تبلیغات از نظر لغوی رساندن یک پیام از کسی به کسی دیگر است.
وتبلیغ عبارت است از فرایند القا وجود یک موضوع با ویژگی های معین.
وبه نظر کاتلر تبلیغات از نظر تکنیکی عبارت است از هر نوع معرفی غیر شخصی ،ترویج ایده هاوکالاهاوخدمات در مقابل پول که یک فرد وموسسه مشخصی آن را انجام دهد.
اما سبکهای تبلیغات در کشورهای مختلف متفاوت است وسبک تبلیغات در کشورها نشان دهنده ارزشهای فرهنگی در آن کشورهاست اما اصالت ارزش ها بیشتر از قدرت سبک هاست.تبلیغات بیان فرهنگ ها،شعائر،استعارات ودیگر مواردی است که به نوبه خودبر ارزشهای فرهنگی جوامع می افزایند.
تبلیغات آمریکایی مشحون از مبالغه ومثبت گرایی است در مقابل تبلیغات به روش طنز انگلیسی یا رومانتیک فرانسوی یا فنی وعلمی آلمانی متمایز می شود.
در تبلیغات ایتالیایی واسپانیایی روحیه اصالت جامعه بیشتر به چشم می خورد وخانواده از ارزش بالایی برخوردار است.در تبلیغات هلندی زنان نقش بسیار مهمی دارند وسبک عمومی تبلیغات ،سرگرم کنندگی است.
درژاپن توجه به مراسم وهمچنین گرایش به جنس مذکر از صفات متمایز کننده است.در چین شاهد گسترش صنعت تبلیغات هستیم ولی ارزش های کنفسیوسی هنوز قوی وپایدارند.
مدیران، کارکنان و کاربران بانک پارسیان که عملکردی شگفتانگیز و رکوردی کمنظیر را در عرصه بانکداری به جا گذاردهاند و تجربهای شدند از توان بخش خصوصی در اقتصاد دولتی و رانتی و نشان دادند که میتوان در تمام شرایط نامساعد و ناهمگون با اتکا به ایمان و خلاقیت و تلاش، سهمی در آبادانی ایران داشت.
نیروهایی که با بهرهوری بالا گوی سبقت از بانکهای پرادعای دولتی ربودند و خواب را همچنین. کارکنانی که نه در شعار بلکه در عمل نشان دادند که ما میتوانیم.
مجموعهای که به دور از هیاهو و جنجال به دنبال تحقق اهداف والایی است که همه بر سر آن توافق دارند.
کارکنانی که عشق را با علم درآمیختند تا نشان دهند کسبوکار عشق میخواهد و تخصص.
کارکنانی که برای مشتریان و به عشق آنها از هیچ کوششی فروگذار نکردند و مشتریانی که با اعتماد خود نشان دادند که میفهمند این همه توجه، احترام و کوشش را. کارکنانی که الگو شدند برای تمامی کسانی که مدعی بودند در این کشور نمیشود کار درست کرد.
این کارکنان امروز حیرت زدهاند. این کارکنان امروز چنین برخوردهایی را عادلانه نمیدانند. این کارکنان نمیپذیرند که جواب این همه مجاهدت و خدمت حمله باشد و تهمت. باور ندارند همخوانی عمل و جزای آن را.
این یک یادداشت سیاسی نیست. ما از بازیهای جناحی به دوریم. گاهی فقط قربانی آنیم. اما به خوبی میدانیم طالبی و مدیرانمان کیستند. طالبی برای ما تنها مدیر نیست. او رهبری است برای کسبو کار ما. آن زمان که در بحبوحه بیکاری و ناامیدی تمامی سیاسیون و مدیران دولتی با تمام امکاناتی که جزیی از آن برای پیشرفت و توسعه یک کشور کافی بود جز وعده و کاسه چه کنم چه کنم چیزی در دستانشان نبود و نیست. این طالبیها بودند که فرصت دادند تا نشان دهیم ما میتوانیم برای آبادانی این کشور کاری کنیم. شما برای کسی که شما را از چنگال ناامیدی رها کند چه میکنید، کاری جز آنکه ما کردیم؟ تلاش با تمام توان. مگر نه اینکه جواب اعتماد را باید با اعتماد داد. طالبی بود که هیچگاه نگفت من. گفت ما. اما در برابر مسوولیت خطا و نارساییها گفت من. مقصر منم. در کدام دانشگاه مدیریت جهان این مفاهیم تدریس میشوند که او به رایگان به ما میآموخت. در جامعه آلوده به ریا شجاعت دفاع از اهداف و آرمانهای بانک پارسیان چیزی بود که طالبیها از عهده آن برآمدند. در جامعهای که بسیاری از افراد آن قادر به حفظ ارزش پول خود در بحرانهای اقتصادی و تورم لجامگسیخته آن نبودند، طالبیها بودند که با درایت و مدیریت برای مشتریان خود ارزشآفرینی کردند. آن ارزشی که سالها بانکهای دولتی از مشتریان خود به دلیل انحصار حاکم بر بازار پولی کشور دریغ میکردند. آن زمان که کارکنان زحمتکش ایرانخودرو و صدها شرکت و موسسه دیگر به برکت کارآفرینی طالبیها توانستند سرمایه اندک برای خود فراهم آورند. آن زمان که طالبیها با اعطای تسهیلات، گره از کار هزاران نفر برداشتند و آنها را از نعمت مسکن به عنوان اولین حق و نیاز پایهای انسانی بهرهمند کردند. آن زمان که طالبیها حدود 4هزار شغل مستقیم در مجموعه پارسیان بدون هیچ کمکی ایجاد کردند. آن زمان که طالبیها با خلاقیت و درایت خدماتی مثل کارت و بانکداری الکترونیک را ترویج کردند تا ایرانی فردا، بستری داشته باشد تا رفاه را تجربه کند. آن روز که طالبیها سود فعالیتهای خود را بین سهامداران خرد و کلان تقسیم کردند تا سود تلاشها و فکرهای مجموعه پارسیان عادلانه تقسیم شود. آن روز که مالیات دولت را چند روزه نه مثل همه چندماهه پرداخت کردند تا باز کمکی کرده باشند به آبادانی این کشور. همه آن روزها را به یاد داریم.
اما ما نه آن سپردهگذاریم که نگران سرمایه خود است و نه آن سهامدار که نگران سهام خود. ما کارکنان پارسیانیم. پدر معنوی کسبوکار ما طالبی است. او برای ما تنها مدیر نیست که با بود و نبودش آرمانها تغییر کند، او پارسیان را به یادگار گذاشته است، انسانها میآیند و میروند اما سازمانها هستند که نسلها به حیات خود ادامه میدهند به شرط آنکه انسانهایی که آن را ساختهاند آن را بر پایههای محکمی بنا کرده باشند. این یادداشت تنها چیزی است که میتوانیم به طالبی تقدیم کنیم و فریاد بزنیم که ما فهمیدیم که تو چه کردی. اگر تو با دستگیری از هزاران نفر آبروی آنها را حفظ کردی اگر امروز آبروی مدیریتی تو را چوب حراج زدهاند مهم نیست، چرا که باید بکوشیم آبرویمان پیش خدا نریزد. شیرینی آنچه تو در جان ما کاشتی آنقدر ماندگار است که هیچ چیز نمیتواند ما را از یاد آن غافل کند. ما در پارسیان تیم هستیم نه گروه و اجتماعی از انسانها. با تمام توان به کار خود ادامه میدهیم تا نشان دهیم همه ما طالبی هستیم. با همان درایت و شجاعت و توان و ایمان به آبادانی کشور عزیزمان ایران.