 ساعت که تقریبا میشود گفت تمام ساعت مفیدی است که یک آدم در سن و سال من کار می کند، دیگر خیلی فرصتی باقی نمی گذارد که شخص بتواند سری به بیرون بزند و بفهمد که اینجا تهران است ، قم است یا لندن...

چیزی اضافه دارد و آن اینکه قرار گرفتن در جریان خبر و اطلاعات کشور وقتی که آدم در داخل کشور است به سهل و سهولت اتفاق می افتد و وقت زیادی نمی گیرد چون آدم به گونه ای وسط جریان آب است...

ولی زمانی که دور هستید، وقت بیشتری می خواهد بنابرای این خودش فشار بسیاری است به آدم کم وقت، که این از جمله هزینه هایی است که باید بپردازم....

چند کتاب آماده ی انتشار دارم که مجموعه مقالات و یک رمان هست که از 10 سال پیش دستم بوده و بگونه ای ادامه ی امینه و خانم است که متأسفانه به دلیل عوض شدن بشقاب محل زندگی ما روند پیگیری اش کند شد، در حالی که باید 5سال پیش آماده ی چاپ می شد، هنوز نشده است.

به طور معمول همان کارهای حرفه ای را انجام می دهم که در 10/15سال گذشته و بقولی همیشه انجام می دادم جز اینکه امروز مجبورم وقت اضافه ای بگذارم برای شاگردانم و بچه ها که از آنها دور افتادم و من بابت این قضیه مغبونم، در نتیجه وظیفه خود می دانم که گهگاه اگر کاری دارند انجام دهم....

* برگردیم بر سر اصل مطلب جناب بهنود . به نظر می رسد دوره ای جدیدی از موازنه ی سیاسی در جهان در حال باروری و فعلیت است که نمونه ی بارز آن ایران خودمان است به این ترتیب می توان حرکت خلاف جریان مرسوم عده ای از کشورها منجمله کره ی شمالی را نیز در ادامه ی همین روند و موازنه ی نوین سیاسی پنداشت، صرف نظر ار تفاوتهای موجود، اهرم امروزما در میدان رویارویی جهان سیاست انرژی هسته ای و حق داشتن آن است؟ تحلیل کلی شما از زوایای(حتی زوایای تاریک) این موضوع چیست؟  

بهنود: نقشه ی هسته ای جهان که حالا ما هم به گونه ای داریم منافع خویش را در آن تعریف می کنیم، بیشتر از آنکه یک موضوع احساساتی، یا ملی باشد، استنباط می شود یک مسئله ی کارشناسی است.بگذارید مثالی در این باره بزنم:

اگر فردا صبح نقشه و تدبیر همین دولت فعلی یا بعدی آمریکا عوض شود و بگوید کشورهای صاحب نفت اجازه ی خرید صنایع هسته ای گران دارند و سد موجود از مقابل آنها برداشته شود ، بطوری که خبر دارید همین الان بعلاوه بر ایران ،سعودی،مجموعه جنوب خلیج فارس،ترکیه،سوریه و اردن در صف انتظارند...

حالا به مفروضات زیر توجه کنید:
قدرت ها بشننید کناری و بگویند هرکس هرکاری دلش می خواهد بکند.من سؤال می کنم که آیا در آن صورت هم انرژی هسته ای با تمام ظرایفش حق مسلم ماست؟  
آیا آن دنیا بهتر از دنیای فعلی است؟  

آیا اینکه وارد شویم در این دنیا و بگوییم که انرژی هسته ای حق مسلم ماست و دنیا حق ندارد که به ما بگوید :نه!(( برای اینکه خودش دارد و نمی تواند بقیه را محروم کند)). در آن صورت یعنی ظاهر شدن دیگر قدرت های هسته ای در منطقه که بسیاری از آنها به دنبال سلاح آن نیز هستند، فضای بهتری برای زیست ما ایرانیان ایجاد می شود؟  

به نظر نمی رسد که پاسخ این سؤال مثبت باشد به همین جهت درباره مسئله ی هسته ای شخصا خیلی خونسردم یعنی در حقیقت فکر می کنم مسئله ی هسته ای به مثابه تمامی فناوری ها ست. البته خوبست که ما داشته باشیم ولی نه بقیمت این همه هیاهو و این همه مسئله، می پسندم که ایران و تیم سیاسی خارجی در مذاکرات با غربی ها از 3سال گذشته کوشش می کنند این فناوری را بدست بیآورند، این هم شامل گروه مذاکره کنند ی قبلی و هم فعلی که من تفاوتی مابین شان نمی بینم، می شود، روش های خوب کارشناسانه و غیر هیجانی است و با خرد ورزی همراه است و تا کنون نیز مبتنی بر شکست نبوده.

اما اصلا نمی پسندم روش ها تبلیغاتی که انتخاب شده برای قرار دادن مردم در وسط این میدان. دنیا، دنیای هیجان سازی نیست.قطعا این هیجان ها به سازندگانشون ضرر می رسانند. و بعد مهم تر از همه علامتهایی است که برای دنیا فرستاده می شود. که در حقیقت ما کشور عقب افتاده و نیازمند هیجانی هستیم، و مردم بدون هیجان نمی توانند زندگی کنند و نیز حکومتها هم بدون هیجان نمی توانند حکومت کنند.این ها نشانه های بدی هستند به نظر من ایران و مردمش پیشرفته تر از آن هستند که احتیاج به این انژکسیون های تبلیغاتی داشته باشند ، اما وقتی در یک بستر علمی و تخصصی کار و موضوع قرار می گیرد. من از روند مسثله ی هسته ای شخصا راضی ام، واینکه گاهی مواقع بعض افراد نگران می شوند که ممکن است خطراتی برای کشور ایجاد شود. من آن نگرانی را ندارم.مخالفم با روشهای تند روانه ولی احساس نمی کنم به این سبک و سیاق عمل شود.

بیشتر روشهای تند روانه مثل برخوردهای آقای احمدی نژاد قصد استفاده ی هیجانی از ماجرا را دارد وگرنه رفتاری که چه گروه سابق به ریاست آقای روحانی و چه گروه فعلی به ریاست دکتر لاریجانی در سطح سیاسی جهان انجام می دهند به نظرم رفتار خردمندانه و سیاست مدارانه در دیپلماسی جهانی است.

* اصولا وجود چنین افعال و اقداماتی(هیجان گرایی ها، دور کردن مسائل از بستر تخصصی خود) با عنایت بدین نکته که شما محقق تاریخ معاصر نیز هستید، چه عواملی هستند؟ آیا دیگر کشورها هم اینچنین عمل می کنند؟  

بهنود: گاهی حکومت گران ایران جامعه ی ایران را عقب مانده تر از آنچیزی که هست فرض می کنند و تا آنجا که من از تاریخ میدانم هرگاه حکومتگران ایران سعی کرده اند با احساسات مردم بازی کنند و از آن سود جویند شکست خورده ایم. مشهور ترین مثال اش جنگ ایران و روس . جنگ ایران و روس وقتی بعد از دوره اول از بستر کارشناسنانه (( نظر عباس میرزا و مرحوم قائم مقام شناخت دقیق از توانایی های دفاعی و، عده و عده ی کشور داشتند)) خارج شد و به بستر فتوا و اعلام جهاد و شبیه این موارد کشانده شدد، نتیجه اش آن شد که مملکت به تالابی وحشتناک تبدیل و شکستی سنگین را متحمل شد.  

ترکیب مشترک متحجرین حکومت و روحانیون متحجر زمان پای به میدان گذاشتند، که حاصلش آن شد که غیر از اینکه بخش هایی از کشور ((هرچند بصورت تاریخی جزو ایران نیز نبودند ))را از دست دادیم ، شانس اینکه یک پای مان در دریای سیاه باشد و پای دیگرمان در خلیج فارس (( که در واقع اگر این اتفاق می افتاد حادثه ی بسیار مهمی برای ایران بود و کشور را به قدرت بلامنازع شرق تبدیل می شد)) از دست رفت. و با هیجان سازی فرصت از کفمان شد.

بار دیگر در جریان ملی شدن صنعت نفت هم همینطور، یعنی آنجا هم هیجاناتی که توسط گروههای سیاسی و دیگران ساخته شد،طرح توطئه ها، خیال پردازی ها، احساس برانگیختن ها باعث آن شد که سرانجام به کودتا تن دادیم بازی از زمانه ی حرفه ای خود خارج شد و رفت...  

حالا نمونه ی مقابل این موضوع ((یعنی سپردن مسائل مهم در محمل کارشناسی)): در ماجرای آذربایجان رخ داد. نه در ماجرای نهضت مردم آذربایجان بلکه در ماجرای ماندن ارتش سرخ روسیه در ایران(( هرچند این دو اتفاق همزمانند اما یکی نیستند)).


در آن زمان ارتش سرخ در ایران ماند و خواست حکومت دست نشانده و پوشالی خودش را درست کند. بعد از رفتن قشون انگلیس و آمریکا، دو نیرو در کارزار داخلی کشور شدند. دربار و هواداران جناحی و سیاست وقت انگلستان به زعامت سید ضیاء.غوغایی به راه انداخته بودند که در تاریخ به غوغای تخلیه ی ایران مشهورست.

دوم گروهی به ریاست قوام السلطنه بودند که فارغ از تمامی جریانات و حواشی، موضوع را از دیدگاه و راه های کارشناسی دنبال می کردند و با شناخت جاهای خالی دنیا و گسل های قدرت های دنیا به موضوع پرداختند. وارد عمل شدند و چون توانستند صحنه را از هیجانات خالی کنند پیروز شدند.  

اما به محض پیروزی گروه اول، دار و دسته شاه و دیگران وارد شدند و فریاد فتح آذربایجان را سر دادند و در نتیجه برای اینکه این حادثه را تبدیل کنند به نمایشی تبلیغاتی برای خودشان تبدیلش کردند به یک کینه که هنوز میشود نمود آن را در جامعه ی فعلی دید یعنی سوء نظرهای مابین ترک و فارس...باید گفت :اینها اعمال قبیحی هستند.ما ایرانی ها همیشه نشان داده ایم که نیروی هوشمند و کارآمدی در همه ی دوره ها داشته ایم، ضمن اینکه اصولا این نیروها هیچ ارتباطی به رژیم و زمانه ندارند.

در ضعیف ترین دوره ی حکومت کشور یعنی حکومت قاجار افرادی چون قوام السلطنه، مشیر الدوله و دکتر مصدق را داشته ایم که این مملکت را بدون نیاز به توپ و تانک و هیجان سازی حفظ کرده اند...بنابر شواهد تاریخی من نیز یک نتیجه ی کلی میگیرم و آن اینکه هروقت کار را به دست کارشناسان و در بستر کارشناسی ، تخصصی برده ایم موفق بوده ایم...

قطع یقین مدیران کشور مایلند که منتخبان شان در موضوع هسته ای به عنوان متخصص ، بهترین و کم خطرتریم راه حل را انتخاب کنند. از او(( یعنی ازمسئولان سیاست خارجی)) انتظار ندارند، راه حلی را انتخاب کند که برایش هورا بکشند از او انتظار ندارند راه حلی را انتخاب کند که مردم را بیشتر به هیجانات وارد کند.نه!در همه ی دنیا معمول است که مدیران جامعه موثق به این هستند که منافع عمومی را در بهترین راه حل های مجود پیدا کند. ممکن است بهترین راه حل الزاما آنی نباشد که مردم را به هیجان وادارد...

ولی در نقطه ی مقابل یعنی در کشورهای آفریقایی و بسیار فقیر مثل حکومت لیبی و یا دیکتاتور مانندهایی مثل ایدی امین و صدام، شما مجبور به هیجان سازی هستید...

من سؤالم از بزرگان کشور آنست که آیا جامعه ی ما در این حد از نپختگی و در این حد از جنینی است، که ما باید با شوک درمانی و هیجان سازی موضوعات آن را پیش ببریم؟

به نظرم نمی رسد واقعا اینطور باشد، جامعه ی ایران یک عامل تعدیل کننده و به اندازه ی کافی آرام کننده و آرام بخش به اسم دین را دارد. گرچه متأسفانه در بعضی مواقع در سالهای اخیر آدم های کم بضاعت این سرمایه بزرگ را به میدان سیاست کشاندند و از آن خرج کردند.اما باید توجه داشت که این مهم سرمایه ی بسیار بزرگی است که از زمان شاه اسماعیل صفوی به داد کشور رسیده و گاه مورد بهره برداری قرار گرفته است.  
این سرمایه ایران را با هم و یکپارچه نگاه داشته است، اگر ایران کوچکترین فظعه ی منطقه در اوایل قرن20 بود، اینک در اوایل قرن 21 بزرگترین قطعه ی منطقه است...

آیا در تمام این سالها هیجان سازانی مثل جناب احمدی نژاد برای حفظ این مملکت بر سر کار بوده اند؟

آیا برای حفظ این مملکت در 120-130سال گذشته که دوره ی بسیار سختی نیز بوده و تمامی ابرقدرتهای قبلی بودند اما بعد خرد و یا تکه تکه شده اند و باز این گربه ما بزرگ باقی ماند(( که کوچک ترین لقمه اول قرن بیستم بود و حالا بزرگترین شده))،اینگونه عوامل در کار بوده اند؟آیا شاهان بی عرضه و فاسد و یا نیروهای خارجی گربه را نگاه داشته اند؟یا درست تر اینست که بگوئیم نیروی متفکر کارآمد و دولتمرادن دلسوز کشور ایران را نگاه داشته اند؟اگر اینطور است، آیا ما قدر دان بوده ایم؟ از لحاظ تاریخی اگر به کتابهایمان در این حدود نظری بیندازیم خواهیم دید که نه، نبوده ایم!

وقتی نگاهی می اندازید می بینید که تنها نامی از امیر کبیر و مدرس و چند روحانی [که دستی هم در دولت نداشته اند] نام برده شده است.آیا تنها همین افراد بوده اند؟آیا واقعا اینظور است؟آیا بچه های ما سؤال نمی کنند پس این مملکت را چه کس یا کسانی حفظ کرده و نگاه داشته اند؟چگونه دو جنگ جهانی، دو انقلاب، و دوکودتا را از سر گذرانده؟  به نظر می رسد جواب معادلات کشور اینها نیست!جواب این معادلات اعمال کارشناسانه دولتهای معتقد به کارشناسان، کم کردن از بار هیجانات و در نتیجه فرستادن این امور به بستر واقعی خودش است!!

* اقدام اخیر کره شمالی باعث برخورد تقریبا شدید شورای امنیت سازمان ملل متحد با کره گشت، آنها این هشدار را به ایران نیز دادند که برخوردی مشابه خواهند نمود، با توجه به این نکته که ایران عضو معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای است و تا اکنون هیچ نقض قانونی انجام نداده و نیز شعار وهدف متفاوتی را نیز دنبال می کند. آیا گذاردن ایران و کره در کفه ترازو حقوقی به نظر می رسد؟  

بهنود: ببینید من از این قیاس و در یک کفه قرار دادن ها را نمی پسندم.سیاست جهان بر اساس منافع کشورها تنظیم میشود. کره در منطقه ای از جهان واقع شده است(آسیای جنوب شرقی) که تمام اموراتش با نقطه ای که ایران در آن قرار دارد متفاوت است.ایران به عنوان کشوری مسلمان و هم به عنوان کشوری صاحب نفت و موقعیت سوق الجیشی در منطقه بسیار اهمیت دارد.در صورتی که کره کشوری است غیر مسلمان و بی بهره از منابع زیر زمینی و در کنار دو قدرت بزرگ یعنی ژاپن و چین قرار گرفته.

نکته ی بعدی اینکه نمی شود گفت که حکومت ایران رو به فناست، در حالی که کره در دل خودش نماینده یک نظم منحط قدیمی است که در حال شکست است...بیشتر نمونه های آن نیز تا کنون شکست خورده اند و تنها نمونه هایی انگشت شمار از این نوع حکومت ها باقی مانده است.


آنچه که به کره ی شمالی تا کنون امکان داده است که بایستد حمایت جانبی چین و توازن قدرت بین ژاپن و چین است، کره شمالی در میان دو قدرت بزرگ فضایی را بدست آورده و توانسته در آن فضا محیط زیستی برای خود فراهم کند و در آن رشد کند. با نگاه به این نکات باید توجه نمود  


* به نظر می رسد این اقدام بهانه ای به دست دولت امریکا و اسرائیل داده تا از این ممر بر علیه ایران سود جویند، آیا اقدام اخیر کره تأثیر مستقیمی بر جریان تنش هسته ای ایران خواهد داشت؟ اصولا اقدام کره به چه نحوی موضوع ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟  


بهنود: از نظر تأثیر گذراندن بر مسئله ایران باید پاسخ داد که آری! بطور معمول کشورهایی که بر روی صحنه خبری جهان قرار دارند(کشورهای خبرساز) از سرنوشت یکدیگر تأثیر می پذیرند.

به معنی آنکه وقتی الان پرونده ایران در نزدیکی شورای امنیت و تحریم است، ماجرای آزمایش هسته ای کره شمالی مطرح می شود و چنانکه می بینید ایران مکان اول خبری خود را از دست میدهد ، این حذف از تیتر اول رسانه ها به عقلا امکان بررسی بیشتر موضوع را می دهد، تا در این بررسی ها راه حل هایی برای خودشان بیآبند .  

فضای موجود در این دو هفته امیدواری می دهد که مسؤلان و تصمیم گیران جمهوری اسلامی همان چیزی که نشانه اش را در 10-15روز گذشته دیده ایم.

اینکه عقلا از موقعیت پدید آمده یعنی انفجار هسته ای کره بهره گیرند و ماجرای هسته ی ایران را از صحنه هیجان ساز داخلی و خارجی بیرون آورند، و از این فرصت سود جسته، موضوع را به کارشناسان برای یافتن راه حلی مناسب واگذار کنند، بخش نیکوی ماجراست.

احساس من اینست که این اتفاق نیز افتاده است، به همین جهت است که خوشحالم، گرچه آدم نمی تواند از گرفتاری مردم دیگر جهان خوشحال شود ولیکن به نظرم می رسد که کره یک گام به خطر نزدیک شد و ایران یک گام دورتر...

* جناب بهنود یعنی شما قائل به این هستید که آزمایش هسته ای دولت پیونگ یانگ به گونه ای برای ایران مفید بوده و تأثیر مثبتی داشته است؟  

بهنود: هر ماجرایی در عالم سیاست می تواند بر سیاست های دیگر تأثیر بگذارند حالا مثبت یا منفی بستگی به تصمیم گیرندگان دارد، که از آن موقعیت بتوانند استفاده کنند .هیچ ماجرایی نیست که خود به خود یا فی النفسه بتوان گفت که به زیان دیگری است این بستگی به تصمیم هایی دارد که مدیران آن بحران می گیرند.

بطور مثال مگر حادثه ی حمله ی نظامی آمریکا به عراق برای ایران سود نداشته است؟ ما خوشحال از این اتفاق نیستیم ولی به هرحال برای جامعه و منافع ملی مان به اندازه ی کافی سود داشته است. همانطور حمله آنها به افغانستان، اصولا در حالی که 11سپتامبر می توانست حادثه ی بسیار بد و نگران کننده و خطرناکی برای ایران باشد، عملا بعد از این چند سال به دلیل خرد ورزی تیم سیاست خارجی و مدیران کشور که موضوع را به خوبی اداره کرده اند این حادثه به نفع ایران جهت گرفت. یعنی الان که شما نگاه می کنید، موقعیت جهانی ایران نسبت به قبل از 11سپتامبر بهتر است، این نه ناشی از اینست که آن حادثه به نفع ایران طراحی شد، منظور اینست که ما توانستیم با درایت از آن واقعه استفاده کنیم.  
از ماجرای اتمی کره نیز ما می توانیم با درایت به نفع خود استفاده ببریم.

جهانی سیاسی امروز جهان احساسات، عدالت جویی و دلرحمی نیست.بلکه جهان بهره گیری از فرصتهاست. یک فرصتی در دنیا پدید آمده ، ما از این فرصت می توانیم به نفع خودمان استفاده کنیم.دوباره تکرار می کنم که از 10/15روز اخیر استباطی دارم، یعنی شامه ام از اخبار چنین استباط می کند که مشغول بهره برداری از این فرصت هستیم.

* چهار شنبه ی دو هفته پیش دکتر لاریجانی در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر نکاتی را متذکر شدند، یکی از آن موارد این بود که ما مذاکرات مؤثری با خاویر سولانا داشته ایم اما عده ای از پیگیری روند مثبت آن جلوگیری کردند، به نظر می رسد مورد نظر آقای لاریجانی آمریکاست. در حالی که از آنسوی آمریکا پرچم مذاکره را افراشته است و چنانکه میدانید در ایام اخیر امریکا دائما از دخالتهای ایران در عراق و لبنان و فلسطین شکایت دارد، در این سوی دبیر شورای امنیت ملی ایران تصریح می کنند که غربی ها و بقولی آمریکا می خواهند احتیاجات خود را بصورت امتیاز به ما بفروشند در حالی که ایران می تواند به عنوان کشوری نجیب نقش مهمی را در صلح منطقه ایفا کند، این مجادله ها و بقولی زورآزمایی ها را چگونه ارزیابی می کنید؟  

بهنود: ابتدا نکته ای را متذکر شوم ، کار ما به عنوان آدم هایی که می نشینیم و اخبار و اطلاعات را به سیستم استنتاجی شخصی می بریم و از آن تحلیلی بیرون می کشیم، می تواند از دو مسیر عبور کند:

اول اینکه خود را درگیر جزئیات جنگ های میکروفونی کنیم و دیگری اینکه خود را در سطح کلیات ماجرا نگاه داریم و تنها آن بخشی از جزئیات را مورد توجه قرار دهیم که بتواند کلیات را تغئیر دهد.

من بلعکس شما از روش دوم استفاده می کنم، به طور کلی ماجرای ما حاکی از آنست که معتقدیم پیشرفتهایی را در زمینه ی هسته ای کسب کرده ایم و می خواهیم روند این پیشرفت ها را به سوی جلو ادامه دهیم.


اگر از بعد تاریخی هم بخواهیم این موضوع را مورد کنکاش قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که در گذشته(دهه 70) قدرت های حاکم جهان همان هایی بودند که امروز مخالف فن آوری هسته ای ایران هستند، حکومت وقت ایران را تشویق می کردند که هسته ای شود حتی پیشنهاد خرید سلاحهای اتمی را نیز به حکومت وقت ایران دادند.  

همان قدرتها و کشورها امروز آمده اند و به حکومت موجود در ایران می گویند چون سیاست خارجی تنش زایی داری ، چون در زمانی گروگان گیری کرده اید، چون اینک رئیس جمهورتان می گوید اسرائیل باید از بین برود و غیره شما نمی توانید تولید سوخت کنید ...

این حرفها را که نمی توانند در داخل مقاوله ها یا عهد نامه های حقوقی جا بگیرند، به همین دلیل قوانین فعلی ان پی تی چنین رئوسی ندارد.کشمکش ایران و جهان در قوانین نانوشته سیاست معنا پیدا می کنند، یعنی زور ، آنجایی که ناو آیزنهاور را به منطقه می آورند.

پس بنابراین مجادله ی ما با رأس این مخالفتها یعنی آمریکا مجادله ای حقوقی نیست، که ما دنبال آن در مصاحبه های دکتر رایس و دکتر لاریجانی ب گردیم.بلکه یک مجادله زور آزمایی سیاسی است که طبیعتا یکی از ابزار سیاست، تهدید به زور است.

این تهدید به زور وقتی به آمریکا می رسد حرکت کردن ناو آیزنهاور به سوی منطقه است، و وقتی به ایران می رسد قدرت نمایی ها در عراق، لبنان، فلسطین و گاه افغانستان است.


بنابراین می بینید که دو طرف هر کدامشان با وسایل و امکاناتشان در حال زورآزمایی هستند، این درست که بسیاری می گویند امکانات ایران و آمریکا قابل مقایسه نیست، راست هم می گویند.اما وقتی آمریکا آمده با 200هزار نفر در منطقه اطراف ایران پخش شده، آنوقت دیگر نمی شود گفت قدرت دو طرف اندازه ی هم نیست.

وقتی آمریکا در محدوده ی ایالت متحده بود، بله قدرت بیشتر و امکانات خیلی بیشتری نسبت به ایران داشت، ولی وقتی با200هزار نفر نیرویش دور و بر ایران پخش شده و افکار عمومی اش نیز به شدت حساسند و با دو انفجار به این سو و آن سو خیز بر می دارند((چه در آمریکا و چه در انکلیس))، آنوقت میبینید که مجادله حالت یک به صد در قدرت نظامی و قدرت فعال ندارد بلکه شکل دیگری دارد،بنابراین ایران در چنین مجادله ای چه می تواند بکند؟

ایران راه حل حقوقی که بتواند آمریکا را قانع کند در اختیار ندارد و احتیاجی هم ندارد، چون آمریکا از نظر حقوقی قانع شده است، هیچ مشکلی از نظر حقوقی وجود ندارد، هیچ کجا و هیچ کس علیه ایران حرفی حقوقی نزده است، آژانس هم حداکثر حرفی که زده، گفته است: به نظر می رسد در گذشته یک سری اتفاقاتی در ایران افتاده که حوادث خیلی خوبی نبوده اند، ولی در موارد قطعی تاکنون هیچ نشانه ای را پیدا نکرده اند.

روند کار دارد به جایی می رسد که البرادعی، بازرسان و مجموعه آژانس به این نتیجه رسند که مجموعا قوانین حاکم بر آنان و بازرسی های انجام شده ضعیف هستند.آن به این دلیل است که آنها طی 3سال گذشته نتوانستند به شورای امنیت یا به بقیه بگویند که ایران خطرناک هست یا نیست!

* گفتار شما را قطع می کنم و همینجا سؤال دیگری را اضافه می کنم نحوه ی تعامل آژانس با ما و غرب چگونه بوده است؟ آیا حقوقی و علمی عمل شده است؟  

بهنود: واقعا در اینجا آفرین بگوئید به شرافت علم که این بازرسان مانند دکتر بلیکس و البرادعی و این گروه کارشناسی آژانس در مقابل فشار خورد کننده ی آمریکا و در مقابل فحاشی های ما ایرانیان و نوعا شرقی ها، شأن علم را حفظ کرده اند. و هرگز در این 3ساله چیزی را بر روی کاغذ نیآورده اند که از نظر علمی قابل دفاع نباشد، یعنی همواره گفتند ما مدرکی بدست نیآورده ایم ولی در عین حال نمی توانیم قسم بخوریم که ایران نیز حدود را رعایت کرده است، من نمی خواهم وارد جزئیات شوم.


* به نظر شما آیا تعامل و بقولی سیاست ورزی ما موفق بوده است؟  

بهنود: اگر بخواهم بگویم که موفق بوده یا نه، به نظرم می رسد بی طرفانه ترین نگاه اینست که اذعان کنیم ایران در 3سال گذشته در بازی که ذکر آوردگاه و قوانین آن رفت، شکست نخورده است، چرا؟ به این دلیل که ایران توانسته است در این بن بست بسیار ظریف عمل کند(بن بست به این دلیل که طرف مقابل نشسته است و می گوید تو حق داری ، اما من قدرت دارم و این حق را برای تو قائل نیستم) . ایران در این بن بست خوب عمل کرده که نگذاشته ترک بخورد و نه شکسته شود. اگر خطائی صورت گرفت از رای ما در سوم تیر پارسال است و نتیجه آن.

به هرحال 3سال است که این برنامه به نتیجه ی مطلوب آمریکا یا مجوز جمعی سازمان ملل نرسیده است، این خود یک پیروزی است

" ائتلاف تاکتیکی" میان رژیم صهیونیستی وسران اعراب

 

  "شالوم بن عامی" وزیر سابق امور خارجه و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی گفت که یک "ائتلاف تاکتیکی" میان اسراییل و کشورهای بزرگ سنی منطقه همچون مصر، اردن و عربستان سعودی برای متوقف کردن آنچه جاه طلبیهای منطقه ای ایران خواند وجود دارد.

بن عامی که درکنفرانسی درباره نزاع خاورمیانه سخن می گفت تصریح کرد:تلاش ایران برای یشبرد برنامه هسته ای اش در شرایطی صورت می گیرد که"دنیای عرب"در حال از  دست دادن پیشتازی خود به نفع جهان اسلام است. 
وی یکی از دلایل این وضعیت را گرفتاری آمریکا در عراق عنوان کرده وافزوده است: ایران بازیگر مهم منطقه است که به ویژه اهمیت نقش خود را از طریق پشتیبانی از حزب الله در حوادث اخیر لبنان نشان داده است.
بن عامی که اکنون معاونت "مرکز بین المللی صلح تولدو" را برعهده دارد بر لزوم برگزاری یک کنفرانس بزرگ دیگر برای برقراری صلح در خاورمیانه تاکید نموده وگفته است در این کنفرانس می بایست نقش ایران در تحقق صلح! بطور مشخص برجسته شود. 
گفتنی است ایده برگزاری کنفرانس جدید صلح خاورمیانه از سوی اسپانیا مطرح شده واین کشور اعلام کرده است تحولات خاورمیانه به ویژه درگیری اخیر میان اسراییل و حزب الله، پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و برنامه هسته ای  ایران، طرح آمریکایی "نقشه راه" را از اثربخشی انداخته است و باید طرح جامع دیگری که دربردارنده نقش تهران در روند صلح باشد، طراحی شود. 
بن عامی در ادامه سخنرانی خود گفته است، در این شرایط، ضروری است که اتحادیه اروپا و آمریکا اعتماد از دست رفته خود بر سر جنگ عراق را بازیابند و یک " ائتلاف بین آتلانتیکی" را از نو بسازند.
وی افزوده است:«آنچه در بغداد از دست رفته است باید در بیت المقدس احیا شود»
این مقام سیاسی سابق رژیم صهیونیستی در ادامه با اشاره به طرح اتحادیه عرب و طرحی که در دوران کلینتون برای تشکیل دولت فلسطینی طراحی شد،گفت که این دوطرح بسیار به  یکدیگر نزدیک هستند واساسا به دلیل وحدت تاکتیکی موجود میان اعراب و رژیم صهیونیستی در این طرح، برای اجرای آن آینده خوبی متصور است.

فناوری هسته ای "سپر استراتژیک" ایران است

لیلاز ،تحلیلگر مسائل اقتصادی معتقد است اگر بسته ای حاوی تضمین های امنیتی ،‌ محو کامل تحریمهای آمریکا و آزاد سازی همه دارایی های ایران با احتساب بهره ها و دسترسی نا محدود به بازار تکنولوژیکی و مالی دنیا بویژه امریکا به ایران داده شود ارزش مصالحه در موضوع هسته ای را خواهد داشت.

سعید لیلاز، روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل اقتصاد انرژی گفت : ما در حال حاضر درایران  برای تحریم احتمالی در حال فراهم کردن زمینه های یک انفجار اجتماعی هستیم . 

وی با بیان اینکه تجربه نشان داده است ساختار انرژی ایران به گونه ای است که هر رژیمی با هر عقیده ای روی کار بیاید باید نفت بفروشد و کالابخرد، به گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا که هفته گذشته منتشر شد اشاره کرد و گفت : این گزارش نشان می دهد ایران با همه توان خود نفت تولید کرده و این تولید در ماه سپتامبر به زیر 3 میلیون و هشتصد هزار بشکه کاهش یافته است ، بر این اساس می توان نتیجه گرفت که وضعیت ایران خطری برای امنیت انرژی جهان نیست .

لیلاز یاد آور شد: اطلاعیه اخیر بانک مرکزی ایران نیز این گزارش آمریکا را تائید می کند ، در این اطلاعیه آمده علت کاهش رشد اقتصادی ایران کاهش ارزش افزوده بخش نفت بوده است و آن هم به خاطر کاهش سرمایه گذاری خارجی است . 

واردات مواد مصرفی در یکسال گذشته دوبرابر شد و رکورد واردات سرانه ایران شکست براین اساس می توان گفت برای تحریم احتمالی در حال فراهم کردن زمینه های یک انفجار اجتماعی هستیم

وی  با بیان اینکه واردات مواد مصرفی در یکسال گذشته به دو برابر افزایش یافته است ، گفت : معتقدم در بعد تحریم احتمالی اقتصادی ایران هیچ نهادی به اندازه دولت ، با تصمیم های غلط خود به ایالت متحده کمک نمی کند. 

لیلازافزود : ما در سال 1377 برای اداره اقتصاد ایران با 5 درصد رشد اقتصادی به 10 میلیارد دلار واردات احتیاج اشتیم اما امروز کمتر از 65 میلیارد دلار واردات جواب این اقتصاد را با نرخ 4 درصدی رشد نمی دهد و این یک فاجعه اقتصادی است.

وی با بیان اینکه الگوی مصرف ایران بطورکلی فاسد وبی نظم شده است یاد آورشد : امروز بدون ماهانه 20 میلیون دلار واردات میوه خارجی ، و مشابه آن واردات گوشت خام و مرغ و بطور کلی بدون واردات میلیارد ها دلار مواد مصرفی نهایی ، امورات این اقتصاد نمی گذرد .

این تحلیلگر مسائل اقتصادی به تزریق 60 میلیارد دلار یارانه به اقتصاد ایران در سال جاری اشاره کرد و گفت : براین اساس  هر ایرانی امسال  900 دلار یارانه  دریافت می کند که 85 درصد آن یارانه سوخت است ، وقتی امروز گازوئیل را مجانی به ملت می دهیم به محض تحریم نمی توانیم آن را لیتری 600 تومان بفروشیم .



وی با هشدار درمورد تکرارتجربه رژیم شاه در واردات بی رویه و بیماری موسوم به بیماری هلندی در اقتصاد ادامه داد : امسال رکورد واردات سرانه هر ایرانی شکست و از مرز 900 دلار برای هر نفر عبور کرد درحالی که بالاترین رقم آن در رژیم شاه حدود 800 الی 850 دلار در سال 1355 به ازای هر ایرانی بوده است.

امسال رکورد واردات سرانه هر ایرانی شکست و از مرز 900 دلار برای هر نفر عبور کرد درحالی که بالاترین رقم آن در رژیم شاه حدود 800 الی 850 دلار در سال 1355 به ازای هر ایرانی بوده است

لیلاز درپاسخ به این سوال که به عقیده شما تحریم های ایران چه مواردی را شامل خواهد شد و چه تاثیری دراقتصاد ایران خواهد گذاشت گفت : تحریم های ایران عملا آغاز شده است و کسانی که با نهاد های بین المللی در بازرگانی خارجی فعال هستند می دانند که دیگرهیچ بانک معتبر اروپایی LC های ایران را قبول نمی کند و برای همین LC ها نیاز به تائیدیه یا بیمه دارند، نرخ هر دوی اینها تا یک سال پیش در دنیا حدود نیم درصد بود اما الان به حدود 8 تا 12 درصد رسیده است و بدین ترتیب کالاها برای مصرف کنندگان استفاده  کننده از این  تائیدیه ها بسیار گران تمام خواهد شد .

وی با بیان اینکه تحریم ها علیه ایران از حساسترین قسمت یعنی نقل و انتقالات مالی شروع شده است ، در این راستا به تحریم بانک صادرات اشاره کرد . 

این کارشناس اقتصاد سیاسی  گفت : ما در حال حاضر صرفا به دلیل تحریم اقتصادی ایالات متحده علیه ایران واجبار به خرید یوریی به جای خرید دلاری سالانه حدود 10 الی 15 میلیارد دلار را از دست می دهیم چون دلار در 6 سال گذشته نسبت به یورو 40 درصد تضعیف شده است و بر این اساس قدرت خرید بین المللی ما 40 درصد کاهش یافته است .

این تحلیلگر مسائل اقتصادی در پاسخ به این سوال که با توجه به مناسبات اقتصاد بین المللی و اختلافات موجود میان اعضای دائم شورای امنیت احتمال تحریم ایران چقدر است گفت : تصور می کنم ایالات متحده در حال حاضر هیچ عجله ای برای برخورد با ایران ندارد و بیشتر در پی رادیکالیزه کردن اوضاع ، به بن بست رساندن مذاکرات ، گیر انداختن ایران در گوشه رینگ و اجماع بین المللی است .

وی با بیان اینکه آمریکاییان معتقدند هنوز فاصله ایران تا اتمی شدن زیاد است به تحلیل جان نگروپونته وزیر امنیت داخلی امریکا مبنی بر اینکه ایران تا اتمی شدن به 5 الی 10 سال زمان نیاز دارد اشاره کرد .

ایالات متحده در حال حاضر هیچ عجله ای برای برخورد با ایران ندارد و بیشتر در پی رادیکالیزه کردن اوضاع ، به بن بست رساندن مذاکرات ، گیر انداختن ایران در گوشه رینگ واجماع بین المللی است

لیلاز تاکید کرد: آمریکایی ها در حال حاضر در دنیا نقاط ضعف بسیار جدی دارند و اینکه این کشور را قدرت قاهره بدانیم یک اشتباه بزرگ است .

وی با اشاره به اهمیت قیمت نفت برای آمریکا گفت : سطح ذخایر استراتژیک آمریکا یکماه پیش از مرز 350 میلیون بشکه عبور کرد ، واشنگتن روزانه یک میلیون بشکه نفت ذخیره می کرد اما در حال حاضر دیگر جایی برای ذخیره سازی ندارد و بر این اساس قیمت ها سقوط کرده است .

لیلاز با اشاره به بی تاثیری تصمیم اوپک در مورد کاهش یک میلیون و 200 هزار بشکه از ظرفیت صادرات نفت برای کنترل قیمت آن گفت : اوپک هیچ گاه در خصوص کاهش صادرات صادقانه عمل نکرده و ضمنا روسیه اعلام کرده است کاهش تولید نفت را به هر اندازه که باشد جبران خواهد کرد .

وی یادآور شد: در ماه های اخیر ذخایر ارزی روسیه از مرز 300 میلیارد دلار گذشت و میزان مازاد ارزی سالانه روسها از میزان ارزش کل صادرات نفتشان بیشتر شده است یعنی به طور کلی اقتصادشان را از وابستگی نفت بیرون آورده اند .

این تحلیلگر مسائل بین الملل به سابقه عدم مخالفت روسیه و چین با امریکا در تصمیم گیری های شورای امنیت اشاره کرد و گفت : مازاد صادرات چین به آمریکا 150 میلیارد دلار است که از مجموع تولید نا خالص داخلی ایران بیشتر است بنابراین، این رابطه به خاطر ایران کنار زده نخواهد شد .

لیلاز در بخش دیگری از این میز گرد در خصوص احتمال به توافق رسیدن ایران و غرب بر سر موضوع هسته ای گفت : تصور من این است که خط قرمز ایران به هیچ وجه غنی سازی هسته ای نیست یعنی باور نمی کنم خود این تکنولوژی قداستی داشته باشد مثل رابطه ایران و آمریکا یا جنگ ایران وعراق بلکه آنچه جمهوری اسلامی ایران به لحاظ ژئو پلتیک در پی ان است یک سپر امنیتی است و اتفاقا نقطه هسته ای شدن ایران نیز همین جاست چون حق صیانت از نفس حق طبیعی هر کشوری است .

وی  افزود : من معتقدم مسئولیت اصلی سوق دادن ایران به سمت هسته ای شدن ایالات متحده است چون دائما تهدید می کند که می خواهیم شما را سرنگون کنیم اما چون در عراق و افغانستان قدری گرفتاریم لطفا صبر کنید تا گرفتاریهایمان تمام شود .


این روزنامه نگار در مورد موضوع فن آوری هسته ای چنین ابراز عقیده کرد: اگر بگوییم انرژی هسته ای برای ما فایده اقتصادی یا تکنولوژیکی دارد کل آن را از اعتبار انداخته ایم چون صرفا تبدیل موضوع انرژی هسته ای به یک سپر استراتژیک به آن وجاهت رسمی می دهد .

لیلاز ابراز عقیده کرد : خط قرمز جمهوری اسلامی ایران در قضیه انرژی هسته ای امنیت ملی است و از این جنبه، مسئولیت اصلی کاملا متوجه واشنگتن است که به هیچ وجه حاضر نیست به ایران تضمین امنیتی بدهد .

وی با تاکید بر اینکه به بن بست رسیدن مذاکرات ایران و غرب اصلا به نفع ایران نیست گفت : آمریکایی ها بدشان نمی اید مذاکرات به بن بست برسد اما ما در 28 سال گذشته فضایی مساعد تر از الان برای آغاز یک گفتگوی استراتژیک و اهمه جانبه با ایالات متحده نداشته ایم .

لیلاز گفت : معتقدم خط قرمز ایران در مذاکره غنی سازی اورانیوم نیست اما خط قرمز طرف مقابل تعلیق است این دو خط قرمز از لحاظ تئوری و نظری قابل انطباق است و اگر این دو کشور ای میز مذاکره بنشینند و روی تقدم و تاخر تعلیق بحث کنیم موضوع قابل حل می شود .

وی در عین حال گفت : مخالفت آمریکا با نشستن پای میز مذاکره در خصوص اهداف اصلی این کشور تردید ایجاد می کند و بنا به گفته مقام رهبری چون آمریکائیها حد یقف ندارند ما چاره ای جز استراتژی تهاجمی نداریم . 

لیلاز در پاسخ به این سوال که آیا بر این اساس می تون گفت که مذاکرات ایران و غرب به بن بست رسیده است گفت : من معتقدم ایالات متحده در پی برخورد نظامی با ایران از سال 2008 به بعد است و در این خصوص تفاوتی میان محافظه کاران و دموکرات ها در هیات حاکمه آمریکا وجود ندارد.

سهم ایران در تولید ثروت جهان صرفا 4 در هزار است  درتجارت جهانی نیز در همین حد است، ما حدود 40 درصد متوسط جمعیتمان تولید ملی داریم  یعنی حدود یک سوم متوسط جهانی

این تحلیلگر مسائل بین الملل در پاسخ به این سوال که چه راهکار های اقتصادی برای مقابل با تحریم های احتمالی وجود ارد گفت : واقعیت این است که سهم ایران در تولید ثروت جهان صرفا 4 در هزار است یعنی چهار دهم درصد . سهم ایران در تجارت جهانی نیز در همین حد است یعنی ما حدود 40 درصد متوسط جمعیتمان تولید ملی داریم یعنی حدود یک سوم متوسط جهانی .

وی افزود : این موضوع نشان می دهد که اقتصاد ایران کم و بیش منزوی است و این اقتصاد کوچک که ما را تنها در حد یک شرکت مثل جنرال موتورز قرار می دهد تحریمش چندان تلاطمی در عرصه بین الملل برنخواهد انگیخت .

لیلاز با اشاره به اینکه تحریم ایران به سمت نفت نخواهد رفت گفت :‌من معتقدم تحریم اقتصادی نمی تواند ایران را به زانو در آورد و خوشبختانه اقتصاد ایران ظرفیت هایی دارد که این ظرفیت ها در سالهای اخیر به شدت تحت تاثیر واردات قرار گرفته است بنا بر این تحریم اقتصادی ایران صرفانوعی اعمال تعرفه گمرکی خواهد بود .

وی افزود : گله من از سیاست های اقتصادی دولت از سال 82 به بعد این است که با باز کردن درهای واردات برای کالاهای مصرفی اقتصاد ایران کاملا فاسد شده است .

این تحلیلگر مسائل اقتصادی همچنین گفت: معتقدم اقتصاد ایران ظرفیت های بسیار نیرومندی دارد و در میان مدت قادر به مقابله با تحریمها خواهد بود هرچند تحریم ها در کوتاه مدت تلاطمی نه چندان شدید در فضای روانی ایران ایجاد خواهد کرد .

وی با بیان اینکه در شورای امنیت راهکار تحریم یک شبه صد در صد وجود ندارد گفت :‌آنها قدم به قدم جلو می ایندو ما هم فرصت انطباق خواهیم داشت فقط باید از این فرصت استفاده کنیم.

آمریکا امکان آسیب زدن جدی به ایران را دارد اما نمی تواند ما را مطلقا را متوقف کند ، ایران می تواند ایستادگی کند و جامعه بین المللی چندان آمادگی یک در گیری جدی نظامی و استراتِیک رادر خاورمیانه ندارد


لیلاز با بیان  این جمله که ایران تا کنون به بهترین نحو ممکن بازی هسته ای را مدیریت کرده است گفت : آمریکا امکان آسیب زدن جدی به ایران را دارد اما نمی تواند ما را مطلقا را متوقف کند ، ایران می تواند ایستادگی کند و جامعه بین المللی چندان آمادگی یک در گیری جدی نظامی و استراتِیک رادر خاورمیانه ندارد .

وی افزود : تصورم این است که سرانجام هر دو طرف شرافتمندانه مصالحه خواهند کرد .

این تحلیلگر درپاسخ به این سوال که در مذاکرات هسته ای چه تضمین هایی باید از غرب گرفته شود گفت: اگر بسته ای حاوی تضمین های امنیتی ،‌ محو کامل تحریمهای آمریکا و آزاد سازی همه دارایی های ایران با احتساب بهره ها و دسترسی نا محدود به بازار تکنولوژیکی و مالی دنیا بویژه امریکا به ایران اده شود ارزش مصالحه در موضوع هسته ای را خواهد داشت . چرا که افق جدیدی را به روی اقتصاد ایران خواهد گشود .

این آمریکائیهای گاوچران


 

من تا به حال علیرغم همه افت و خیزها و چالشهای فکری ، آمریکاییان را مردمی در مجموع دانا می دانستم. منظورم از آمریکاییها البته دولتمردان و کارداران آن بلاد است و گرنه به سطحی نگری و کم خردی مردمان عوامشان که خود نیز معترفند.
گمانم این بود که در سایۀ پیشرفتهای عظیم و چشمگیر علمی و حجم باورناپذیر گردش اقتصادی ، مردمانی که همچنان با لهجۀ اجداد گاوچران ششلول بندشان انگلیسی را صحبت می کنند، به درجه ای از خردورزی رسیده باشند که بتوان در پرتو تصمیماتشان دورنمای خاصی را متصور شد.
من سر در آخور اندیشه های چپ ندارم و از موضع مبارزه با امپریالیسم موضوع را بررسی نمی کنم. بالعکس معتقدم که جهان بدون جانوری مثل صدام حسین روزنه های بیشتری برای تنفس خواهد داشت و این لای و لجنها که رسوبات قرنها تحقیر و تاراج در منطقۀ خاورمیانه هستند باید سرانجام دستخوش گندزدایی شوند.
اما سر از سیاست دوگانۀ آمریکا در نمی آورم و ضمنا خوش ندارم که مطلب را آنقدر پیچیده بپندارم که دچار دایی جان ناپلئونیسم شوم .
سیاست خاورمیانۀ بزرگ که از واقعۀ یازدهم سپتامبر نزج گرفت ، نه تنها احمقانه به نظر نمی آمد بلکه کورسویی بود در تاریکی این منطقه ازجهان. کدامیک از اندیشمندان و روشنفکران منطقه بودند که با گسترش دموکراسی و برچیدن اساس استبداد در کشورشان مخالف باشد؟ گرچه بحثهایی هم در محافل روشنفکری درگرفت که آیا دموکراسی را باید از خارج و با کمک نیروی خارجی وارد کرد یا خیر، چرا که در دموکراسی قابلیت خود-ترمیمی افزاینده وجود دارد حال آنکه از دل دیکتاتوری هیچ چیز در نمی آید. غرض اینکه منهای جنبه های اقتصادی و منافع مسلم آمریکا و انگلیس ، همچنین فجایع انسانی ناشی از جنگ من مشکلی در اصل گسترش دموکراسی در خاورمیانه نمی دیدم اما وقایعی که گذشت باعث شد که در خرد کاخ سفید نشینان بطور جدی شک کنم.
دو جنگ اخیر را در نظر بگیرید. یکی حملۀ آمریکا به عراق و دیگری تجاوز اسرائیل به لبنان. شاید برای ما که از آمریکا و یا بهتر بگویم دنیای غرب غولی در ذهن ساخته ایم و چنان می پنداریم که آنها برای نوشیدن یک لیوان آب هم هزارها محاسبۀ میکروسکوپی و ماکروسکوپی را به کار می بندند، قابل پذیرش نباشد که آنهمه کارشناس و متخصص پیش ازحمله به عراق فکر اداره کردن آن پس از جنگ را نکرده باشند. به محض سقوط صدام ، ارتش عراق را منحل می کنند و باعث می شوند که کسانی مثل مقتدی صدر سر از لانه برون آورند؛ و اما از این مهمتر اینکه اخیرا یکی از مقامات وزارت خارجه شان گفته بود که ما به اختلافات قومی و مذهبی در عراق فکر نکرده بودیم.
اینجاست که قضیه بسیار جالب می شود. فکرش را بکنید در کشوری مثل عراق که از زمان حمورابی و بخت النصر بگیرید تا حجاج بن یوسف ثقفی و تا صدام حسین عفلقی ، هرکه حکومت کرده خون ریخته و گردن زده و اساسا یک بچۀ مدرسه ای هم می داند که آن منطقه در تمام طول تاریخ رستنگاه مذاهب و فرق مختلف بوده که هیچ گاه با هم سر سازگاری نداشته اند، مشاوران کاخ سفید انتظار برقراری سریع یک دموکراسی زیبا و انسانی را درست در روز بعد از سقوط خونخوار تکریتی داشتند. و از آن گذشته کدام ابلهی می تواند تصور کند که اختلافات آئینی و مذهبی ، آنهم از نوع شیعه و سنی اش ، را بتوان به سرعت رفع و رجوع کرد.
این چنین است که بعد از گذشت چند سال، روزنامۀ آمریکایی (به گمانم واشنگتن پست) در سرمقاله اش می نویسد که ما در عراق شکست خورده ایم ولی با پررویی سعی می کنیم این شکست را انکار کنیم و حالا ناچاریم علیه همین دولت فعلی دست به کودتا بزنیم.
رابرت جی لیفتن در کناب "سندرم ابرقدرتی" به درستی می گوید که ابرقدرت دچارحماقتهایی می شود که از کودکان هم سر نمی زند و همان پاشنۀ آشیلش می شود.
من معتقدم این نوع برخورد با مسایل دنیا ریشۀ ژنتیک هم دارد. اساسا فرهنگ کابویی اولین و مطمئن ترین راهی را که پیشنهاد می کند دست به اسلحه بردن است . این است که می گویم اینها با اجداد هفت تیر کششان چندان تفاوتی ندارند. به محض روبرو شدن با یک مساله، تفنگشان را بر می دارند و راهی می شوند.
به همین دلیل است که من احتمال حملۀ هوایی به تاسیسات اتمی ایران را زیاد می دانم چرا که این تنها راهی است که به ذهن یک آمریکایی می رسد.(بودجۀ نظامی آمریکا سالانه چهارصد و پنجاه میلیارد دلار است)

این یک سوی قضیه بود که بنا داشت بنیادگرایی مذهبی را در منطقه از ریشه برکند (که ای کاش چنین می شد). سوی دیگر راببینید که به اسرائیل برای حمله به لبنان چراغ سبز می دهند. کشور کوچک لبنان که مساحتش تقریبا نصف مساحت خود اسرائیل است، تنها کشور دموکراتیک منطقه که در میان اعراب هم با فرهنگ ترین و آزاداندیشترین مردمان را دارد و با توجه به جمعیت مسیحی مقیم و سایۀ فرهنگی فرانسه بر آن کشور، بهترین نمونۀ یک دموکراسی رو به گسترش در این منطقۀ توفان زده است ، به بهانۀ گروگانگیری دو سرباز اسرائیلی ، آنهم توسط حزب الله و نه دولت لبنان، ویران می شود. تمام زیر ساختهای کشور اعم از فرودگاه و نیروگاه برق و بیمارستان و خانه و مدرسه و مغازه در هم کوبیده می شود. حدود ششصدهزار نفر آواره می شوند و هزاران زن و مرد و کودک و کهنسال زیر بمبهای اسرائیلی تکه پاره می شوند. میلیاردها دلار ضرر اقتصادی به لبنان وارد می آید و نتیجه اینکه گروه حزب الله که کم کم داشت به عنوان یک گروهک تروریستی اعتبار و منزلتش را از دست می داد ، مجددا محبوب همگان می شود. حتی موساد تخمین درستی از قدرت حزب الله نداشت و بی گدار به آب زد. نهایتا هزاران انسان بی گناه کشته شدند، کشوری ویران شد ، اسرائیل سر جایش برگشت و حسن نصرالله هم محبوب تر از گذشته بر صندلیش تکیه زده است.سرجمع اگر نیک بنگریم ، این جنگ بی حاصل برآیندی جز تقویت ارتدوکسیسم اسلامی در منطقه و تضعیف روند دموکراسی نداشت. حال این دو تصویر را کنار هم بگذارید. به نظر شما این نقض غرض نیست ؟ گمان نمی برید که ما با یک پارادوکس مواجهیم؟ بالاخره دموکراسی باید در منطقۀ خاورمیانه رشد کند یا سرکوب شود؟
ما از دو جواب ناگزیریم. یا باید همچنان معتقد باشیم که اینها همه نقشه های حساب شده است و آمریکا دقیقا می داند که در منطقه چه می کند و باید منتظر قدم بعدی بود و یا اینکه آن را به حساب طرز فکر یک عده گاوچران هفت تیر کش بگذاریم که خودشان هم نمی دانند چه می کنند.
من از این پس به گزینۀ دوم جدی تر نگاه می کنم . هرچه باشد اینها مغزشان از چرچیل بهتر کار نمی کند که با سیاستش دنیای آن روز را از شر نازیسم نجات داد اما با خط کشیهایش بر روی نقشۀ جغرافیا و ساختن کشورهای جعلی ، دنیای فردایش را به گند کشید.

کابوس نگار اقلیمی