بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

لختی ها!

در یزد و اطراف آن، بیشتر خانم ها چادر می پوشند. در اصطلاح محلی، بی آنکه قصد توهینی داشته باشند، به خانم های مانتویی می گویند لختی. چندی پیش یکی از خانم های روستایی یزدی به تهران آمده بود و در منزل یکی از دوستانم بود. او را فرستاده بودند تا از سوپر سر کوچه خرید کند، در بازگشت گم شده بود. به یک خانم محترم مانتویی پناه آورده بود و او هم خانم روستایی یزدی را به منزلش رسانده بود. فردا که برای خرید مجدد رفته بود سوپر محل، یک خانم مانتویی ناشناسی هم در حال خرید بود. برای قدردانی از زحمات آن خانم دیروز برای آقای صاحب مغازه تعریف کرده بود که بله ما دیروز گم شدیم ولی خدا خیرش بدهد یک خانم لختی مثل همین خانمی که الان اینجاست من را به منزل رساند؛ خدا خیرش بدهد. خانم مانتویی محترمی که در سوپر مشغول خرید بود خیلی از اطلاق کلمه ی لختی بر خودش که اصلاً لختی هم نبوده، ناراحت شده بود. کلی داد و فریاد راه انداخت که این حرفها چیه؟ چرا شماها ادب ندارید؟ خانم روستایی یزدی هم بی آن که بفهمد از کلمه ی لختی، آن خانم ناراحت شده، هی توضیح می داد که خب باید از کسی که به آدم لطف کرده تشکر کرد. من هم دارم از آن خانم لختی دیروز تشکر می کنم. ماجرا آن جا فیصله یافته بود. دوستم می گفت در منزل هم هر چه تلاش کردیم دلیل ناراحتی آن خانم را توضیح دهیم، نشد.

در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز ماجرا همین است. در خیلی از موارد مردم توضیحات مسئولان را نمی فهمند، مسئولان هم سؤالات مردم را.

 

از وبلاگ محمد علی ابطحی

سونامی سیاسی در اسرائیل نزدیک است

روزنامه هآرتض در تحلیلی از اوضاع رژیم صهیونیستی پس از جنگ اخیر بر ضد لبنان نوشت: زلزله وحشتناک سیاسی در اسرائیل در نتیجه شکست ارتش در جنگ اخیر لبنان در راه است.

بدنبال شکست ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر علیه لبنان، صهیونیستها اعتماد خود را به رهبران سیاسی و نظامی از دست داده و ترس و نگرانی شان بیشتر شده و دیگر به ارتش اسرائیل اعتمادی ندارند.

هآرتض همچنین پیش بینی کرد که براساس گزارش کمیته تحقیق در مورد جنگ لبنان، یک سونامی در همه سطوح سیاسی و امنیتی در اسرائیل رخ خواهد داد.

این روزنامه صهیونیستی نوشت: بزودی یک زلزله سیاسی با بالاترین مقیاس ریشتر در اسرائیل رخ خواهد داد که قربانیان آن در درجه نخست اولمرت، پرتس و حالوتس خواهد بود.

هآراتض همچنین نوشت: ایهود اولمرت خود را برای حضور در برابر کمیته تحقیق در اواخر فوریه 2007 آماده می کند این در حالی است که برخی حقوقدانان گفته اند که این کمیته گزارش خطرناکی ارایه خواهد کرد که نتیجه آن وقوع یک سونامی بزرگ در زمینه عدم ثبات نهاد سیاسی و کاهش اعتماد اسرائیلی ها به دستگاه حکومتی و کاهش روحیه ملی آنان خواهد بود.

در همین رابطه «عامی ایلون» یکی از کاندیداهای تصدی ریاست حزب کار، رهبران سیاسی اسرائیل عامل کاهش بی سابقه اعتماد در تاریخ اسرائیل و قرار گرفتن اسرائیل در بدترین وضعیت دانست و گفت که رهبران اسرائیلی باعث شده اند اسرائیلی ها به این درک برسند که رهبرانشان نمی توانند ارتش را اداره کنند.

با استعفای رئیس ستاد ارتش
مغز متفکر ماشین جنگی اسراییل از کار افتاد
«دان حالوتس» رئیس ستاد مشترک ارتش صهیونیستی با ارسال نامه ای به نخست وزیر و وزیر جنگ این رژیم خود را مسبب شکست در جنگ با حزب ا... لبنان معرفی کرد و از سمت خود استعفا داد.

به گزارش خبرگزاری قدس به نقل از روزنامه صهیونیستی «جرزالیم پست» تصمیم حالوتس برای استعفا درست پس از گذشت دو هفته از اینکه وی اعلام کرده بود که تا زمان مشخص شدن نتایج کمیته تحقیقات استعفا نخواهد داد، اقدامی غافلگیرانه بود.

یکی از مقامهای رژیم صهیونیستی نیز گفت: حالوتس بلافاصله پس از آنکه یکی از منابع آگاه به وی نتایج ابتدایی کمیته تحقیق را اطلاع داد، از سمت خود استعفا داده است.

به گزارش این روزنامه، نتایج این کمیته در ماه فوریه سال جاری میلادی (2007) منتشر خواهد شد.

پس از شکست سنگین ارتش رژیم صهیونیستی از حزب ا... لبنان در تابستان سال گذشته (2006) حالوتس با فشار شدید افکار عمومی اسراییل برای استعفا روبرو شد و بارها تا مرز استعفای اجباری پیش رفت اما اوضاع شکننده داخلی رژیم صهیونیستی آمریکا را وادار کرد تا به نوعی ضمن ممانعت از استعفای وی تا حدودی به مدیریت بحرانهای داخلی ناشی از نارضایتی عمومی نسبت به عملکرد اسراییل در جنگ لبنان بپردازد.

*فساد مالی و بی کفایتی اولمرت
عامی ایلون یکی از کاندیداهای تصدی ریاست حزب کار گفت که رهبران اسرائیلی باعث شده اند اسرائیلی ها به این درک برسند که رهبرانشان نمی توانند ارتش را اداره کنند و از سوی دیگر «افیگدور لیبرمن» رئیس حزب «اسرائیل بیتنا» بقای پرتز در منصب خود را خطری برای اسرائیل و امنیت آن توصیف کرده است.

همچنین ، شماری از اعضای «کنست» و رهبران احزاب رژیم صهیونیستی به دلیل آنچه که خود ارتکاب «ایهود اولمرت» نخست وزیر این رژیم به فساد مالی و بی کفایتی او نامیده اند خواستار برکناری وی شدند.

هاآرتص همچنین در این باره می نویسد: یوسی بیلین رئیس حزب مرتز در این باره گفت: درست نیست که مسائل حیاتی کابینه اسرائیل توسط کسی اجرا شود که فقط به فکر منافع خود است.

بیلین همچنین افزود: اولمرت باید هرچه سریعتر تا زمان مشخص شدن نتایج پرونده جنایی در مورد سوءاستفاده وی در قضیه بانک معروف لیومی، خود را از سمت نخست وزیری برکنار و تمامی اختیارات را در اختیار زیپی لیونی وزیرخارجه اسرائیل قرار دهد.

این پرونده ثابت می کند که اولمرت در روند خصوصی سازی این بانک با استفاده از موقعیت خود تلاش کرده است تا بانک لیومی را در اختیار دو نفر از نزدیکانش قرار دهد.

به عقیده رئیس حزب مرتز، اگر نخست وزیر خود این کار را نکند در این صورت حزب مرتز تمام تلاش خود را در پارلمان اسرائیل برای وادار کردن وی به اخراج موقت از سمت نخست وزیری بکار خواهد بست.

این روزنامه همچنین نوشت: مک زویلون اورلیو رئیس کمیته نظارت کنست و رئیس حزب اتحاد ملی اسرائیل نیز بر این باور است که با فاش شدن فساد، به نفع اولمرت است که از سمت نخست وزیری استعفا دهد.

همچنین در دیگر سو، «آریه ایلاد» یکی از اعضای اتحادیه ملی و نیز«دانی یاتوم» یکی از رهبران حزب کار در پارلمان اسرائیل نیز خواستار برکناری اولمرت شده اند.

یاتوم این پرونده را نشانه پایان حکومت اولمرت می داند و مک آمی یعالون یکی از کاندیداهای تصدی پست رهبری حزب کار نیز خواستار آمادگی حزب کار برای برگزاری انتخابات است.

یکی از اعضای حزب لیکود نیز تنها انتخابات را تنها عامل برای خاتمه دادن به ناکامیهای سران اسرائیل می داند.

منابع خبری رژیم صهیونیستی، پیشتر نیز دادستان کل رژیم صهیونیستی اولمرت را به دلیل ارتکاب به فساد مالی تحت پیگرد قرار داده بود. اولمرت علاوه بر این همچنین از سوی یک دادگاه دیگر اسرائیلی به اتهام پرداخت رشوه برای خرید آپارتمانی برای خود و خانواده اش در بیت المقدس تحت پیگرد قرار دارد.

افیگدور لیبرمن وزیر امور استراتژیک اسرائیل از دیگر افراد با نفوذ کابینه است که خواستار استعفای عمیر پرتز وزیر جنگ این اسرائیل شد و بقای او را در سمتش تهدیدی برای امنیت اسرائیلی ها توصیف کرد.

تراژدی عراق یا آمریکا؟

استراتژی جدید جورج بوش ماهیتاً فاقد مبانی راهبردی است بر همین اساس پیش بینی فرجامی تلخ برای آینده عراق و به تبع آن بداقبالی آمریکا در خاورمیانه پیش بینی قابل انتظاری خواهد بود. از آنجا که شیوه ورود ایالات متحده آمریکا به بحران عراق مقارنه ای از کودتای 28 مرداد علیه دکتر مصدق بود به همان سیاق این بحران استعداد آن را دارد تا مانند کودتای 28 مرداد، روحیه آمریکا ستیزی را در کلیت خاورمیانه تقویت کرده و تعمیق دهد.

دکتر سید عبدالعلی قوام استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی بالغ بر 15 سال پیش نقل می کرد: طی پروژه تحقیقاتی که با یکی از مناطق شهرداری تهران داشت در جریان نشست با شهردار مربوطه ضمن ارائه گزارش تحقیقاتی خود تاکید داشته که برای تضمین اجرائی این پروژه باید طرح «آلترناتیوی» نیز در کنار آن منظور داریم و ظاهراً شهردار مزبور نیز که از کلمه «آلترناتیو» بدون اطلاع از معنای آن خوشش آمده و بعد از پایان اظهارات دکتر قوام با لسانی بظاهر کارشناسانه سعی کرده با استفاده از همان کلمه اظهار فضل نماید و به همین منظور ابراز داشته:

من نمی دانم عده ای از مردم چرا بی دلیل «آلترناتیو» دارند تا با طرح های عمرانی شهرداری مخالفت
کنند !!!

ظاهراً شهردار مزبور از معادل مرض یا بیماری برای واژه آلترناتیو در جمله سازی خود استفاده برده بدون آنکه کمترین آگاهی از بار معنائی این واژه داشته باشد.

اظهارات روز دهم ژانویه 2007 پرزیدنت بوش مبنی بر ارائه «استراتژی» نوین آمریکا در عراق نیز تداعی به  ذهن کننده همین ناآشنائی با دنیای واَژه هاست.

ظاهراً جورج بوش یا معنای کلمه استراتژی را نمی داند و یا فرض را بر آن قرار داده دیگران از بار معرفتی نسبت به این واژه محرومند.

از آنجا که در دانشنامه های سیاسی استراتژی را معادل «مجموعه اهداف اصلی و سیاست ها و برنامه های کلی بمنظور نیل به آن اهداف» تعریف کرده اند، و با توجه به حجم گسترده تبلیغات رسانه ای آمریکا پیش از اظهارات «استراتژیک» جورج بوش مبنی بر آنکه:

رئیس جمهور روز دهم ژانویه طی اظهارت مهمی آخرین و جدیدترین استراتژی سیاسی آمریکا در عراق طی سال 2007 را اعلام خواهد کرد، تحلیلگران سیاسی حریصانه مترصد استماع راهبردی جدی و کارشناسانه از سوی رئیس جمهور آمریکا بودند.

اما در عمل مشاهده شد استراتژی جنجالی جورج بوش چیزی بیش از تاکتیک هائی نه چندان جدید و نه چندان واقع بینانه در قبال بحران عراق نبود که محور اصلی آن هم تنها افزایش 20 هزار نفری نیروهای نظامی آمریکا در عراق است.
گذشته از آنکه محوریت اصلی همان تاکتیک ها نیز قبل از آنکه متوجه حل مشکل عراق باشد ناظر بر دشمنی و اعمال فشار بر ایران در نظر گرفته شده.

چرائی این رویکرد را باید در نفوذ گسترده دولتمردان و سرمایه داران وابسته به دولت اسرائیل در کانون قدرت ایالات متحده کاوید که از قضا مواضعی بغایت ایران ستیزانه دارند.

این کـُلنی پنهان همواره بدلیل فقد حریت سیاسی یا اجتماعی کوشیده با زیستی انگلی در جوار قدرتی برتر اهداف خود را از طریق پمپ آن به قدرت برتر محقق نمایند.

اینکه «اهود اولمرت» نخست وزیر اسرائیل طی دیدار اخیر خود در آلمان با آنگلا مرکل با اشاره به برگزاری همایش هولوکاست در تهران اظهار می دارد:

کنفرانس تهران اثبات کننده آنست که دولت ایران خطری جدی برای «غرب» است! مؤید زیرکی تاریخی کـُلنی مزبور در چسباندن انگلی خود به قدرت های برتر بوده و می باشد.

هیچکس هم از اولمرت نپرسید به فرض صحت ادعای وی چرا مجموعه تمدنی غرب  باید نسبت به گرایشات ضد اسرائیلی و صهیونیست ستیزانه دولت ایران احساس خطر کنند؟

قهراً چنانچه از مجموعه اظهارات رئیس جمهور ایران مبنی بر واقعیت نداشتن هولوکاست نیز بتوان گرایشات آنتی سیمیتیزمی دولت ایران را استنباط کرد، در آن صورت نیز این تنها تل آویو است که باید از جانب خطر مفروض، احساس ناامنی کند و نه غرب.

قطعاً این چیزی نیست که اولمرت نیز بدان وقوف نداشته باشد اما وی بر اساس همان سنت تاریخی می کوشد با تعریف اسرائیل در ذیل قدرت یا قدرت های برتر، برای این کشور حریم امنیتی در جوار دیگران فراهم کند.

همچنانکه پیشتر نیز «ساموئل هانتینگتون» نظریه پرداز سرشناس یهودی تبار در تز معروف «برخورد تمدن های» خود زبردستانه توانست با مفروض القا کردن رویاروئی تمدن های مسیحی و اسلام توجه جهانی را از تمدن یهود که اتفاقاً برخوردار از قدمتی بمراتب بیشتر و پیشتر از همه تمدن های نامبرده در تز برخورد تمدن ها است، منحرف کرده و سابقه تاریخی 7000 ساله قوم یهود را در جوف تمدن غرب مسیحی تعریف کند تا بدینوسیله تمدن یهودی بتواند بدون تقبل هزینه، منافع خود را با قرار گرفتن در گارد حمایتی تمدن غرب تامین نماید.

راهبرد ادعائی نوین رئیس جمهور آمریکا در قبال بحران عراق را نیز با توجه به جهتگیری ضد ایرانی آن باید و می توان متاثر از توان بالائی القای منویات لابی اسرائیل در بدنه تصمیم گیری کاخ سفید دانست.

چرائی توان بالای صهیونیست ها در هرم قدرت سیاسی آمریکا را می توان در نفوذ گسترده این کـُلنی در ساختار اقتصادی ایالات متحده جستجو کرده که توانسته اند با در دست گرفتن شریان های اصلی اقتصادی و بعضاً رسانه ای این کشور جهت گیری سیاسی دولتمردان کاخ سفید را قبل از تامین منافع ملی متوجه منافع اقتصادی وتجاری خود کنند.
رسوائی «واترگیت» نمونه تاریخی ماندگاری از اولویت و ارجحیت منافع اقتصادی سرمایه داری یهود بر منافع ملی ایالات متحده آمریکا بود.

در قضیه واترگیت جـُرم «نیکسون» قبل از تقلب در انتخابات، پایان بخشیدن به جنگ بی حاصل و بدفرجام ویتنام بود که بدون لحاظ منافع مالی و تجاری کمپانی های تسلیحاتی آمریکا از جمله کمپانی «لاکهید» که در قبضه سرمایه داری یهودی بود و هست، موجبات تضرر منافع اقتصادی کارتل ها و تراست های نظامی در آن کشور را فراهم کرد.

قطعاً چنانچه صاحبان کمپانی های تسلیحاتی و افرادی نظیر «مارک فلت یهودی تبار» معاون وقت دایره تحقیقات فدرال آمریکا (FBI) که بعد از 30 سال از وقوع آن حادثه سال گذشته و پیش از مرگش اعتراف به عاملیت افشای اطلاعات واقعه واترگیت به روزنامه واشنگتن پست کرد، در آن مقطع منافع ملی کشورشان را در اولویت منافع تباری شان قرارمی دادند، می توانستند بفهمند نیکسونی که با پایان دادن به جنگ ویتنام مانع از تداوم سود تجاری کمپانی تسلیحاتی لاکهید و مشتقات آن از طریق فروش اسلحه به طرفین منازعه در آن جنگ شد، همان نیکسونی بود که شجاعانه توانست با ایجاد رابطه با دولت چین بازاری یک میلیارد نفری را به نفع منافع اقتصادی ایالات متحده بر روی کمپانی های خدماتی و صنعتی کشور متبوع اش بگشاید.

اما سابقه تاریخی نشان داده همواره اولویت و ارجحیت کلوپ قدرت صهیونیست ها در آمریکا قبل از منافع ملی، متوجه منافع مالی و تجاری خود بوده.

این بمعنای منزه بودن نیکسون در واقعه واترگیت نیست، بلکه ماهیت سنت سیاسی در آمریکا را نشان می دهند که از تردامنی دولتمردان در بزنگاه هائی استفاده می شود که گامی در خلاف مسیر کلوپ های قدرت و ثروت حلقه صهیونیست ها برمی دارند.

همچنانکه گفته می شود «بیل کلینتون» نیز در دسیسه «لوینسکی» تاوان خوش اقبالی خود به رئیس جمهور خاتمی و استقبال از بهبود رابطه با ایران را داد در غیر این صورت هیچ توجیهی نداشت که:

«لوینسکی یهودی تبار» بعد از 13 جلسه معانقت! با کلینتون تنها زمانی خود را کنار بکشد که در آخرین جلسه لباس  خود را آغشته به «مدرک محکمه پسنده» اثبات معاشقه با رئیس جمهور آمریکا کرده و بالغ بر یک سال و تا زمان آغاز بررسی پرونده مزبور از شُستن مدرک مزبور اجتناب کند!؟

با عنایت به چنین منظومه مافیائی از قدرت در ساختار بظاهر دمکراتیک ایالات متحده منطقاً دیگر کسی مانند رئیس جمهور خاتمی در مصاحبه اش با خبرگزاری CNN نمی تواند به شناخت خود از ماهیت قابل افتخار دمکراسی آمریکائیه برگرفته از «آلکسی دوتوکویل» استناد کند چرا که اینک شخص «دوتوکویل» نیز چنانچه در قید حیات بود نمی تواند مدعی شود:

« دموکراسی در آمریکا ناشی از مردم و مبعوث از جانب مردم است و خوب یا بد دولت ها در آمریکا برخوردار از حظ و  توجه و عطوفت پدرانه مردم نسبت خودند»

واقعیت عریان در دمکراسی موجود آمریکائی برخلاف دوران دوتوکویل آنست که امروز دیگر در ایالات متحده خواست اکثریت به حکومت«دیکته» نمی شود، بلکه خواست اکثریت توسط قدرت به شهروندان «القاء» می شود.

آن هم قدرتی که در انحصار کمپانی ها و رسانه های گروهی تحت امرشان است و از این طریق با خلق ذائقه مجازی اقدام به به تعریف و تعیین خواست و سلیقه و نیازهای کاذب برای شهروندان می کنند.

لشکرکشی آمریکا به عراق به بهانه مبارزه جهانی با تروریسم نزدیک ترین و در دسترس ترین نمونه در اثبات چنین ادعائی است.

اینکه کاخ سفید با ادعای برخورداری «صدام» از سلاح های کشتار جمعی و حمایت وی از تروریسم، وارد جنگ با عراق شد و بعد از 3 سال حضور نظامی در خاک عراق، بدون یافتن حتی یک سلاح کشتار جمعی و دادن بیش از 3000 کشته از جوانان آمریکائی و هزینه میلیاردها دلار از مالیات شهروندان آمریکائی نهایتا پرونده صدام را در دادگاهی با اتهام: « کشتار 140  نفر شیعه روستای دجیل در 23 سال قبل» مختومه اعلام کرد و متعاقباً از سوی هیچکدام از شهروندان آمریکائی که حتی نمی توانند نام «دجیل» را درست تلفظ کرده و کلاً نمی دانند «دجیل» در کجای دنیا واقع شده، مورد پرسش و عتاب واقع نشد که: اساساً چرا جان جوانان آمریکا و مالیات شهروندان آمریکا باید خون بهای 140 شهروند کشوری در آن سوی آب ها شود؟ مجموعه این واقعیات نمونه قابل استنادی از ماهیت مسخ شده دمکراسی در ایالات متحده آمریکا را ارائه می کند.

جنگ عراق در کنار تمامی معایبی که داشت برخوردار از حُسنی نیز بود و آن اینکه این جنگ توانست ماهیت ترم ها و مفاهیم پذیرفته شده سیاسی نظام و حقوق بین الملل را دچار تحول کند.

اکنون مردم جهان با توسل به تجربه عراق می توانند به صراحت و قاطعیت مردم ایالات متحده را مخاطب خود قرار دهند که:
« حال که منتخب شما در مصدر ریاست جمهوری بدعت گذار این سنت نامبارک شده که حوزه اختیارات ریاست جمهوری اش را به فراسوی مرزهای ملی کشورش ببرد لذا یا در انتخابات ریاست جمهور آمریکا سهمی نیز به آراء دیگر شهروندان جهان اختصاص دهید و یا مسئولیت آراء خود را بپذیرید و منتخب تان را محکوم به تمشیت منافع ملی کشور خود کنید.»

طبعاً مردم جهان نمی توانند و نباید تاوان بی تفاوتی و انفعال و بی مسئولیتی شهروندان آمریکائی نسبت به خیره سری و دخالت های فراقانونی و فرامرزی رئیس جمهوری را بپردازند که در روی کار آمدن وی کمترین نقشی را هم نداشته اند.

قهراً اگر قرار است از این به بعد روسای جمهور آمریکا فرای مسئولیت های ملی خود متولی امور و ابتلائات شهروندان دیگر کشورها آن هم با چنین سلوک و سنت نابخردانه ای باشند، لذا شهروندان دیگر کشورها نیز باید در پروسه انتخاب چنین مسئولی حق مشارکت داشته باشند.

اینکه بیش از دو هفته جمیع رسانه های تصویری و شنیداری و مکتوب در آمریکا نوید آن را می دادند رئیس جمهور بوش در روز دهم  ژانویه طی نطقی مهم، استراتژی نوین و تمام کننده بحران عراق را به اطلاع شهروندان آمریکا می رساند و اکنون مشاهده می شود از دل آن استراتژی نوید داده شده تنها افزایش نیروی نظامی و کوبیدن بر همان طبل پیشین ارائه شده، مؤید بی صلاحیتی و دوربودن تصمیم گیرندگان در ساختار سیاسی ایالات متحده است.

راهبرد ارائه شده جورج بوش در قبال بحران عراق یادآور راهکاری است که سال  گذشته و بدنبال تکرار چند باره تیراندازی در دبیرستان های آمریکا، از جانب سیستم آموزشی این کشور بمنظور اجتناب از تکرار چنین وقایعی ارائه شد.

پس از بشارت مسئولین آموزشی آمریکا برای مرتفع کردن بحران خشونت در دبیرستان های این کشور، انتظار صاحب نظران آن بود تا مسئولین مربوطه با نگاهی آسیب شناسانه به چیستی و چرائی ترویج روحیه خشونت طلبی جوانان و نوجوانان شاغل به تحصیل در دبیرستان های آمریکا، زمینه های فرهنگی برخورد با این پدیده ناهنجار اجتماعی از طریق شناسائی عوامل موجده و مشدده و مبقیه آن را فراهم کنند.

خشونتی که عمدتاً ناشی از در دسترس بودن سیل گسترده فیلم ها و موسیقی ها و بازی های خشن کامپیوتری است که رسماً و علناً فروش و ترویج آن در رسانه های عمومی تبلیغ می شود.

اما علی رغم چنین انتظاری نهایتاً مسئولین مربوطه با سوزاندن حجم بالائی از کورتکس های مغزشان به این نتیجه رسیدند که برای مبارزه با پدیده خشونت نزد نوجوانان آمریکائی باید بر حجم و حضور پلیس در دبیرستان ها افزود و سیستم دوربین مخفی در دبیرستان ها را افزایش داد!!!

طبیعی است از چنین نظام آموزش و پرورشی نباید توقع معجزه داشت و دُردانه ای چون جورج بوش با کارنامه اش در عراق را نیز باید طفل مشروع چنین ساختار آموزشی دانست.

همچنانکه بعد از رسوائی زندان ابوغریب وقتی « دانلد رامسفلد» وزیر دفاع وقت آمریکا در توجیه بروز چنان فضاحتی معصومانه ابراز می داشت:

من نمی دانم چنین فرهنگ زشتی از کجا وارد ارتش شده؟

هیچکس وی را مخاطب قرار نداد که در کشوری از شام تا بام و زمین و آسمان در تلویزیون و سینما و رادیو و نشریات و رسانه های متعدد همین ضد فرهنگ به جامعه در حال پمپ شدن است طرح چنین پرسشی یا ناشی از سفاهت پرسشگر است و یا ناشی از ابله فرض کردن مخاطب.

متاسفانه مجموعه  شواهد مزبور مؤید آنست بحران عراق مبدل به زخمی ناسور در منطقه شده که تبعات خشن و اجتناب ناپذیر آن سالها دوام خواهد آورد.

تبعاتی که آن درجه از استعداد را نیز دارد تا در مرزهای عراق متوقف نمانده و مجموعه خاورمیانه را با جهتگیری بشدت ضدآمریکائی، تحت الشعاع خود قرار دهد.

تجربه نشان داده آمریکائیان شاگردان بغایت کندذهنی در عبرت آموزی از تاریخند.

عراق تکرار تلخ تاریخ برای دیپلماسی نسنجیده آمریکا در خاورمیانه است.

53 سال پیش دولت وقت ایالات متحده با محوریت در کودتا علیه «دکتر محمد مصدق» به دست خود ریشه های کینه و نفرت تاریخی ایرانیان از خود را در این کشور نهادینه کرد. کینه ای که در 22 بهمن 57 به منصه ظهور رسید و در مرزهای ملی ایران  نیز متوقف نماند و کل منطقه را متاثر از روحیه آمریکا ستیزی کرد. *

امروز نیز هر چند دکتر مصدق از حیث وجاهت و مشروعیت و محبوبیت هرگز قابل مقایسه با «صدام حسین» نیست اما واقعیت آنست صدام هر اندازه برای ایرانیان و شیعیان و اکراد عراق کریه بود، اما برای جهان بدون قهرمان عرب، صدام مظهر و نماد تشخص عربی است.

نمادی که به زشت ترین شکل ممکن توسط آمریکائیان تخریب شد و چنین تخریبی از چنان استعداد بالائی در ترویج روحیه خشونت و آمریکا ستیزی نزد اعراب برخوردار است تا طی سال های آینده، علی رغم عزم واشنگتن جهت جایگزینی آمریکاستیزی اعراب با ایران و شیعه ستیزی، جهان شاهد جایگزینی تراژدی عراق با  تراژدی آمریکا باشد.

●  داریوش سجادی
24/دی/85
آمریکا
dariushsajjadi@yahoo.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دست رد به سینه طرح تازه بوش

استراتژی جدید بوش برای عراق که برخلاف نظرات گروه کارشناس عراق (بیکر ـ هملیتون) ارایه شد و مخالفت‌های گسترده‌ای را در آمریکا و اروپا به همراه داشت، حتی از سوی اعراب نیز نمره قبولی نگرفت.

علاوه بر بیانیه محتاطانه هشت کشور عربی، شاید این برای ایرانی‌ها نیز شگفت‌آور باشد که میزبان نشست رایس و وزیر خارجه عرب، صراحتا به وزیر خارجه آمریکا تأکید کند که باید با ایران و سوریه گفت‌وگو کند.

به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب» به نقل از «آسوشیتدپرس»، رو چهارشنبه، رهبران عرب، تنها یک روز پس از تلاش رایس برای فروش طرح آمریکا در عراق به اعراب به شدت از طرح آمریکا برای عراق ابراز نگرانی کردند.
به گفته مقامات، امیر کویت به رایس گفت: آمریکا باید با ایران و سوریه مذاکره کند.

امیر کویت از این‌که طرح بوش، ایران و سوریه را کنار گذاشته بود، شوکه شده بود. «شیخ محمد الصباح»، وزیر امور خارجه کویت، از قول امیر به رایس گفت: «مذاکره با ایران و به ویژه با سوریه، به نفع امنیت خلیج [فارس] به طور کلی است».با توجه به موانع آمریکا برای جلب حمایت رهبران عرب، یک دیپلمات آمریکایی گفت: دولت بوش نقشه دارد تا «نیکلاس برنز»، معاون امور سیاسی وزارت امور خارجه را هم به سفر خاورمیانه‌ای دیگری بفرستد تا جزییات بیشتری از طرح آمریکا را با اعراب در میان گذارد.

هشت وزیر امور خارجه عرب در دیدار روز سه‌شنبه با رایس در کویت، پرسش‌های بسیاری را درباره استراتژی جدید بوش مطرح کردند. وزرای شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به علاوه مصر و اردن به شدت مردد بودند که دولت شیعی نوری المالکی، بتواند با اقلیت اهل سنت عراق کنار آمده، آنان را وارد صحنه سیاست کند.

بیانیه این وزیران نیز بازتاب بی‌اعتمادی آنان به دولت المالکی است. آنان حمایت مبهمی را از طرح بوش اعلام و از تلاش آمریکا برای حفظ یکپارچگی عراق و تضمین یک روند سیاسی موفق و عادلانه در این کشور، حمایتکردند.

بیشترین حمایت‌ها از جانب مصر بود. «احمد ابوالغیظ»، وزیر خارجه مصر در قاهره، به خبرنگاران گفت: «استراتژی بوش، تنها یک اقدام نظامی صرف نیست، بلکه دیدگاهی است که جوانب نظامی، سیاسی و اقتصادی را در بر می‌گیرد».

رایس در سفر پنج روزه‌اش ابراز نگرانی کرده بود که دولت عراق نتواند با در پیش گرفتن راهی غیرقومی هم‌ نظامیان شیعه و هم شورشیان سنی را سرکوب کند که بسیاری از رهبران عرب هم از این امر نگرانند.

«احمد القطان»، سفیر عربستان در اتحادیه عرب، گفت: «هدف اصلی کنونی، چگونگی دستیابی به اتحادی ملی است که متأسفانه با این وضعیت، قابل امیدواری نیست».
بسیاری از رسانه‌ها سفر رایس را یک «شکست» توصیف کردند.

روزنامه «دوحه» نوشت: «این سفر سریع‌السیر، تنها یک تمرین دیپلماتیک مقطعی دیگر بود ... سرانجام رایس با دست‌های خالی و با وعده‌های سست به واشنگتن بازمی‌گردد تا با خوش‌بینی».

«لبیب کمحاوی»، تحلیلگر اردنی، گفت: در کنار تردیدهایی که درباره طرح وجود داشت، رهبران عرب به سختی حمایتی را برای آن ایجاد کردند، در حالی که عراق یک شکست کامل بوده و فلسطین نیز نشانه‌ای از پیشرفت درباره صلح را نشان نمی‌دهد.

امیر کویت از این‌که طرح بوش، ایران و سوریه را کنار گذاشته بود، شوکه شده بود. «شیخ محمد الصباح»، وزیر امور خارجه کویت، از قول امیر به رایس گفت: «مذاکره با ایران و به ویژه با سوریه، به نفع امنیت خلیج [فارس] به طور کلی است».

عربستان هم در همین حال در حال فشار بر آمریکاست تا روند صلح اعراب و اسرائیل را با جدیت بیشتری دنبال کند و در برابر به ثبات عراق کمک کند.
«داوود الشریان»، روزنامه‌نگار سعودی، در روزنامه «الحیات» نوشت: «هرگاه آمریکایی‌ها در عراق به مهلکه می‌افتند، به یاد می‌آورند که عرب‌ها یک مشکل دارند و آن «فلسطین» است؛ بنابراین، آنان تلاش‌هایی را انجام و نشان می‌دهند که در حال ادامه فعالیت‌ها برای روند صلح هستند».

سفر هفته آینده برنز به منطقه نیز برای کاهش نگرانی‌های اعراب است. در همین حال، طرح بوش در آمریکا نیز با مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شده و قطعنامه پیشنهادی دمکرات‌های سنا علیه این طرح، تاکنون حمایت دو سناتور جمهوریخواه را هم به دست آورده است. به گفته منابع، در میان جمهوریخواهان هم در این‌باره اختلافات زیادی ایجاد شده که سرنوشت طرح بوش را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

بازار مسکن، نبض اقتصاد ایران

 
 

 
 
ساختمانی در تهران
گفته می شود که متقاضیان خرید مسکن به دلیل افزایش سرسام آور قیمت مسکن به این زودی ها نمی توانند پول مورد نیاز برای خرید مسکن را تامین کنند
قیمت مسکن در ایران به طرز کم سابقه ای افزایش یافته و متقاضیان خرید مسکن را شوکه کرده است. گرانی مسکن در تهران بیشتر از سایر شهرهای ایران بوده به طوری که بر اساس برخی برآوردها، در فاصله چند ماه گذشته قیمت مسکن نزدیک به ۵۰ درصد بیشتر شده است.

مدیر یک بنگاه مسکن درتهران می گوید: تعداد زیادی واحد مسکونی آماده فروش دارد اما با وجود افزایش شمار متقاضیان خرید، به خاطر رشد سریع قیمت ها کسی قادر نیست آنها را بخرد. او می افزاید: شاید هم خریداران منتظرند خانه ارزان شود.

این بنگاه دار تهرانی اضافه می کند در ماه گذشته تقریبا نتوانسته معامله ای انجام دهد زیرا اکثر کسانی که سفارش پیدا کردن مسکن به او داده بودند، فعلا منصرف شده اند چون پولشان دیگر برای خرید آپارتمان کافی نیست.

او که نزدیک به دو دهه در کارش تجربه دارد، اوضاع را بحرانی توصیف می کند و می گوید: تقریبا در دو هفته گذشته هیچ معامله ای انجام نداده ام در حالی که معمولا در این مدت بیشتر از پنج قولنامه خرید مسکن در این بنگاه امضا می شد.

او برای نمونه می گوید: از پنج ماه پیش یکی از بستگانم سفارش داده بود که وقتی وام مسکن ۱۸ میلیون تومانی آنها اماده می شود برایشان یک آپارتمان ۶۰ متری با قیمت حدود ۵۰ میلیون تومان پیدا کنم. آپارتمانی در دست ساخت را برایشان نشان کردم و قرار بود آن را با قیمت ۵۰ میلیون برایشان بخرم اما حالا که آپارتمان آماده شده، صاحب آپارتمان می گوید حاضر نیست آن را کمتر از ۷۰ میلیون تومان بفروشد.

میانگین قیمت یک متر مربع آپارتمان زیر ۱۰۰ متر در شهر تهران
زیر یک میلیون تومان:
یافت آباد: ۷۵۰ هزار تومان
سی متری جی: ۹۵۰ هزار تومان
بهار: ۹۵۰ هزارتومان
استاد معین: یک میلیون تومان
تهرانسر: یک میلیون تومان
یک میلیون تا دو میلیون تومان:
تهرانپارس: یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان
پیروزی: یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان
پونک: یک میلیون و ۲۰۰ هزارتومان
کارگر: یک میلیون و۲۰۰ هزار تومان
جمهوری: یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان
بنی هاشم: یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان
سهروردی: یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان
فاطمی: یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان
قلهک: یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان
ملاصدرا: یک میلیون و ۷۰۰ هزارتومان
یوسف آباد: یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان
سعادت آباد: یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان
عراقی: یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان
دومیلیون و بیشتر
ظفر: دو میلیون تومان:
شهرک غرب: دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان
نیاوران: دو میلیون و ۶۰۰ هزار تومان
جردن: دو میلیون و ۶۰۰ هزار تومان
زعفرانیه: سه میلیون تومان
فرمانیه: سه میلیون
الهیه: سه میلیون و ۲۰۰ هزار تومان

بحران قیمت

افزایش سرسام آور قیمت مسکن همه محاسبات متقاضیان را به هم ریخته و آنها دیگر به این زودی ها نمی توانند پول مورد نیاز برای خرید مسکن را تامین کنند.

برخی از نمایندگان مجلس از مردم خواسته اند که برای خرید مسکن دست نگهدارند اما یک بنگاه دار تهرانی می گوید: "تا حالا قیمت ها هیچوقت پائین نیامده بنابر این برخی مسئولان اشتباه می کنند که سعی دارند مردم را قانع کنند که قیمت ها کاهش خواهد یافت."

قیمت یک متر آپارتمان در تهران در نقاط مختلف شهر متفاوت است. در شمال شهر این رقم گاه به چهار تا پنج میلیون تومان می رسد.

در مناطق حاشیه شهر قیمت متوسط هر متر مربع آپارتمان به طور میانگین به رقم ۷۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان رسیده است.

اما میانگین قیمت در بخش های متوسط شهر در مرکز تهران کمتر از یک میلیون و ۲۰۰ تا یک میلیون ۵۰۰ هزارتومان برای هر متر مربع نیست، در حالی که همین رقم در چهار پنج ماه پیش در حد ۸۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان بوده است.

دولت طرح واگذاری زمین ارزان و رایگان را در شهرهای زیر ۱۵۰ هزار نفر برای حل بحران مسکن در دستور کار قرار داده اما صاحب نظران بخش مسکن معتقدند این اقدام تکرار اشتباه دهه اول انقلاب است که نتیجه آن ساختمان هایی است که بدون در نظر گرفتن ملاحظات ایمنی ساخته شده اند و با تکانی فرو می ریزند.

عوامل گرانی

افزایش قیمت مسکن ریشه در عوامل اقتصادی مختلفی دارد اما کارشناسان افزایش نقدینگی، تورم دو رقمی، کسری بودجه، بالا رفتن قیمت مصالح ساختمانی نظیر سیمان و آهن را از جمله عوامل این رشد سریع می دانند و می گویند ناتوانی بازار سرمایه و بخش تولید نیز در جذب این حجم عظیم نقدینگی موثر بوده است.

در عین حال برخی دیگر از بازارها که در جذب بخشی از نقدینگی و به تبع آن آهسته شدن نرخ رشد قیمتها در بازارهای دیگر نقش داشتند دچار رکود نسبی شده اند. از جمله بازار تلفن همراه، با افزایش عرضه مواجه شده و دیگر رغبتی بر نمی انگیزد به طوری که بیشتر از یک میلیون نفر از کسانی که سال گذشته برای تلفن همراه ثبت نام کرده بودند پولشان را از شرکت مخابرات پس گرفتند.

بازار خودرو هم رونق گذشته را ندارد و شرکت های خودروسازی، یک میلیون دستگاه خودروی آماده عرضه با انواع و اقسام وام های مدت دار بر در بازار وجود دارد.

در کنار همه اینها سرمایه گذاری در تولید نیز چندان به صرفه نیست و سپرده گذاری در بانک ها نیز از مدتها پیش به خصوص بعد از کاهش نرخ سود از سوی دولت، جذابیت خود را از دست داده است.

بازار سکه و ارز نیز بعد از کنترل های دولت بر نرخ ارز تقریبا از چند سال پیش موقعیت خود را برای پس انداز و حفظ ارزش پول تا حدود زیادی از دست داده است.

املاک تنها راه حفظ ارزش پول

در این شرایط تنها املاک و مستغلات است که در در ماه های گذشته نقدینگی را به سمت خود جلب کرده است زیرا صاحبان نقدینگی سعی دارند هر طور شده ارزش پولش را حفظ کنند.

کارشناسان می گویند آنچه قیمت را بالا می برد تبدیل املاک و مستغلات به وسیله ای برای پس انداز است و تا زمانی که راه های تازه ای برای جذب نقدینگی موجود در جامعه پیدا نشود، نمی توان امید چندانی به کنترل آن داشت.

شرایط نا امن

دولت با نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسان و برای تامین هزینه هایی که برای خود ایجاد کرده مقدار قابل ملاحظه ای از دلارهای نفتی را به بازار تزریق کرده که این اقدام باعث شده نقدینگی با رشدی ۳۶ درصدی به حدود ۱۱۴ هزار میلیارد تومان در پایان آذر برسد.

کنترل نقدینگی، انضباط مالی، استفاده کمتر دولت از منابع بانکی، توسعه بورس، حمایت از تولید و محدود کردن استفاده از درآمدهای نفتی از جمله راه هایی که مقابل دولت ایران قرار دارد اگرچه هیچکدام از این راه ها به سادگی قابل اجرا نیست و دوره ای از ریاضت اقتصادی را طلب خواهد کرد.

ثابت ماندن رشد اقتصادی ایران در حد ۵ درصد در سال و افزایش فزاینده حجم نقدینگی برخی کارشناسان اقتصادی را به این نتیجه رسانده که دولت باید خود را برای تورمی لااقل دو برابر نرخ فعلی و در حد ۲۵ درصد آماده کند.

به عقیده تحلیلگران اقتصادی، دو برابر شدن نرخ تورم و نگرانی های ناشی از احتمال تحریم های گسترده تر از سوی شورای امنیت می تواند اقتصاد ایران را در شرایط دشوارتری قرار دهد.