بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

هنوز تلاشهای آمریکا به نتیجه مطلوب نرسیده

مسعود بهنود، روزنامه نگار سرشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی در گفت و گویی مشروح با «رضا سلیمانی» خبرنگار خبرگزاری «انتخاب» در غرب اروپا می گوید: در ضعیف ترین دوره ی حکومت کشور یعنی حکومت قاجار افرادی چون قوام السلطنه، مشیر الدوله و دکتر مصدق را داشته ایم که این مملکت را بدون نیاز به توپ و تانک و هیجان سازی حفظ کرده اند... بنابر شواهد تاریخی نتیجه میگیرم هروقت کار به دست کارشناسان و در بستر کارشناسی ، تخصصی بوده موفق شده ایم .

«سلیمانی» در ابتدای مصاحبه می نویسد:  به نظر می رسد در حال عبور از بحران های نوینی هستیم، به بن بست رسیدن مذاکرات هسته ای و ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت، همچنین تأثیر آزمایش هسته ای کره بر روند مذاکرات و مواردی از این دست مسبب آن شد که بی هیچ درنگی، دلنگرانی ها و سؤال هایم در مورد مسائل مختلف ایران، بالاخص بحث هسته ای را با روزنامه نگار برجسته ی ایرانی و تحلیلگر مسائل سیاسی (مسعود بهنود) در میان بگذارم.

آنچه که در ذیل می آید حاصل «بخش نخست» گفتگوی ما بین ایشان و نگارنده است:  

* جناب بهنود مختصری از احوال خویش بگویید. زندگی در خارج از کشور، فعالیتهای حرفه ای تان، و هر حاشیه ای که به نظر مورد لزوم رسد

بهنود: حدود 10ماه پیش دوستان تولد 60سالگی من رو جشن گرفتند. بنابراین علی القاعده باید خودم را در سن بازنشستگی بدانم ولی روزگار چنین نمی خواهد، وقتی ما 20 و اندی سال داشتیم ، فشار گذاشته بودیم روی ستون فقرات، 40/45سالگان که بلند شو ما می خواهیم وارد شویم اما الان من نه اینکه چنین فشاری رو احساس نمی کنم، بلکه در نقطه ی مقابل فشاری به من وارد می شود که میگوید بمان و کار کن...

این خودش خبر خوبی نیست برای جامعه فعلی مطبوعاتی کشور و نشان می دهد که فاصله ای وجود دارد، بین نسل ها.دلایل متعدد اجتماعی،سیاسی و کمی فرهنگی در مجموع باعث شده که ورود جوانان به این حرفه جریان کم فشاری باشد. به همین جهت من هم مجبورم به کار کردن روزی 10 تا 12ساعت.

اینکه در داخل یا خارج از کشور باشم زیاد برایم تفاوتی ندارد به دلیل وجود تکنولوژی جدید و ارتباطات کامپیوتری و بقولی فناوری نوین روزی 10.12 ساعت که تقریبا میشود گفت تمام ساعت مفیدی است که یک آدم در سن و سال من کار می کند، دیگر خیلی فرصتی باقی نمی گذارد که شخص بتواند سری به بیرون بزند و بفهمد که اینجا تهران است ، قم است یا لندن...

چیزی اضافه دارد و آن اینکه قرار گرفتن در جریان خبر و اطلاعات کشور وقتی که آدم در داخل کشور است به سهل و سهولت اتفاق می افتد و وقت زیادی نمی گیرد چون آدم به گونه ای وسط جریان آب است...

ولی زمانی که دور هستید، وقت بیشتری می خواهد بنابرای این خودش فشار بسیاری است به آدم کم وقت، که این از جمله هزینه هایی است که باید بپردازم....

چند کتاب آماده ی انتشار دارم که مجموعه مقالات و یک رمان هست که از 10 سال پیش دستم بوده و بگونه ای ادامه ی امینه و خانم است که متأسفانه به دلیل عوض شدن بشقاب محل زندگی ما روند پیگیری اش کند شد، در حالی که باید 5سال پیش آماده ی چاپ می شد، هنوز نشده است.

به طور معمول همان کارهای حرفه ای را انجام می دهم که در 10/15سال گذشته و بقولی همیشه انجام می دادم جز اینکه امروز مجبورم وقت اضافه ای بگذارم برای شاگردانم و بچه ها که از آنها دور افتادم و من بابت این قضیه مغبونم، در نتیجه وظیفه خود می دانم که گهگاه اگر کاری دارند انجام دهم....

* برگردیم بر سر اصل مطلب جناب بهنود . به نظر می رسد دوره ای جدیدی از موازنه ی سیاسی در جهان در حال باروری و فعلیت است که نمونه ی بارز آن ایران خودمان است به این ترتیب می توان حرکت خلاف جریان مرسوم عده ای از کشورها منجمله کره ی شمالی را نیز در ادامه ی همین روند و موازنه ی نوین سیاسی پنداشت، صرف نظر ار تفاوتهای موجود، اهرم امروزما در میدان رویارویی جهان سیاست انرژی هسته ای و حق داشتن آن است؟ تحلیل کلی شما از زوایای(حتی زوایای تاریک) این موضوع چیست؟  

بهنود: نقشه ی هسته ای جهان که حالا ما هم به گونه ای داریم منافع خویش را در آن تعریف می کنیم، بیشتر از آنکه یک موضوع احساساتی، یا ملی باشد، استنباط می شود یک مسئله ی کارشناسی است.بگذارید مثالی در این باره بزنم:

اگر فردا صبح نقشه و تدبیر همین دولت فعلی یا بعدی آمریکا عوض شود و بگوید کشورهای صاحب نفت اجازه ی خرید صنایع هسته ای گران دارند و سد موجود از مقابل آنها برداشته شود ، بطوری که خبر دارید همین الان بعلاوه بر ایران ،سعودی،مجموعه جنوب خلیج فارس،ترکیه،سوریه و اردن در صف انتظارند...

حالا به مفروضات زیر توجه کنید:
قدرت ها بشننید کناری و بگویند هرکس هرکاری دلش می خواهد بکند.من سؤال می کنم که آیا در آن صورت هم انرژی هسته ای با تمام ظرایفش حق مسلم ماست؟  
آیا آن دنیا بهتر از دنیای فعلی است؟  

آیا اینکه وارد شویم در این دنیا و بگوییم که انرژی هسته ای حق مسلم ماست و دنیا حق ندارد که به ما بگوید :نه!(( برای اینکه خودش دارد و نمی تواند بقیه را محروم کند)). در آن صورت یعنی ظاهر شدن دیگر قدرت های هسته ای در منطقه که بسیاری از آنها به دنبال سلاح آن نیز هستند، فضای بهتری برای زیست ما ایرانیان ایجاد می شود؟  

به نظر نمی رسد که پاسخ این سؤال مثبت باشد به همین جهت درباره مسئله ی هسته ای شخصا خیلی خونسردم یعنی در حقیقت فکر می کنم مسئله ی هسته ای به مثابه تمامی فناوری ها ست. البته خوبست که ما داشته باشیم ولی نه بقیمت این همه هیاهو و این همه مسئله، می پسندم که ایران و تیم سیاسی خارجی در مذاکرات با غربی ها از 3سال گذشته کوشش می کنند این فناوری را بدست بیآورند، این هم شامل گروه مذاکره کنند ی قبلی و هم فعلی که من تفاوتی مابین شان نمی بینم، می شود، روش های خوب کارشناسانه و غیر هیجانی است و با خرد ورزی همراه است و تا کنون نیز مبتنی بر شکست نبوده.

اما اصلا نمی پسندم روش ها تبلیغاتی که انتخاب شده برای قرار دادن مردم در وسط این میدان. دنیا، دنیای هیجان سازی نیست.قطعا این هیجان ها به سازندگانشون ضرر می رسانند. و بعد مهم تر از همه علامتهایی است که برای دنیا فرستاده می شود. که در حقیقت ما کشور عقب افتاده و نیازمند هیجانی هستیم، و مردم بدون هیجان نمی توانند زندگی کنند و نیز حکومتها هم بدون هیجان نمی توانند حکومت کنند.این ها نشانه های بدی هستند به نظر من ایران و مردمش پیشرفته تر از آن هستند که احتیاج به این انژکسیون های تبلیغاتی داشته باشند ، اما وقتی در یک بستر علمی و تخصصی کار و موضوع قرار می گیرد. من از روند مسثله ی هسته ای شخصا راضی ام، واینکه گاهی مواقع بعض افراد نگران می شوند که ممکن است خطراتی برای کشور ایجاد شود. من آن نگرانی را ندارم.مخالفم با روشهای تند روانه ولی احساس نمی کنم به این سبک و سیاق عمل شود.

بیشتر روشهای تند روانه مثل برخوردهای آقای احمدی نژاد قصد استفاده ی هیجانی از ماجرا را دارد وگرنه رفتاری که چه گروه سابق به ریاست آقای روحانی و چه گروه فعلی به ریاست دکتر لاریجانی در سطح سیاسی جهان انجام می دهند به نظرم رفتار خردمندانه و سیاست مدارانه در دیپلماسی جهانی است.

* اصولا وجود چنین افعال و اقداماتی(هیجان گرایی ها، دور کردن مسائل از بستر تخصصی خود) با عنایت بدین نکته که شما محقق تاریخ معاصر نیز هستید، چه عواملی هستند؟ آیا دیگر کشورها هم اینچنین عمل می کنند؟  

بهنود: گاهی حکومت گران ایران جامعه ی ایران را عقب مانده تر از آنچیزی که هست فرض می کنند و تا آنجا که من از تاریخ میدانم هرگاه حکومتگران ایران سعی کرده اند با احساسات مردم بازی کنند و از آن سود جویند شکست خورده ایم. مشهور ترین مثال اش جنگ ایران و روس . جنگ ایران و روس وقتی بعد از دوره اول از بستر کارشناسنانه (( نظر عباس میرزا و مرحوم قائم مقام شناخت دقیق از توانایی های دفاعی و، عده و عده ی کشور داشتند)) خارج شد و به بستر فتوا و اعلام جهاد و شبیه این موارد کشانده شدد، نتیجه اش آن شد که مملکت به تالابی وحشتناک تبدیل و شکستی سنگین را متحمل شد.  

ترکیب مشترک متحجرین حکومت و روحانیون متحجر زمان پای به میدان گذاشتند، که حاصلش آن شد که غیر از اینکه بخش هایی از کشور ((هرچند بصورت تاریخی جزو ایران نیز نبودند ))را از دست دادیم ، شانس اینکه یک پای مان در دریای سیاه باشد و پای دیگرمان در خلیج فارس (( که در واقع اگر این اتفاق می افتاد حادثه ی بسیار مهمی برای ایران بود و کشور را به قدرت بلامنازع شرق تبدیل می شد)) از دست رفت. و با هیجان سازی فرصت از کفمان شد.

بار دیگر در جریان ملی شدن صنعت نفت هم همینطور، یعنی آنجا هم هیجاناتی که توسط گروههای سیاسی و دیگران ساخته شد،طرح توطئه ها، خیال پردازی ها، احساس برانگیختن ها باعث آن شد که سرانجام به کودتا تن دادیم بازی از زمانه ی حرفه ای خود خارج شد و رفت...  

حالا نمونه ی مقابل این موضوع ((یعنی سپردن مسائل مهم در محمل کارشناسی)): در ماجرای آذربایجان رخ داد. نه در ماجرای نهضت مردم آذربایجان بلکه در ماجرای ماندن ارتش سرخ روسیه در ایران(( هرچند این دو اتفاق همزمانند اما یکی نیستند)).


در آن زمان ارتش سرخ در ایران ماند و خواست حکومت دست نشانده و پوشالی خودش را درست کند. بعد از رفتن قشون انگلیس و آمریکا، دو نیرو در کارزار داخلی کشور شدند. دربار و هواداران جناحی و سیاست وقت انگلستان به زعامت سید ضیاء.غوغایی به راه انداخته بودند که در تاریخ به غوغای تخلیه ی ایران مشهورست.

دوم گروهی به ریاست قوام السلطنه بودند که فارغ از تمامی جریانات و حواشی، موضوع را از دیدگاه و راه های کارشناسی دنبال می کردند و با شناخت جاهای خالی دنیا و گسل های قدرت های دنیا به موضوع پرداختند. وارد عمل شدند و چون توانستند صحنه را از هیجانات خالی کنند پیروز شدند.  

اما به محض پیروزی گروه اول، دار و دسته شاه و دیگران وارد شدند و فریاد فتح آذربایجان را سر دادند و در نتیجه برای اینکه این حادثه را تبدیل کنند به نمایشی تبلیغاتی برای خودشان تبدیلش کردند به یک کینه که هنوز میشود نمود آن را در جامعه ی فعلی دید یعنی سوء نظرهای مابین ترک و فارس...باید گفت :اینها اعمال قبیحی هستند.ما ایرانی ها همیشه نشان داده ایم که نیروی هوشمند و کارآمدی در همه ی دوره ها داشته ایم، ضمن اینکه اصولا این نیروها هیچ ارتباطی به رژیم و زمانه ندارند.

در ضعیف ترین دوره ی حکومت کشور یعنی حکومت قاجار افرادی چون قوام السلطنه، مشیر الدوله و دکتر مصدق را داشته ایم که این مملکت را بدون نیاز به توپ و تانک و هیجان سازی حفظ کرده اند...بنابر شواهد تاریخی من نیز یک نتیجه ی کلی میگیرم و آن اینکه هروقت کار را به دست کارشناسان و در بستر کارشناسی ، تخصصی برده ایم موفق بوده ایم...

قطع یقین مدیران کشور مایلند که منتخبان شان در موضوع هسته ای به عنوان متخصص ، بهترین و کم خطرتریم راه حل را انتخاب کنند. از او(( یعنی ازمسئولان سیاست خارجی)) انتظار ندارند، راه حلی را انتخاب کند که برایش هورا بکشند از او انتظار ندارند راه حلی را انتخاب کند که مردم را بیشتر به هیجانات وارد کند.نه!در همه ی دنیا معمول است که مدیران جامعه موثق به این هستند که منافع عمومی را در بهترین راه حل های مجود پیدا کند. ممکن است بهترین راه حل الزاما آنی نباشد که مردم را به هیجان وادارد...

ولی در نقطه ی مقابل یعنی در کشورهای آفریقایی و بسیار فقیر مثل حکومت لیبی و یا دیکتاتور مانندهایی مثل ایدی امین و صدام، شما مجبور به هیجان سازی هستید...

من سؤالم از بزرگان کشور آنست که آیا جامعه ی ما در این حد از نپختگی و در این حد از جنینی است، که ما باید با شوک درمانی و هیجان سازی موضوعات آن را پیش ببریم؟

به نظرم نمی رسد واقعا اینطور باشد، جامعه ی ایران یک عامل تعدیل کننده و به اندازه ی کافی آرام کننده و آرام بخش به اسم دین را دارد. گرچه متأسفانه در بعضی مواقع در سالهای اخیر آدم های کم بضاعت این سرمایه بزرگ را به میدان سیاست کشاندند و از آن خرج کردند.اما باید توجه داشت که این مهم سرمایه ی بسیار بزرگی است که از زمان شاه اسماعیل صفوی به داد کشور رسیده و گاه مورد بهره برداری قرار گرفته است.  
این سرمایه ایران را با هم و یکپارچه نگاه داشته است، اگر ایران کوچکترین فظعه ی منطقه در اوایل قرن20 بود، اینک در اوایل قرن 21 بزرگترین قطعه ی منطقه است...

آیا در تمام این سالها هیجان سازانی مثل جناب احمدی نژاد برای حفظ این مملکت بر سر کار بوده اند؟

آیا برای حفظ این مملکت در 120-130سال گذشته که دوره ی بسیار سختی نیز بوده و تمامی ابرقدرتهای قبلی بودند اما بعد خرد و یا تکه تکه شده اند و باز این گربه ما بزرگ باقی ماند(( که کوچک ترین لقمه اول قرن بیستم بود و حالا بزرگترین شده))،اینگونه عوامل در کار بوده اند؟آیا شاهان بی عرضه و فاسد و یا نیروهای خارجی گربه را نگاه داشته اند؟یا درست تر اینست که بگوئیم نیروی متفکر کارآمد و دولتمرادن دلسوز کشور ایران را نگاه داشته اند؟اگر اینطور است، آیا ما قدر دان بوده ایم؟ از لحاظ تاریخی اگر به کتابهایمان در این حدود نظری بیندازیم خواهیم دید که نه، نبوده ایم!

وقتی نگاهی می اندازید می بینید که تنها نامی از امیر کبیر و مدرس و چند روحانی [که دستی هم در دولت نداشته اند] نام برده شده است.آیا تنها همین افراد بوده اند؟آیا واقعا اینظور است؟آیا بچه های ما سؤال نمی کنند پس این مملکت را چه کس یا کسانی حفظ کرده و نگاه داشته اند؟چگونه دو جنگ جهانی، دو انقلاب، و دوکودتا را از سر گذرانده؟  به نظر می رسد جواب معادلات کشور اینها نیست!جواب این معادلات اعمال کارشناسانه دولتهای معتقد به کارشناسان، کم کردن از بار هیجانات و در نتیجه فرستادن این امور به بستر واقعی خودش است!!

* اقدام اخیر کره شمالی باعث برخورد تقریبا شدید شورای امنیت سازمان ملل متحد با کره گشت، آنها این هشدار را به ایران نیز دادند که برخوردی مشابه خواهند نمود، با توجه به این نکته که ایران عضو معاهده منع گسترش تسلیحات هسته ای است و تا اکنون هیچ نقض قانونی انجام نداده و نیز شعار وهدف متفاوتی را نیز دنبال می کند. آیا گذاردن ایران و کره در کفه ترازو حقوقی به نظر می رسد؟  

بهنود: ببینید من از این قیاس و در یک کفه قرار دادن ها را نمی پسندم.سیاست جهان بر اساس منافع کشورها تنظیم میشود. کره در منطقه ای از جهان واقع شده است(آسیای جنوب شرقی) که تمام اموراتش با نقطه ای که ایران در آن قرار دارد متفاوت است.ایران به عنوان کشوری مسلمان و هم به عنوان کشوری صاحب نفت و موقعیت سوق الجیشی در منطقه بسیار اهمیت دارد.در صورتی که کره کشوری است غیر مسلمان و بی بهره از منابع زیر زمینی و در کنار دو قدرت بزرگ یعنی ژاپن و چین قرار گرفته.

نکته ی بعدی اینکه نمی شود گفت که حکومت ایران رو به فناست، در حالی که کره در دل خودش نماینده یک نظم منحط قدیمی است که در حال شکست است...بیشتر نمونه های آن نیز تا کنون شکست خورده اند و تنها نمونه هایی انگشت شمار از این نوع حکومت ها باقی مانده است.


آنچه که به کره ی شمالی تا کنون امکان داده است که بایستد حمایت جانبی چین و توازن قدرت بین ژاپن و چین است، کره شمالی در میان دو قدرت بزرگ فضایی را بدست آورده و توانسته در آن فضا محیط زیستی برای خود فراهم کند و در آن رشد کند. با نگاه به این نکات باید توجه نمود  


* به نظر می رسد این اقدام بهانه ای به دست دولت امریکا و اسرائیل داده تا از این ممر بر علیه ایران سود جویند، آیا اقدام اخیر کره تأثیر مستقیمی بر جریان تنش هسته ای ایران خواهد داشت؟ اصولا اقدام کره به چه نحوی موضوع ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟  


بهنود: از نظر تأثیر گذراندن بر مسئله ایران باید پاسخ داد که آری! بطور معمول کشورهایی که بر روی صحنه خبری جهان قرار دارند(کشورهای خبرساز) از سرنوشت یکدیگر تأثیر می پذیرند.

به معنی آنکه وقتی الان پرونده ایران در نزدیکی شورای امنیت و تحریم است، ماجرای آزمایش هسته ای کره شمالی مطرح می شود و چنانکه می بینید ایران مکان اول خبری خود را از دست میدهد ، این حذف از تیتر اول رسانه ها به عقلا امکان بررسی بیشتر موضوع را می دهد، تا در این بررسی ها راه حل هایی برای خودشان بیآبند .  

فضای موجود در این دو هفته امیدواری می دهد که مسؤلان و تصمیم گیران جمهوری اسلامی همان چیزی که نشانه اش را در 10-15روز گذشته دیده ایم.

اینکه عقلا از موقعیت پدید آمده یعنی انفجار هسته ای کره بهره گیرند و ماجرای هسته ی ایران را از صحنه هیجان ساز داخلی و خارجی بیرون آورند، و از این فرصت سود جسته، موضوع را به کارشناسان برای یافتن راه حلی مناسب واگذار کنند، بخش نیکوی ماجراست.

احساس من اینست که این اتفاق نیز افتاده است، به همین جهت است که خوشحالم، گرچه آدم نمی تواند از گرفتاری مردم دیگر جهان خوشحال شود ولیکن به نظرم می رسد که کره یک گام به خطر نزدیک شد و ایران یک گام دورتر...

* جناب بهنود یعنی شما قائل به این هستید که آزمایش هسته ای دولت پیونگ یانگ به گونه ای برای ایران مفید بوده و تأثیر مثبتی داشته است؟  

بهنود: هر ماجرایی در عالم سیاست می تواند بر سیاست های دیگر تأثیر بگذارند حالا مثبت یا منفی بستگی به تصمیم گیرندگان دارد، که از آن موقعیت بتوانند استفاده کنند .هیچ ماجرایی نیست که خود به خود یا فی النفسه بتوان گفت که به زیان دیگری است این بستگی به تصمیم هایی دارد که مدیران آن بحران می گیرند.

بطور مثال مگر حادثه ی حمله ی نظامی آمریکا به عراق برای ایران سود نداشته است؟ ما خوشحال از این اتفاق نیستیم ولی به هرحال برای جامعه و منافع ملی مان به اندازه ی کافی سود داشته است. همانطور حمله آنها به افغانستان، اصولا در حالی که 11سپتامبر می توانست حادثه ی بسیار بد و نگران کننده و خطرناکی برای ایران باشد، عملا بعد از این چند سال به دلیل خرد ورزی تیم سیاست خارجی و مدیران کشور که موضوع را به خوبی اداره کرده اند این حادثه به نفع ایران جهت گرفت. یعنی الان که شما نگاه می کنید، موقعیت جهانی ایران نسبت به قبل از 11سپتامبر بهتر است، این نه ناشی از اینست که آن حادثه به نفع ایران طراحی شد، منظور اینست که ما توانستیم با درایت از آن واقعه استفاده کنیم.  
از ماجرای اتمی کره نیز ما می توانیم با درایت به نفع خود استفاده ببریم.

جهانی سیاسی امروز جهان احساسات، عدالت جویی و دلرحمی نیست.بلکه جهان بهره گیری از فرصتهاست. یک فرصتی در دنیا پدید آمده ، ما از این فرصت می توانیم به نفع خودمان استفاده کنیم.دوباره تکرار می کنم که از 10/15روز اخیر استباطی دارم، یعنی شامه ام از اخبار چنین استباط می کند که مشغول بهره برداری از این فرصت هستیم.

* چهار شنبه ی دو هفته پیش دکتر لاریجانی در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر نکاتی را متذکر شدند، یکی از آن موارد این بود که ما مذاکرات مؤثری با خاویر سولانا داشته ایم اما عده ای از پیگیری روند مثبت آن جلوگیری کردند، به نظر می رسد مورد نظر آقای لاریجانی آمریکاست. در حالی که از آنسوی آمریکا پرچم مذاکره را افراشته است و چنانکه میدانید در ایام اخیر امریکا دائما از دخالتهای ایران در عراق و لبنان و فلسطین شکایت دارد، در این سوی دبیر شورای امنیت ملی ایران تصریح می کنند که غربی ها و بقولی آمریکا می خواهند احتیاجات خود را بصورت امتیاز به ما بفروشند در حالی که ایران می تواند به عنوان کشوری نجیب نقش مهمی را در صلح منطقه ایفا کند، این مجادله ها و بقولی زورآزمایی ها را چگونه ارزیابی می کنید؟  

بهنود: ابتدا نکته ای را متذکر شوم ، کار ما به عنوان آدم هایی که می نشینیم و اخبار و اطلاعات را به سیستم استنتاجی شخصی می بریم و از آن تحلیلی بیرون می کشیم، می تواند از دو مسیر عبور کند:

اول اینکه خود را درگیر جزئیات جنگ های میکروفونی کنیم و دیگری اینکه خود را در سطح کلیات ماجرا نگاه داریم و تنها آن بخشی از جزئیات را مورد توجه قرار دهیم که بتواند کلیات را تغئیر دهد.

من بلعکس شما از روش دوم استفاده می کنم، به طور کلی ماجرای ما حاکی از آنست که معتقدیم پیشرفتهایی را در زمینه ی هسته ای کسب کرده ایم و می خواهیم روند این پیشرفت ها را به سوی جلو ادامه دهیم.


اگر از بعد تاریخی هم بخواهیم این موضوع را مورد کنکاش قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که در گذشته(دهه 70) قدرت های حاکم جهان همان هایی بودند که امروز مخالف فن آوری هسته ای ایران هستند، حکومت وقت ایران را تشویق می کردند که هسته ای شود حتی پیشنهاد خرید سلاحهای اتمی را نیز به حکومت وقت ایران دادند.  

همان قدرتها و کشورها امروز آمده اند و به حکومت موجود در ایران می گویند چون سیاست خارجی تنش زایی داری ، چون در زمانی گروگان گیری کرده اید، چون اینک رئیس جمهورتان می گوید اسرائیل باید از بین برود و غیره شما نمی توانید تولید سوخت کنید ...

این حرفها را که نمی توانند در داخل مقاوله ها یا عهد نامه های حقوقی جا بگیرند، به همین دلیل قوانین فعلی ان پی تی چنین رئوسی ندارد.کشمکش ایران و جهان در قوانین نانوشته سیاست معنا پیدا می کنند، یعنی زور ، آنجایی که ناو آیزنهاور را به منطقه می آورند.

پس بنابراین مجادله ی ما با رأس این مخالفتها یعنی آمریکا مجادله ای حقوقی نیست، که ما دنبال آن در مصاحبه های دکتر رایس و دکتر لاریجانی ب گردیم.بلکه یک مجادله زور آزمایی سیاسی است که طبیعتا یکی از ابزار سیاست، تهدید به زور است.

این تهدید به زور وقتی به آمریکا می رسد حرکت کردن ناو آیزنهاور به سوی منطقه است، و وقتی به ایران می رسد قدرت نمایی ها در عراق، لبنان، فلسطین و گاه افغانستان است.


بنابراین می بینید که دو طرف هر کدامشان با وسایل و امکاناتشان در حال زورآزمایی هستند، این درست که بسیاری می گویند امکانات ایران و آمریکا قابل مقایسه نیست، راست هم می گویند.اما وقتی آمریکا آمده با 200هزار نفر در منطقه اطراف ایران پخش شده، آنوقت دیگر نمی شود گفت قدرت دو طرف اندازه ی هم نیست.

وقتی آمریکا در محدوده ی ایالت متحده بود، بله قدرت بیشتر و امکانات خیلی بیشتری نسبت به ایران داشت، ولی وقتی با200هزار نفر نیرویش دور و بر ایران پخش شده و افکار عمومی اش نیز به شدت حساسند و با دو انفجار به این سو و آن سو خیز بر می دارند((چه در آمریکا و چه در انکلیس))، آنوقت میبینید که مجادله حالت یک به صد در قدرت نظامی و قدرت فعال ندارد بلکه شکل دیگری دارد،بنابراین ایران در چنین مجادله ای چه می تواند بکند؟

ایران راه حل حقوقی که بتواند آمریکا را قانع کند در اختیار ندارد و احتیاجی هم ندارد، چون آمریکا از نظر حقوقی قانع شده است، هیچ مشکلی از نظر حقوقی وجود ندارد، هیچ کجا و هیچ کس علیه ایران حرفی حقوقی نزده است، آژانس هم حداکثر حرفی که زده، گفته است: به نظر می رسد در گذشته یک سری اتفاقاتی در ایران افتاده که حوادث خیلی خوبی نبوده اند، ولی در موارد قطعی تاکنون هیچ نشانه ای را پیدا نکرده اند.

روند کار دارد به جایی می رسد که البرادعی، بازرسان و مجموعه آژانس به این نتیجه رسند که مجموعا قوانین حاکم بر آنان و بازرسی های انجام شده ضعیف هستند.آن به این دلیل است که آنها طی 3سال گذشته نتوانستند به شورای امنیت یا به بقیه بگویند که ایران خطرناک هست یا نیست!

* گفتار شما را قطع می کنم و همینجا سؤال دیگری را اضافه می کنم نحوه ی تعامل آژانس با ما و غرب چگونه بوده است؟ آیا حقوقی و علمی عمل شده است؟  

بهنود: واقعا در اینجا آفرین بگوئید به شرافت علم که این بازرسان مانند دکتر بلیکس و البرادعی و این گروه کارشناسی آژانس در مقابل فشار خورد کننده ی آمریکا و در مقابل فحاشی های ما ایرانیان و نوعا شرقی ها، شأن علم را حفظ کرده اند. و هرگز در این 3ساله چیزی را بر روی کاغذ نیآورده اند که از نظر علمی قابل دفاع نباشد، یعنی همواره گفتند ما مدرکی بدست نیآورده ایم ولی در عین حال نمی توانیم قسم بخوریم که ایران نیز حدود را رعایت کرده است، من نمی خواهم وارد جزئیات شوم.


* به نظر شما آیا تعامل و بقولی سیاست ورزی ما موفق بوده است؟  

بهنود: اگر بخواهم بگویم که موفق بوده یا نه، به نظرم می رسد بی طرفانه ترین نگاه اینست که اذعان کنیم ایران در 3سال گذشته در بازی که ذکر آوردگاه و قوانین آن رفت، شکست نخورده است، چرا؟ به این دلیل که ایران توانسته است در این بن بست بسیار ظریف عمل کند(بن بست به این دلیل که طرف مقابل نشسته است و می گوید تو حق داری ، اما من قدرت دارم و این حق را برای تو قائل نیستم) . ایران در این بن بست خوب عمل کرده که نگذاشته ترک بخورد و نه شکسته شود. اگر خطائی صورت گرفت از رای ما در سوم تیر پارسال است و نتیجه آن.

به هرحال 3سال است که این برنامه به نتیجه ی مطلوب آمریکا یا مجوز جمعی سازمان ملل نرسیده است، این خود یک پیروزی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد