بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

توازن قوا، پایه سیاست منطقه

 

 
 
خاورمیانه
همزمان با جنگ ایران و عراق، شش کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز با تشویق آمریکا شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند تا از طریق اتحاد با یکدیگر، قدرت سومی را در منطقه پایه بگذارند
دیدار رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا از عربستان سعودی که بلافاصله پس از سفر خاورمیانه ای کاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده صورت گرفت، از عزم جدی دولت آمریکا برای جلب همکاری اعراب منطقه به منظور مهار بحران عراق و قطع نفوذ ایران در آن کشور خبر می دهد.

در نگاه نخست به نظر می رسد که آمریکا برای جلب همکاری اعراب محافظه کار منطقه به منظور حل بحران عراق و مقابله با نفوذ ایران شتاب دارد اما در واقع این اعرابند که با نگرانی از سیاست آمریکا در عراق در پی کسب اطمینان از کاخ سفید برای مقابله با نفوذ ایران در عراقند.

واقعیت این است که ایران و عراق به عنوان دو قدرت منطقه ای از چندین دهه پیش همواره مورد سوء ظن کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس بوده اند و قدرتهای جهانی نیز با توجه به منافع خاص خود در منطقه، همواره تلاش کرده اند تا از ایران و عراق به عنوان اهرمهایی در جهت خنثی کردن خطر دیگری استفاده کنند.

در دهه هفتاد میلادی که عراق با اتحاد شوروی قرارداد همکاری نظامی امضا کرد، آمریکا با حمایت مؤثر از دولت وقت ایران کوشید تا از قدرت آن برای مقابله با خطر عراق و گسترش جنبشهای چپگرا در منطقه استفاده کند.

با سقوط شاه ایران و به قدرت رسیدن روحانیون در این کشور، ایران از فهرست متحدان آمریکا خارج شد اما به صف دشمنان اصلی آمریکا یعنی اتحاد شوروی و متحدانش نیز نپیوست.

هر چند که فاصله گرفتن ایران از اتحاد شوروی تا حد زیادی باعث اطمینان خاطر آمریکا از دولت جدید در ایران شد اما اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال 1358 به آمریکا نشان داد که نیروهای حاکم بر ایران، سر دوستی با ایالات متحده ندارند.

آمریکا با استراتژی تازه خود در عراق، سعی دارد اعراب را متقاعد سازد که عراق همچنان خارج از حوزه نفوذ ایران باقی خواهد ماند و ایران نیز به نوبه خود تحت محدودیت و فشار شدید قرار خواهد گرفت

در حالی که آمریکا نگران به هم خوردن توازن قوا در منطقه خلیج فارس به زیان خود بود، آغاز جنگ ایران و عراق در شهریور 1359 آمریکا را از هر جهت آسوده خاطر کرد، زیرا دو قدرت منطقه ای مخالف آمریکا، قدرت خود را علیه یکدیگر به کار گرفتند.

سیاست آمریکا در جنگ ایران و عراق، عدم دستیابی هر یک از دو قدرت رقیب به پیروزی بود.

آمریکاییها از اینکه قدرت دو کشور در رویارویی با یکدیگر به تحلیل رود، خشنود به نظر می رسیدند و از همین رو، هر گاه روند تحولات جنگ به سود یکی از دو کشور رقم می خورد، برای ایجاد تعادل، پنهانی به کشور در حال باخت کمک می کردند.

در واقع، این تنها توجیهی است که برای لغو پاره ای از تحریمهای عراق در طول جنگ از سوی آمریکا و نیز برقراری رابطه محرمانه با ایران در ماجرای سفر رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران می توان ارائه کرد.

همزمان با جنگ ایران و عراق، شش کشور حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز با تشویق آمریکا شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند تا از طریق اتحاد با یکدیگر، قدرت سومی را در منطقه پایه بگذارند.

جنگ ایران و عراق در حالی به اتمام رسید که صدام حسین به زرادخانه مهیبی از سلاحهای شیمیایی و موشکی دست پیدا کرده و توازن قوا را در منطقه به سود خود به هم زده بود.

با حمله عراق به کویت، آمریکا رأساً وارد عمل شد و با گسیل نیروی نظامی بی سابقه ای به منطقه به همراه متحدانش، ضمن آزادسازی کویت، بخش عظیمی از توان صنعتی و نظامی عراق را نابود کرد.

سیاست مهار دوگانه تا مدتها علیه ایران و عراق به اجرا گذاشته شد اما با به قدرت رسیدن محمد خاتمی در ایران در سال 1376 دولت بیل کلینتون به منظور کمک به روند تغییر در ایران، بر سیات مهار دوگانه پافشاری نکرد، گرچه در عمل چندان هم از آن فاصله نگرفت

با این همه، آمریکا از سرنگونی صدام حسین در آن شرایط خودداری کرد و در عین حال به بخش مهمی از ارتش عراق اجازه داد تا از کویت جان سالم به در ببرد تا توازن قوا در منطقه به سود ایران به هم نخورد.

گفته می شود نقش ایران در جنگ کویت نوعی همکاری پنهان با آمریکا بوده است اما این همکاری سبب رفع اختلافات دو کشور در دوره پس از جنگ نشد و از همین رو، دولت بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا سیاست مهار دوگانه را برای اعمال فشار همزمان علیه ایران و عراق طراحی کرد.

سیاست مهار دوگانه تا مدتها علیه ایران و عراق به اجرا گذاشته شد اما با به قدرت رسیدن محمد خاتمی در ایران در سال 1376 دولت آقای کلینتون به منظور کمک به روند تغییر در ایران، بر سیات مهار دوگانه پافشاری نکرد، گرچه در عمل چندان هم از آن فاصله نگرفت.

پس از عملیات یازدهم سپتامبر سال 2001 در آمریکا، دولت جورج بوش علائمی از علاقه خود برای نزدیک شدن به ایران ارسال کرد اما به رغم همکاریهایی که به صورت پنهان بین دو کشور بویژه در جنگ علیه رژیم طالبان در افغانستان صورت گرفت، جورج بوش در سخنرانی معروف سالانه خود در سال 2002 ایران و عراق را به همراه کره شمالی اعضای محور شرارت دانست.

قراردادن ایران و عراق در یک ردیف از سوی جورج بوش، در واقع ترجمان تازه ای از همان سیاست مهار دوگانه بود، با این تفاوت که به جای مهار، نوعی سیاست تغییر رژیم از آن استنباط می شد.

تا این مرحله، اعراب منطقه چندان به مخالفت با برنامه آمریکا برنخاستند، چون به تصور آنان، دولت جورج بوش در صدد تضعیف یا تغییر دو قدرت مقابل آنان در منطقه به طور همزمان بود و این مسأله بویژه شورای همکاری خلیج فارس را در موقعیت برتری قرار می داد.

صدام حسین در آوریل سال 2003 با حمله نظامی آمریکا به خاک عراق سرنگون شد اما دولت برخاسته از ویرانه های رژیم صدام به خلاف انتظار اعراب محافظه کار منطقه نه فقط در مقابل ایران نبود، بلکه به دلیل تسلط شیعیان بر آن، متحد نزدیک ایران به شمار می رفت.

در واقع، فروپاشی نظام صدام و نزدیکی دولت شیعه عراق با ایران، در نگاه اعراب جز هموار شدن راه ایران برای تسلط بر منطقه چیز دیگری نبود.

این مسأله باعث خشم اعراب محافظه کار شد، بخصوص آنکه این اقدام به دست آمریکا انجام شده بود.

در واقع، همین مسأله سبب پیچیده شدن اوضاع عراق شد، اوضاعی که به نظر می رسد اعراب منطقه نیز در وخامت آن نقش مهمی دارند تا آمریکا را به تجدیدنظر در سیاستی که به گمان آنان به نفع ایران است، وادار سازند.

اینک آمریکا با استراتژی تازه خود در عراق، سعی دارد اعراب را متقاعد سازد که عراق همچنان خارج از حوزه نفوذ ایران باقی خواهد ماند و ایران نیز به نوبه خود تحت محدودیت و فشار شدید قرار خواهد گرفت.

در واقع، آمریکا می خواهد به اعراب بفهماند که بازی در منطقه هنوز تمام نشده است، لذا آنان بهتر است برای مهار نا آرامی در عراق به آمریکا کمک کنند تا برای اعمال فشار بر ایران، دستش بازتر شود.

تحقق آنچه آمریکا و اعراب در عراق می خواهند در گرو همکاری دولت نوری مالکی در عراق با آنان است؛ آیا دولت آقای مالکی با آنان همکاری خواهد کرد؟

نیازی به پاسخ به این پرسش از هم اکنون نیست، اما نوع تعامل دولت آقای مالکی با استراتژی تازه آمریکا، سرشت قدرت در عراق نوین را افشا خواهد کرد.

 

افزایش فشار کنگره آمریکا بر دولت بوش در مورد ایران

 
کنگره آمریکا
دمکرات ها که اکنون بر دو شاخه کنگره مسلط شده اند قصد دارند مانع بروز جنگ دیگری شوند
با اوجگیری اقدامات دولت جورج بوش علیه ایران، گروهی از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا که نگران بروز جنگ دیگری این بار با ایران هستند، پیش نویس قطعنامه ای را تنظیم کرده اند تا رئیس جمهور را ملزم کنند پیش از هرگونه حمله ای به ایران از کنگره اجازه بگیرد.

نمایندگانی که متن قطعنامه را تنظیم کرده اند روز پنجشنبه در یک کنفرانس خبری علنا ابراز نگرانی کردند که سیاست تخاصم جویانه اخیر رئیس جمهور آمریکا در عراق و خلیج فارس نسبت به ایران، ممکن است آمریکا را وارد جنگ با این کشور کند.

این حرکت نشانه اضطراب نمایندگانی است که شاهد تصویب قطعنامه جنگ علیه عراق در سال 2002 در کنگره بوده اند، جنگی که برای آمریکا هزینه زیادی داشته و بسیاری از آنها اکنون آن را اشتباه می دانند.

به علاوه آنها از این موضوع نگرانند که دولت آمریکا از همان قطعنامه مربوط به عراق برای انجام عملیات نظامی علیه ایران استفاده کند.

در آن قطعنامه که عملیات نظامی علیه عراق را در صورت لزوم مجاز می کرد آمده است که اگر لازم باشد آمریکا می تواند برای دفاع از منافع خود در خارج از خاک عراق هم به زور متوسل شود.

سناتورهای آمریکایی هفته گذشته به دولت بوش هشدار دادند از این بخش از مصوبه کنگره برای توجیه عملیات نظامی در داخل خاک ایران استفاده نکند.

علل نگرانی

دولت آمریکا در هفته های اخیر بر شدت کلام خود علیه ایران افزوده و همزمان طی یک رشته اقدامات از جمله بازداشت پنج کارمند ایرانی دفتر روابط جمهوری اسلامی در شمال عراق و اعزام ناو هواپیمابر به خلیج فارس سعی کرده است به ایران ضرب شست نشان دهد.

دولت آمریکا می گوید این اقدامات را در واکنش به افزایش دخالت های ایران در عراق به ویژه آنچه کمک آن کشور به شبه نظامیان شیعه عنوان می کند انجام می دهد؛ اتهامی که ایران رد کرده است.

هشدار
 قطعنامه حاوی این پیام قدرتمند است که کنگره دیگر بی تفاوت نخواهد ماند و اجازه نخواهد داد که [دولت بوش] وارد معرکه دیگری شود که امنیت آمریکا و جهان را تضعیف می کند
 
مارتین میهن

اکنون گروهی 11 نفره متشکل از اعضای هر دو حزب، به سرپرستی یک نماینده جمهوری خواه، می گویند دولت آمریکا اجازه ندارد از قطعنامه های قبلی برای حمله به ایران استفاده کند.

آنها در پیش نویس قطعنامه تصریح کرده اند جورج بوش باید پیش از هر گونه لشکرکشی به ایران از کنگره اجازه بگیرد، مگر آنکه ایران در حمله به آمریکا پیشگام شود و یا آنکه شواهد قوی دال بر حمله قریب الوقوع ایران در دست باشد.

مارتین میهن، عضو دمکرات مجلس نمایندگان آمریکا که یکی از تنظیم کنندگان این قطعنامه است نسبت به تکرار سناریوی عراق در مورد ایران ابراز نگرانی کرد:

"من اینجا نیامده ام که به شما بگویم به ایران اطمینان دارم. بلکه آمده ام بگویم من به دولت بوش اطمینان ندارم. این دولت در جریان جنگ در عراق آنقدر دروغ گفته که فکر نمی کنم با مردم آمریکا و کنگره رو راست باشد."

جورج بوش چهارشنبه هفته گذشته در یک سخنرانی کلیدی برای تشریح سیاست تازه خود در عراق گفت قصد دارد بیش از 21 هزار سرباز دیگر به آن کشور اعزام کند و تهدید کرد شبکه هایی که به گفته وی با حمایت ایران به عوامل خشونت در عراق سلاح های پیشرفته می رسانند را تعقیب و نابود خواهد کرد.

وی همچنین از اعزام یک ناو هواپیمابر دیگر به خلیج فارس خبر داد.

آن اظهارات به این نگرانی در میان اعضای کنگره دامن زد که وی قصد عملیات نظامی در خاک ایران را دارد.

پیامی برای جورج بوش

روز بعد از آن سخنرانی دو سناتور دمکرات علیه هرگونه عملیات نظامی علیه ایران به دولت بوش هشدار دادند.

رابرت گیتس در دیدار با نظامیان آمریکایی در افغانستان
وزیر دفاع آمریکا که سرگرم دیدار با رهبران عرب بوده بار دیگر تکرار کرد هیچ کس خواهان مناقشه دیگری در منطقه نیست اما وی از تقویت قدرت نظامی آمریکا در منطقه به عنوان راهی برای مهار بلندپروازی های ایران دفاع کرد

از جمله سناتور دموکرات جوزف بایدن، رییس جدید کمیته روابط امور خارجه سنا، تاکید کرد اگر جورج بوش بخواهد تحت عنوان کشف و نابود کردن شبکه های حامی گروه های عراقی در خاک ایران دست به عملیات نظامی بزند در برابر او خواهد ایستاد.

مقام های دولت بوش از جمله رابرت گیتس، وزیر دفاع این کشور، در واکنش به این نگرانی ها تاکید کردند که هیچ برنامه ای برای انجام عملیات نظامی در خاک ایران ندارند. سخنگوی کاخ سفید نیز روز چهارشنبه اطمینان داد آمریکا قصد حمله به ایران را ندارد.

اما کاخ سفید علیرغم این تلاش ها نتوانسته خیال نمایندگان کنگره را راحت کند.

آقای میهن گفت: "این قطعنامه حاوی این پیام قدرتمند است که کنگره دیگر بی تفاوت نخواهد ماند و اجازه نخواهد داد که [دولت بوش] وارد معرکه دیگری شود که امنیت آمریکا و جهان را تضعیف می کند."

این قطعنامه پیش از آنکه وجهه قانونی پیدا کند باید به تصویب مجلس نمایندگان و سنای آمریکا و نیز امضای جورج بوش برسد.

به گفته کارشناسان این قطعنامه بیشتر جنبه نمادین دارد زیرا حتی اگر کنگره آمریکا آن را تصویب کند آقای بوش به احتمال زیاد آن را وتو خواهد کرد.

از سوی دیگر رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، که سرگرم دیدار با رهبران عرب بوده است بار دیگر تکرار کرد هیچ کس خواهان مناقشه دیگری در منطقه نیست.

اما وی از تقویت قدرت نظامی آمریکا در منطقه به عنوان راهی برای مهار بلندپروازی های ایران دفاع کرد.

 

احتمال حمله به ایران و پیامدهای آن از دید بانک آی ان جی ING Bank

 

سیاستمداران و رسانه های گروهی در پیش بینی احتمال جنگ و حملات نظامی کمابیش عجولانه عمل می کنند، ولی احتمال جنگ زمانی قوت می یابد که موسسات اقتصادی از جمله بانک های بین المللی نسبت به آن عکس العمل نشان می دهند و با اتخاذ تدابیر پیش گیرانه سعی در حفظ سرمایه و منافع خود نسبت به نتایج منفی جنگ دارند. هرچند که بانک معتبر آی ان جی که اصلیتی هلندی دارد احتمال حمله نظامی به ایران را کاملا جدی نمی پندارد، ولی بی پرده هشدار می دهد که ممکن است بازار اقتصاد جهانی با حمله ضربتی اسرائیل به پایگاه های هسته ای ایران در ماه فوریه یا مارچ بکلی غافلگیر شود.

دلایل احتمال حمله
به باور چارلز رابینسون تهیه کننده گزارش مفصل بانک یادشده دلایل موثقی وجود دارد که احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران را با پشتیبانی امریکا بسیار قوی تر کرده است. البته باید تاکید کرد که از چنین حمله ای انتظار نابودی کامل توان هسته ای ایران نمی نرود. قصد اسرائیل به تاخیرانداختن ساخت سلاح های اتمی است. موساد معتقد است که ایران تا دوسال دیگر به سلاح های اتمی دسترسی پیدا می کند و چون احمدی نژاد که قصد پاک کردن حکومت صهیونیستی از صفحات تاریخ را دارد و تا اوت ۲۰۰۹ در پست ریاست جمهوری باقی می ماند خطر بکارگیری این سلاح عیله اسرائیل جدی تر می شود. تل آویو از مذاکرات طولانی و بی نتیجه دیپلماسی بین المللی خسته شده و قصد دارد تا حدود ۲۰ فوریه منتظر بماند تا ثابت کند که ایران به اولتیماتوم ۶۰ روزه سازمان ملل بعد از صدور قطعنامه ۱۷۳۷ همچنان بی اعتناست. بدین ترتیب اسرائیل برای حمله بهانه موجه تری خواهد داشت و افکار عمومی آماده تر خواهد بود. اسرائیل به جهت اینکه از نظر جغرافیایی کشور کوچکی است اعتقادی هم به سیاست تهدید نظامی متقابل برای تضمین صلح به شیوه دوران جنگ سرد ندارد. در ضمن نباید فراموش کرد که نخست وزیر اسرائیل به دلیل مشکلات داخلی تمایل بیشتری به ماجراجویی و حمله به پایگاه اتمی ایران دارد، چنانچه حمله به تاسیسات هسته ای عراق در سال ۱۹۸۱ از جمله برای انحراف افکار عمومی از وضع داخلی صورت گرفت.

از طرفی دیگر حضور نظامی فزاینده امریکا در منطقه خلیج فارس می تواند جهت پشتیبانی از اسرائیل و برای سرکوب و خنثی سازی عملیات تلافی جویانه ایران پس از حمله اسرائیل باشد. افزایش سربازان و ناوهای امریکایی در حوزه خلیج فارس تنها برای ایجاد ثبات در عراق نیست. فرستادن ضد موشک های پاتریوت به منطقه شاید بیشتر جهت مقابله با موشک های شهاب ایران در نظر گرفته شده باشد تا ایجاد امنیت در عراق. برکناری ژنرال جان ابوزید از پست فرماندهی نیروهای نظامی امریکا و جان نگروپونت مدیر امنیت ملی محتملا به این دلیل بود که هر دو، جنگ علیه ایران را از الویت های سیاست امریکا نمی دانستند، یا در این برهه چنین حرکتی را اشتباه می شمردند. باید توجه داشت که اگر اسرائیل به ایران حمله کند هم جمهوری خواهان و هم دموکرات های امریکا از تل آویو حمایت خواهند کرد. نانسی پلوسی از برجسته ترین مقام های دموکرات در مجلس نمایندگان امریکا هوادار جدی اسرائیل است.

عکس العمل ایران
بنا به گزارش بانک آی ان جی نتایج حمله به ایران وحشتناک خواهد بود. ایران بعید نیست با موشک های شهاب اسرائیل را مورد حمله قرار دهد و حزب الله و حماس را علیه اسرائیل بسیج کند. حماس از پیش آمادگی خود را برای حمایت از ایران اعلام کرده است. تهران از عملیات تروریستی علیه منافع و مراکز اسرائیلی در سراسر دنیا و حتی از بکارگیری سلاح های شیمیایی دریغ نخواهد کرد. شاید حتی عملیات تلافی جویانه علیه ۳۵ هزار یهودی ساکن ایران هم از جمله عکس العمل های ایران باشد. در بدترین سناریو ممکن است ایران تنگه هرمز را بر حمل و نقل تانکرهای نفتی مسدود کند، با پشتیبانی نظامی از شیعیان عراق آتش جنگ داخلی عراق را شعله ورتر کند، با حمایت از گروه های تروریستی در منطقه خلیج فارس آنان را در جهت قیام علیه شیخ های عرب طرفدار امریکا تحریک کند و خلاصه اینکه عملیات تروریستی را در سطح جهانی علیه منافع غرب و امریکا تقویت کند.

پیامدهای اقتصادی
مهم این است که امریکا چه نقشی در این حمله خواهد داشت. البته هنوز مشخص نیست که عکس العمل ایران چه خواهد بود ولی روشن است که دخالت مستقیم امریکا عواقب پاسخ نظامی ایران را به هر حال وخیم تر و گستره آن را وسیع تر خواهد کرد. رابینسون معتقد است که اگر امریکا مستقیما وارد معرکه جنگ نشود، بعید نیست که پاسخ ایران مقطعی و تاثیر آن بر اقتصاد جهانی کوتاه مدت و محدود باشد. هرچند ایران به خوبی واقف است که حمله اسرائیل به ایران بدون چراغ سبز امریکا بعید است، ولی ایران به خاطر منافع بسیاری که در منطقه دارد و اقتصاد ضعیف و وابسته اش به درآمد نفت محتاط تر عمل خواهد کرد. حضور نیروهای امریکایی، ایران را کمتر به عملیات تلافی جویانه انتحاری و حساب نشده ترغیب می کند. به هرحال حمله اسرائیل غیرمترقبه خواهد بود تا به اقتصاد جهانی قبل از حملات نظامی خسارت وارد نشود. در حمله به عراق شاهد بودیم که بازار جهانی هفته ها قبل از جنگ عکس العمل منفی نشان داد.

چیز مسلم اینکه با پخش خبر حمله بهای نفت به شدت افزایش می یابد. جنگ در عراق قیمت نفت را از بشکه ۵۵ دلار به بشکه ای ۶۵ دلار افزایش داد، ولی چون ایران دو برابر عراق آن زمان نفت تولید می کند و صادرات آن از عراق بیشتر است، می تواند قیمت نفت را به بشکه ای صد دلار برساند. از آن گذشته ایران به خاطر موقعیت استراتژیک جغرافیایی و توان نظامی تهدید جدی تری برای انتفال نفت در منطقه خواهد بود. نتیجه آنکه بورس سهام متزلزل می شود و ارزش دلار تنزلی فاحش می یابد. برای پیش گیری از پیامدهای آتی امریکا در مخازن خود تا ۹۵ درصد ظرفیت آنها نفت ذخیره کرده است، بطوری که حتی بدون صرفه جویی قادر است تا ۷۵ روز نیاز سوخت داخلی را از این مخازن تامین کند. قابل توجه این است که بانک آی ان جی مرتبا به تاثیرات بسیار منفی حمله به ایران بر اقتصاد ترکیه اشاره می کند، چراکه ترکیه بشدت به واردات نفت و انرژی وابسته است.

اگر ترکیه خاک خود را برای حمله به ایران در اختیار اسرائیل یا امریکا قراردهد پیامدهای آن بر اقتصاد ترکیه وخیم تر می گردد. ارزش لیر ترکیه می تواند تا بیست درصد کاهش یابد چنانچه در خلال جنگ علیه عراق هم شاهد چنین نزولی بودیم. امکان تجزیه عراق و افزایش آشوب در آن کشور منافع ترکیه را هرچه بیشتر به خطر می اندازد. در مقابل سقوط دلار و لیر ترکیه پیش بینی می شود که یورو اتحادیه اروپا، کرون نروژ، ین ژاپن و فرانک سویس به دلیل اتکای کمتر این کشور به نفت (تنها دو درصد برق سویس از طریق مصرف نفت تولید می شود) تقویت شوند.

منبع:رادیو زمانه

ساعاتی به ساعت صفر


۱ـ اندکی قبل، کنگره آمریکا جلسه ای را تشکیل داده و با سرعت طرحی را تصویب کردند که بر اساس آن، جورج بوش برای دست زدن به هرگونه اقدام نظامی علیه ایران نیاز به اجازه کنگره خواهد داشت. پس از جلسه از یکی از سناتورها سوال شد که چرا با این سرعت چنین طرحی را بررسی و تصویب کردید و آیا علائمی را بر اساس حمله قریب الوقوع به ایران مشاهده کردید؟ وی پاسخ داد: تمامی علائم و صحبت های شنیده شده از هفته گذشته تاکنون حاکی از این است که بوش قصد دارد به زودی دست به حمله ای نظامی علیه ایران بزند.

۲ـ کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا به سفر خود به کشورهای عربی منطقه و اسرائیل خاتمه داد. بلافاصله پس از سفر رایس، رابرت گیتس وزیر دفاع وارد منطقه شده و با همان اشخاصی که رایس با آنها دیدار داشت، ملاقات کرد. بیشتر مسئولان عربی پس از دیدار با مسئولان آمریکائی ظرف هفته گذشته، در مصاحبه های مطبوعاتی خود در مورد ایران حرف زدند. یکی گفت دخالت ایران را در منطقه محکوم میکنیم. دیگری گفت پیشروی ایران در برنامه هسته ای، برای کشورهای منطقه ایجاد خطر می کند. یکی دیگر هم گفت ما پایگاه های خود را برای حمله به ایران در اختیار آمریکا قرار نخواهیم داد!
رایس امشب (
۲۸ دی) پس از خاتمه سفرش به خاورمیانه، وارد لندن شده و با تونی بلر مشغول مذاکره است.

۳ـ با تزریق نفت از سوی عربستان و آمریکا به بازار جهانی، قیمت نفت به شدت رو به کاهش است.

۴- در لبنان تمامی شبکه های داخلی و تمامی روزنامه ها و تمامی مجله ها و تمامی مردم هر روز و بلکه هر ساعت از جنگ علیه ایران صحبت میکنن.

هدف غربی‌ها تجزیه ایران و برقراری حکومت جهانی است

غربی‌ها در صددند حکومت جهانی را بر چهار اصل «قدرت اجباری، استفاده از قدرت نهادها، قدرت ساختاری و قدرت تولیدی» ایجاد کنند. آنها می‌خواهند ایران را تجزیه کنند، از قم یک واتیکان بسازند، چند استان نفت‌خیز را به دست خود بگیرند و بقیه استان‌ها را به حال خود رها کنند که بر این اساس، قومیت‌ها خود کنفدراسیون‌هایی تشکیل دهند و به این صورت، ایران را تجزیه کنند؛ همان طور که درصدند این بلا را بر سر عراق هم بیاورند.
تحریم اقتصادی چیزی نیست که بتواند ایران را دچار مشکلات حاد کند اما تبلیغات و بزرگ‌نمایی که همراه با تحریم وارد کشور می‌شود، ممکن است اهداف صادرکنندگان قطعنامه را اجرایی کند؛ یعنی ممکن است آن‌قدر فشار روانی به مردم وارد شود که مخالفت‌هایی از سوی برخی اقشار با این مسئله صورت گیرد. به همین منظور لازم است که مسئولان جمهوری اسلامی مردم را از ماهیت این تحریم‌ها مطلع کنند و در جریان واقعیات بگذارند

به گزارش فارس، ابومحمد عسگرخانی به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق شب گذشته در این دانشگاه حاضر شد و به تشریح قطعنامه 1737، چگونگی مواجهه دولتمردان با این قطعنامه و لزوم افزایش کیفیت و کمیت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پرداخت.

این استاد روابط بین‌الملل دانشگاه یادآور شد: من طی سال‌های گذشته پیش‌بینی‌هایی درخصوص وقایع مختلف سیاسی انجام دادم و تاکنون تقریباً همه آن‌ها به حقیقت پیوسته است. درخصوص بحران بالکان، حمله آمریکا به افغانستان و حمله آمریکا به عراق سال‌ها قبل از وقوع آن پیش‌بینی کرده ‌بودم و جالب اینکه وقتی در وزارت امور خارجه مطرح می‌کردم که آمریکا به افغانستان حمله خواهد کرد، نظریه‌ام مورد تمسخر واقع می‌شد.

وی با بیان اینکه پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات را نیز قبل از برگزاری دور اول انتخابات پیش‌بینی کرده است، تصریح کرد: الان هم مطمئن هستم که ایران، هسته‌ای خواهد شد و در لیست کشورهای هسته‌ای قرار خواهد گرفت، اما یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن در جریان قرار دادن مردم ایران درخصوص ماهیت تحریم‌های پیش‌بینی شده شورای امنیت است.

عسگرخانی درخصوص قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه ایران اظهار داشت: این قطعنامه اگرچه به لحاظ اقتصادی اهمیت ندارد، اما شروع یک بدعت و حاصل دو دهه تلاش رسمی کشورهای دارای تسلیحات علیه کشورهای ندار است و ممکن است به قطعنامه‌های سخت‌تری تبدیل شود.

این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: درصورت بی‌اعتنایی به قطعنامه 1737 قطعنامه‌های بعدی صادر خواهد شد که بر اساس بند 41 فصل 7 منشور ملل است و به این معنی خواهد بود که درخصوص تحریم یا اقدام نظامی علیه ایران تصمیم‌گیری می‌کنند که البته اثر تبلیغاتی این قطعنامه‌ها بسیار بیشتر از واقعیت خود قطعنامه است.

وی با بیان اینکه ممکن است نظر به این قطعنامه، کمیته‌ای تشکیل شود که به صورت تخصصی به مسدود کردن اموال شرکت‌ها و افراد بپردازد، تصریح کرد: در این میان ممکن است حتی 70 تا 80 نفر از فیزیکدانان یا حتی تجار ایرانی هم بنا به تفسیری که از قطعنامه می‌شود، اموالشان مسدود شود و یا حتی مورد بازجویی قرار گیرند.

به گفته عسگرخانی، ابراز این مطلب که قطعنامه غیرقانونی، بی‌خطر، بی‌فایده، یا ضعیف است، مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بایستی به طور واقعی مردم را در جریان قرار داد که تحریم چیست و شورای امنیت چه اهدافی را از تحریم دنبال می‌کند. باید به مردم گفته شود که ما چاره‌ای جز هسته‌ای شدن نداریم؛ چرا که غیر از انرژی، امنیت ما نیز به این مسئله گره خورده است.

این استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران با بیان اینکه این قطعنامه راه بازگشت را نیز برای ایران گذاشته است، اظهار داشت: اما این راه بازگشت منوط به تعلیق کامل فعالیت‌های هسته‌ای شده است و هدف کشورهای غربی هم به این سمت است که برای همیشه به صورت کامل فعالیت‌ هسته‌ای ایران را متوقف کنند.

وی با تاکید بر اینکه ابعاد روانی این قطعنامه‌ها بسیار بیشتر از اهداف اقتصادی آن است، اظهار داشت: تحریم اقتصادی چیزی نیست که بتواند ایران را دچار مشکلات حاد کند اما تبلیغات و بزرگ‌نمایی که همراه با تحریم وارد کشور می‌شود، ممکن است اهداف صادرکنندگان قطعنامه را اجرایی کند؛ یعنی ممکن است آن‌قدر فشار روانی به مردم وارد شود که مخالفت‌هایی از سوی برخی اقشار با این مسئله صورت گیرد. به همین منظور لازم است که مسئولان جمهوری اسلامی مردم را از ماهیت این تحریم‌ها مطلع کنند و در جریان واقعیات بگذارند.

این کارشناس مسایل خلع‌سلاح با بیان اینکه غربی‌ها در صورت عقب‌نشینی مقامات ایران از بحث هسته‌ای به توقف فعالیت‌های هسته‌ای هم رضایت نخواهند داد، یادآور شد: درصورتی که به فرض، ایران در بحث هسته‌ای از مواضع عقب‌نشینی کنند، این بار کشورهای غربی از جایگاهی پیروز مسائلی چون تروریسم، حقوق بشر و قومیت‌ها را مطرح می‌کنند.

عسگرخانی با بیان اینکه هدف غرب از فشار بر ایران به تغییر رژیم سیاسی خلاصه نمی‌شود، خاطر نشان کرد:‌ من تاسف می‌خورم که اپوزیسیون چه در خارج و چه در داخل، سلطنت‌طلب‌ها، جبهه‌ملی، نهضت‌آزادی، بعضی از اصلاح‌طلب‌ها و حتی برخی از راستی‌ها که اصلاً رهیافت نظری به تحولات بین‌الملل ندارند، تصور می‌کنند که هدف آمریکا تغییر رژیم است و مثلاً اگر پسر شاه یا نهضت آزادی‌ها در ایران به حکومت برسند، مشکلات حل می‌شود؛ در صورتی که آمریکا دیگر نیازی به قدرت منطقه‌ای ندارد.

به گفته این استاد روابط بین‌الملل، غربی‌ها در صددند حکومت جهانی را بر چهار اصل «قدرت اجباری، استفاده از قدرت نهادها، قدرت ساختاری و قدرت تولیدی» ایجاد کنند. آنها می‌خواهند ایران را تجزیه کنند، از قم یک واتیکان بسازند، چند استان نفت‌خیز را به دست خود بگیرند و بقیه استان‌ها را به حال خود رها کنند که بر این اساس، قومیت‌ها خود کنفدراسیون‌هایی تشکیل دهند و به این صورت، ایران را تجزیه کنند؛ همان طور که درصدند این بلا را بر سر عراق هم بیاورند.

وی با بیان اینکه حقایق روابط بین‌الملل بایستی به مردم کشورمان گفته شود و مردم در جریان اهداف قدرت‌های هسته‌ای قرار گیرند، تصریح کرد: اگرچه بحث تحریم مشکلاتی را برای هر کشوری ایجاد می‌کند، اما در مقابل، هسته‌ای شدن ایران معادلات را به کلی عوض خواهد کرد.

این کارشناس مسائل خلع سلاح با اشاره به لزوم تسریع در فعالیت‌های هسته‌ای ایران خاطرنشان کرد: اگر مقامات ایران فاصله کمی تا تکمیل پروژه هسته‌ای ایران دارند، بایستی آن را اعلام کنند؛ چرا که خود این مسئله بازدارنده است.

عسگرخانی با اشاره به اعتراضات خود در دهه‌های گذشته، به قرار گرفتن دیپلماسی ایرانی در مسیر اهداف قدرت‌های هسته‌ای خاطرنشان کرد: اگر 4 سال قبل چنین مواضعی اتخاذ می‌کردیم، اکنون این مشکلات را نداشتیم؛ چرا تعلیق را پذیرفتیم و چرا پیشنهاد دادیم با سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان می‌خواهیم مذاکره کنیم؟ به خاطر همین بوده که دیگر نمی‌توان پای این سه کشور زیاده‌خواه را از پرونده هسته‌ای بیرون کشید.

وی تصریح کرد: چرا زمانی که فرانسه و چین در پیوستن به CTBT تردید داشتند، ما پرچم را بلند کردیم و به آن‌ها هم پیشنهاد دادیم که همگی به CTBT - این معاهده مداخله‌کننده در امور داخلی کشورها- بپیوندیم؟ ما آهسته آهسته به داخل گرداب این معاهدات رفتیم و امنیت خود را توسط این معاهدات به دست غربی‌ها سپردیم.

این استاد دانشگاه تهران افزود: من خودم در غرب تحصیل کرده‌ام و می‌دیدم که وقتی بحث این گونه معاهدات را مطرح می‌کنند، در حقیقت هدف نهایی آنها چیست. به وضوح اعلام می‌کردند که هدف از این معاهدات، شکستن ساختار حکومت کشورهاست.

عسگرخانی با بیان اینکه سیاست‌های کوتاه آمدن ایران طی سال‌های گذشته در مقابل دولت‌های غربی فقط به نفع غربی‌ها تمام شده است، اظهار داشت: در مجلس پنجم نامه‌هایی به نمایندگان نوشتم و به آنها درخصوص ماهیت واقعی CTBT توضیح دادم. همان زمان فردی با نام «محمود مهدی‌سلطانی» که سابق بر این دیپلمات مطرحی در وزارت امور خارجه بود، با من تماس گرفت و گفت که او هم در وزارت امور خارجه در حال معرفی ماهیت واقعی این پیمان‌نامه‌هاست. با هم پیوند همکاری بستیم و ایشان درون وزارت خارجه و من بیرون و در دانشگاه‌ها در خصوص CTBT افشاگری کردیم. ایشان تلاش‌های بسیاری انجام داد و با نام مستعار در مطبوعات مقاله‌های بسیار موثری منتشر کرد. برای من جای تعجب است که چرا ایشان بعد از این اقدامات که به نفع مصالح کشور بود، مجبور به خانه‌نشینی شد، در حالی که یکی از متخصص‌ترین افراد در امور خلع سلاح در وزارت خارجه است و پایه‌گذار ادبیات خلع سلاح با رویکرد ضد استعماری در این وزارتخانه بوده است.

وی با اشاره به تحقیقات خود درخصوص گروهی موسوم به « باند نیویورک » در وزارت امور خارجه خاطرنشان کرد: بعد از 3 سال اول دوران آقای خاتمی، مرکز پژوهش‌های مجلس به ارزیابی وزارتخانه‌ها پرداخت و قرعه پروژه بررسی وزارت امور خارجه به من افتاد. من به لحاظ ارتباط نزدیکی که با پرسنل وزارت امور خارجه داشتم و افراد زیادی از آنها زمانی دانشجویانم بودند، تحقیقات زیادی از پرسنل وزارت خارجه کردم و متوجه شدم تعدادی از دیپلمات‌های این وزارتخانه که در نیویورک تحصیل کرده بودند و در همانجا کار می‌کردند، محدوده‌ای انحصاری برای خود ایجاد کرده بودند که منافعشان به هم گره خورده بود؛ به طوری که تمام ماموریت‌ها به کشورهای اروپایی، ژنو، نیویورک و ... انحصاری شده بود و بین این افراد می‌چرخید.

عسگرخانی افزود: من از انجام این تحقیق قصد توهین نداشتم، اما این مسئله‌ای بود که بخش عمده‌ای از پرسنل وزارت خارجه را رنج می‌داد. جالب این که در بحث هسته‌ای هم این گروه در تصمیم‌گیری‌ها و اجرای دیپلماسی حضور داشتند و ضربه‌های بدی از جمله تمدید نامحدود NPT، امضای CTBT، روشن کردن دستگاه‌های لرزه‌نگار در ایران بدون اجازه مجلس و کنوانسیون رامسر داشتند که از نتایج همین کنوانسیون، این است که قطعنامه 1737 درخصوص تجهیزات موشکی ایران هم اظهار نظر کرده است.

وی با بیان این که نتایج این تحقیق از سوی مقامات مربوطه سرپوش گذاشته شد، اظهار داشت: بعد از ظهر یک پنجشنب، درست در حالی که به شدت از این مسئله ناراحت بودم، از خبرگزاری ایسنا با من تماس گرفتند و من حقایق باند نیویورک را برای اولین بار مطرح کردم. صبح شنبه این مسئله در تمام روزنامه‌ها منتشر شد و کار به جایی رسید که آقای خرازی دیدارش با سفیر بلژیک را به زمان دیگری موکول کرد تا به این مسئله رسیدگی کند. به خاطر همین تحقیق، سمت استادی در دانشکده وزارت امور خارجه از من گرفته شد و برخوردهای بدی با من صورت گرفت.

عسگرخانی ادامه داد: با آمدن آقای احمدی‌نژاد تعدادی از افراد این باند از وزارت خارجه کناره‌گیری کردند یا مرخصی‌های بدون حقوق گرفتند تا بتوانند دوباره در دولت‌های بعدی بازگردند اما هنوز محوریت این گروه در وزارت خارجه احساس می‌شود.

وی با بیان این که اثبات خیانت یک فرد مسئله بسیار سنگینی است، افزود: من به هیچ وجه قصد اتهام زدن کسی به خیانت را ندارم اما ادعای خود را در این خصوص که در این افراد جهل و بی‌سوادی وجود داشته است، درست می‌دانم و معتقدم که آن‌ها تئوریسین بودند؛ در حالی که حقوق بین‌المللی کنترل تسلیحات را نمی‌دانستند.