| |||||
آندره آغاسی که نخستین بار 20 سال قبل پا به مسابقات حرفه ای تنیس گذاشته بود روز یکشنبه پس از شکست در دور سوم مسابقات آزاد آمریکا با چشمان گریان برای همیشه با تنیس حرفه ای وداع کرد.
آندره آغاسی با شکست 7-5 ، 6-7 (4-7)، 6-4 و 7-5 مقابل بنجامین بِکِر آلمانی از دور مسابقات کنار رفت. وی از قبل اعلام کرده بود این آخرین مسابقات حرفه ای است که در آن شرکت می کند. بازیکن 36 ساله آمریکایی در این بازی آشکارا از جراحت مزمن کمر که بازنشستگی او را جلو انداخت رنج می بُرد. آغاسی که در زمین خودی از حمایت پرحرارت تماشاگران برخوردار بود در سراسر مسابقه جنگنده ظاهر شد اما در نهایت قدرت بِکِر تعیین کننده شد. درحالی که جمعیت در ورزشگاه آرتور اَش برایش کف می زدند، او به سختی تلاش می کرد از جاری شدن اشکهایش جلوگیری کند. آغاسی درحالی که هنوز می گریست با احساسات زیاد از طرفدارانش قدردانی کرد. وی گفت: "تابلو امتیازات نشان می دهد که من امروز باخته ام. اما آنچه را نمی تواند نشان دهد موهبتی است که نصیبم شده." "طی 20 سال گذشته از وفاداری شما بهره مند بوده ام. کمک شما مرا چه در میدان مسابقه و چه در کارزار زندگی یاری کرد و پیش برد." "من در شما یک منبع الهام یافته ام - شما با اراده خود مرا به موفقیت رهنمون شدید - و همچنین بزرگواری شما را به چشم دیده ام." "از شما سپاسگزارم و شما و خاطره شما را تا آخر عمر همراه خواهم داشت." در بازی یکشنبه در نیویورک، بنجامین بکر در برابر جمعیت تماشاگرانی که هر وقت او امتیازی به نفع خود ثبت می کرد عملا ساکت می نشستند کاملا بر اعصاب خود مسلط بود. این بازیکن 25 ساله آلمانی پس از بازی نقش آغاسی در ورزش تنیس را ستود. وی گفت: "او یک بازیکن بی بدیل است. خدمات او به تنیس عظیم است. او آدم بسیار نجیبی است و این لحظه ای مهم برای اوست." "[تماشاگران] هر کاری برایش کنند استحقاق آن را دارد. برایش بهترین آرزوها را دارم - می دانم در زندگی آدم خوشبختی خواهد بود." |
گفتوگوی نیما حسنینسب با رضا کیانیان؛ بازی کسب و کار من است | |
وقتی اولین بار پیشنهاد انجام این گفتوگو را شنیدم، راستش ته دلم فکر میکردم نتیجهاش چیز دندانگیری از آب در نیاید. دلیلش هم موضوع آن بود که هم پیچیدگیها و ظرایف زیادی دارد که از حوصله مصاحبه خارج است و هم وضعیت اقتصاد سینما در ایران جوری است که میتواند متن گفتوگو را به یک مرثیهخوانی تکراری و بیحاصل تبدیل کند. برای پیشگیری از این احتمال، بیشتر روی رضا کیانیان حساب میکردم که معمولا تجربه نشان داده درباره هر موضوعی که ربطی به دنیای بازی و نمابش داشته باشد با او حرف بزنید، همیشه کلی نکته و حرف و خاطره دستاول درباره آن در آستین دارد. شاید هم به همین علت ایشان تنها گزینه اصلیام برای انجام این گفتوگو بود. با رضا کیانیان درباره موضوع «اقتصاد در سینمای ایران» آنهم از دریچه بازیگری - که زیر و بم و نکات اقتصادی آن خودش یک سرفصل مجزا از سینمای ایران لازم دارد – پای صحبت نشستیم و چند دقیقهای بیشتر از حرفهایمان نگذشته بود که خیالم راحت شد. کیانیان از زاویه مناسب و درستی وارد این بحث و تجزیه و تحلیل مناسبات آن شد و به همین دلیل موضوع در ذهن هر دوی ما رشد کرد و این شد که گفتوگویی که قرار بود حداکثر یک ساعت وقت بگیرد، بیشتر از دوساعت نوار شد! حالا میدانستم گفتوگوی خوبی خواهد شد و لااقل بخشی از مشکلات و تناقضهای اقتصاد در دنیای بازیگری را میشود درش پیدا کرد. خصوصا به این دلیل که طرف مصاحبه گفت که هیچ رمز و راز و فوت وفنی ندارد که بخواهد مخفی نگهش دارد تا بقیه نفهمند. کیانیان همانقدر که در بازیگری متبحر و کاردان است، در مسائل اقتصادی هم کلی شگرد و راهکار در آستین دارد؛ اصلا خودش بارها گفته که بازیگری یک جور «شعبدهبازی» است. نیما حسنینسب
|
* ضمن عرض سلام و خسته نباشد و تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید...آقای صفارهرندی شما به عنوان عضوی از اعضای هیئت دولت بعد از یک سال که از فعالیت آن می گذرد چه نمره ای به دولت می دهید ؟
من مناسب نمی بینم خود اعضای دولت به خودشان نمره بدهند و به نظرم خدمات دولت باید توسط مردم ارزیابی شود. به هر نسبتی که ارزیابی مردم از کار دولت مثبت تر باشد ما خوشحال تر می شویم و اگر ما ارزیابی ای از کار خودمون داشته باشیم که با ارزیابی مردم منافات داشته باشد در این صورت این مصیبت بزرگی است چون بین دو موضع گیر می کنیم که: از نگاه خودمان باید حمایت کنیم یا از نگاه مردم... من همین جا در بست می گویم که ما طرفدار نگاه مردم هستیم؛ هر چه که مردم بگویند درست است. بنابراین، نمی شود که ما قبلش یک برچسبی بزنیم که مردم نتوانند آن را عوض کنند.
*فکر می کنید چهار شعار اصلی دولت ؛یعنی عدالت ،مهرورزی ، خدمتگذاری و پیشرفت و تعالی؛ چقدر در جامعه تحقق پیدا کرده و مردم چقدر با این مفاهیم آشنا شده اند؟
یک واقعیت هست که این شعارها شعارهای اختراعی دولت نبود. این شعارها در حقیقت با وقوع انقلاب اسلامی پیدا شد . آمد و به صورت یک انتظار و توقع بر دل های مردم نشست. مردم اصلا انقلاب را به خاطر عدالت دوست داشتند؛ مردم انقلاب را به خاطر خدمتگذاری و مهرورزی خدمتگذاران خودشان پذیرفتند و دوست داشتند. کاری که دولت جدید کرد آن بود که اولا شعار عدالت و مهرورزی و خدمت و عزت را در جامعه سر دست گرفت و این در حالی بود که بعضی ها در گذشته می خواستند این شعار ها را به زیر بکشند؛ یعنی به نوعی توجیه می تراشیدند که نمی شود عدالت را اجرا کرد؛ نمی شود زیاد برای خدمتگذاری به مردم سرمایه گذاری کرد و ما موظفیم آن چه که به نظرمان می رسد را عمل کنیم. این حرفی بود که بعضی از دولتمردان در گذشته مطرح می کردند. دولت نهم در حقیقت آمد و خط بطلانی بر آن برداشت کشید و بعد حرکت عملی را هم در مسیر تحقق این شعارها آغاز کرد.
*می شود بیشتر توضیح بدهید؟
من به طور مثال عرض می کنم این کاری که دولت در جهت توزیع دارایی ها و در آمدهای کشور میان اقشار مردم، تحت عنوان توزیع ‹سهام عدالت› آغاز کرده معنای آن آیا جز این است که حرکت عملی به سمت عدالت از سوی دولت آغاز شده؟ یا مثلا وقتی دولت می گوید که من می خواهم خدمت را تمام و کمال انجام بدهم و می آید از نرخ بهره های بانکی کم می کند تا مردم آرامش خاطر داشته باشند تا کسی که می خواهد برود یک کار تولیدی انجام دهد و یا آن کسی که می خواهد کشاورزی خودش را رونق بدهد مواجه نباشد با دغدغه سود بانکیِ خیلی سنگینی که باید بپردازد؛ این آیا نشان دهنده خدمت نیست؟ این که دولت به جای این که همّ خودش را فقط صرف مرکز بکند، برود سراغ ضعیف ترین حلقه ها ی حکومت در شهر ها و روستاهای دور افتاده و اردوی خدمتش را آنجا بزند، آیا این نشان دهنده خدمت بر وفق عدالت نیست؟ به نظرم وقتی دولت چنین حرکتی را آغاز کرده می شود گفت که این اراده ای که قبلا در مقام شعار مطرح کرده بود، به سمتش حرکت نسبی را هم آغاز کرده است. البته باید حاصل بیشترش را در آینده های نزدیک ان شاء الله مشاهده کنیم .
*بعد از واقعه دوم خرداد یک موج سیاسی و فرهنگی در جامعه به وجود آمد و طوری شد که همه درگیرش شدند . انتظار می رفت که اگر یک کاندیدای انقلابی روی کار بیاید چنین موجی از رونق بیافتد و البته افتاد و متعاقبا مردم هم یک انتظاراتی پیدا کردند. ولی هنوز مثل این که دولت نتوانسته کاری کند که انتظارات ملت کاملا برآورده شود و مردم بتوانند این تغییرات را لمس کند. البته درست است که باید زمان بگذرد و ما نمی توانیم به این سرعت توقع تغییر و تحولات آنچنانی داشت باشیم ولی به نظر می رسد هنوز آن اتفاقی که باید بفیتد خیلی نیفتاده که مردم بتوانند با تمام وجود لمسش کنند. شما فکر می کنید علتش چیست؟
ببینید شما هم اشاره کردید که نمی شود توقعات را در همین یک ساله محقق کرد. مخصوصا که ما در یک جاهایی از صفر هم شروع نکرده ایم بلکه از زیر صفر شروع کردیم! اول باید خودمان را می رساندیم به نقطه صفر که همه چیز عادی بشود و بعد تازه به سمت جلو حرکت بکنیم. با توجه به این ها من معتقدم که یک جاهایی می شود گفت که یک حرکت قابل قبولی صورت گرفته؛ به طور مثال یک بخش آن در صحنه بین المللی است . واقعا یک نوع سر خوردگی، یک نوع احساس حقارت در جامعه ما بر اثر فشار های بین المللی که به دولتمردان ما وارد می شد وجود داشت و بعضا آن ها را هم وادار به تسلیم می کرد؛ یعنی عنقریب بود که دست هایشان را بالا ببرند! خب، در دولت جدید حقیقتا این روند معکوس شد؛ یعنی حالا این دولت است که الان قدرتمندان دنیا را به چالش کشیده بدون این که بر طبل جنگ و این ها بخواهد بکوبد. با زبان بسیار ملایم اما مستدل و قوی با یار گیری درست در سطح جهان توانسته است یک اعتماد به نفس جدیدی را به ملت بدهد. من فکر می کنم این بخشی است که قابل مشاهده هست .اگر بروید بین همین جوان ها، احساس سرخوردگی سابق دیگر وجود ندارد بلکه احساس عزت می کنند. این یک دستاورد بزرگ است.
*کلام شما درست است؛ اما در زندگی جاری مردم تغییرات را چگونه می توان دید؟
در عرصه رسیدگی به مسائل روزمره مردم هم ببینید واقع مطلب این است که سرمایه گذاری کردن برای کارهایی که ما از آن نتایج بزرگ را انتظار داریم زمانی طولانی می طلبد. یک کارخانه برای این که راه بیفتد گاهی چند سال طول می کشد. دولت هم با علم به این که این چیز ها زود به دست نمی آید دو هدف را برای خودش پیش بینی کرده است. یک هدف گذاری دراز مدت و یک هدف گذاری کوتاه مدت. مثلا رونق بخشیدن به اشتغال در تعرفه طرح های زود بازده دولت است. الان هدف گذاری برای ایجاد یک میلیون شغل در سال جاری یک هدف قابل تحققی است و طوری برنامه ریزی شده که می توانیم به آن برسیم .
سرویس دهی به نسل جوانی که انگیزه هایشان را برای داشتن یک زندگی سالم و جمع و جور داشتند از دست می دادند؛ با اعلام این که ما صندوق مهر رضا را تعبیه کردیم که در موج اولش به همه جوان هایی که در آستانه ازدواج هستند وام ازدواج قابل قبولی بدهد و در مرحله بعد تأمین مسکن برای همه مردم را در دستور کار قرار بدهد، این ها به نظرم می تواند خودش تبدیل به یک موج بشود؛ یعنی بین قشر های مختلف مردم اگر یک چنین امیدی به وجود نیامده بود گمان من این است که در این سفرهای استانی که دولت می کند جوشش محبت مردم در گرد رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت را شاهد نبودیم.
*آقای صفار هرندی از نگاه شما این دولت بر اساس چه گفتمانی بنا شده است ؟
ببینید روال کار قبلی ها، گفتمان سازی های ذهنی و تخیلی بود و به درد محفل ها و بحث کردن ها و غیره می خورد. این دولت از این گفتمان سازی های در حقیقت خیالی، خودش را عبور داده و رسانده به مرحله ای که می گوید ما در صحنه عمل نشان خواهیم داد. البته گفتمان غالب این دولت گفتمان انتظار است؛ انتظار برای حکومت واقعی صالحان و شایستگان یعنی همان وعده خداوندی و من فکر می کنم که اگر روی این گفتمان دوستان دانشجوی ما، دوستان طلبه ما، جوانان ما بنشینند و بررسی بکنند آنوقت خواهند دید که می شود بحث جدی و به درد بخور همه محفلهایمان را بر اساس همین گفتمان قرار بدهیم و آینده را با این نگاه ان شاء الله در نظر بگیریم.
*چندی پیش دکتر الهام از یکی ازروزنامه ها شکایتی داشت و سر آن ماجرا حرف ها و حدیث های زیادی پیش آمد.شما به عنوان عضوی از اعضای هیئت دولت، فکر می کنید دولت مرز بین تخریب و انتقاد را چگونه می سنجد؟
دولت از انتقاد حمایت می کند و اصلا این را کمک به دولت تلقی می کند . یعنی اگر انتقاد سازنده و سالم صورت بگیرد این دولت احساس می کند که دارد کمک می شود. آن چیزی که سبب شد آقای الهام آن صحبت ها را داشته باشند -که حالا زمانش هم خیلی مناسب نبود- تهمت ها و دروغ زنی هایی ست که دارد اطراف دولت و به خصوص شخص رئیس جمهور می گردد. کسی مثلا بیاید و بگوید فلانی ها بردند و خوردند، خب باید این ها را اثبات بکند یا اینکه بگوید فلانی ها فامیلهای خودشون را آورده اند سر کار، بعد یک موردش را هم نتواند نشان بدهد... طبیعی است که دروغ زنی با انتقاد سازنده کردن، فرق دارد.
*آقای وزیر در مورد کنترل فیلم هایی که مناسب سینمای یک کشور اسلامی نیست، چه کرده اید ؟
متاسفانه آنچه که هنوز دارد نمایش داده می شود یک سری اش همان چیزهای گذشته است. تولیداتی که یک مقدار باید در آن موازین رعایت شده باشد هنوز به دست نیامده... انتظار هم نداشته باشید در حوزه فیلم و کار هنری یک مرتبه همه چیز درست شود. ما زمان بیشتر می خواهیم. اجازه بدهید با تحمل و تامل، درست پیش برویم. من آن موقع می توانم به شما وعده روزهای بهتری را در طول مثلا یک یا دوسال آینده بدهم.
* به نظر می رسد بهترین راه، حمایت از کارگردانان متعهد باشد در این زمینه کاری صورت گرفته است؟
همین طور است و ما هم این کار را کرده ایم. به این معنا که ما آن ها را فرا می خوانیم با ایشان صحبت می کنیم و بهشان قول می دهیم که حمایت ما بیش تر شامل حال آنها می شود.
*از آنجایی که شما وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هستید یکی از مسائلی که در حوزه مسئولیت شما مطرح می شود کیفیت عملی شدن دستورات اسلامی در جامعه است و به همین جهت بعضا مسائلی از این قبیل حتی اگر در محدوده وزارت شما نباشد را متوجه شما می دانند. برای مثال آنچه امروز در ورزش بانوان اتفاق می افتد مانند عدم رعایت حد و مرز های شرعی که با حضور داوران مرد در میدان مسابقات بانوان صورت می گیرد یا پوشش نامناسب بانوان درمقابل آقایان و چیزهای دیگری از این دست...دراین باره چه توضیحی دارید؟
شما باید یک وقتی آقای علی آبادی را به همین هیئتتان دعوت کنید و اعتراض خودتان رو به ایشان منعکس کنید بعضی از این چیز ها را واقعا باید اعتراض کرد حالا یا لا اقل تلویزیون نشان ندهد که چنین اشتباهاتی تثبیت نشود. من هم این مخالفت شما رو منتقل می کنم.
( خدا را شکر.. مصاحبه بعدی هم جور شد!! آقای علی آبادی منتظر ما باشید!)
*آقای صفار،در مسافرت استانی ای که دارید خانواده را همراه می برید؟
نه .
*مواقعی که در سفر هستید به ایشان سخت نمی گذرد ؟
فکر می کنم اون ها می بینند که من مسولیت جدید را پذیرفته ام. آن ها هم پذیرای سختی های قبول مسولیت شده اند.
*چند تا فرزند دارید ؟
دو تا .
*پسر یا دختر ؟
پسر هستند.
*با خانواده راجع به کار صحبت می کنید ؟
کم نه!
* و آخرین سوال هم درباره هیئت بانوان مبلغه ...آقای صفار، نظر شما راجع به شعار هیئت ما که تهذیب ،بصیرت و تشکل است چیست ؟
باید به خاطر حسن انتخابتان بهتان تبریک گفت. واژه های بسیار قشنگی را انتخاب کرده اید .در مورد بصیرت تاکید بیشتری دارم و همان کلام مولا امیر المومنین(ع) که اگر اشتباه نکنم فرمودند "لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر". این بار سنگین را نمی شود برداشت مگر باکسانی که اهل صبر _صبر را هم حالا باید معنا کرد. من به استقامت معنی می کنم و هم به یک اعتباری به عبادات یعنی ‹اهل تعبد› _و اهل بصر که همان بصیرتی است که شما شعار خودتان کرده اید: روشن بینی و داشتن تحلیل درست از شرایط زمان .
*آقای وزیر ، از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید بی نهایت متشکریم...
امیدوارم که همیشه موفق باشید.
در پی پخش و انتشار گسترده CD تصاویری از عبدالرضا هلالی در تهران و شهرستانها، وی دریادداشتی که برای «بازتاب» ارسال کرده، توضیحاتی ارائه داد.
وی در خصوص انتشار تصاویر مذکور، اظهار داشت: فیلم را برادر همسرم با استفاده از تلفن همراه خود گرفت و زمانی که گوشی خود را برای تعمیر داده بود، متاسفانه یکی از کارکنان تعمیرگاه اقدام به سرقت فیلم خصوصی خانوادگی و پخش آن کرده است.
در بخشی از یادداشت هلالی آمده است:
امروزه لجنپراکنی علیه اینجانب، «رضا هلالی» برای عدهای نابخرد و غفلتزده، چنان موضوعیت و اهمیتی یافته است که هر روز یا خالق یا مشتری جدیدترین اخبار کذب، آلوده و موهن در مورد حقیر هستند و چنان در این طریق پا به رکابند که «فرصت فکر» از مستمعین بیرنگ و ریای محافل گرفته میشود... فاجعه آنجاست که هرزهبافهای شارلاتان بیتقوا و دودوزهبازهای هفتخط بیمرام و اپوزیسیونهای ضد ولایت مجهولالهویه و هزاررنگهای ظاهرالصلاح سالوس و محتسبهای مدرن شکمباره و تردامن، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا دیگر نغمه روحبخش روضههای سیدالشهدا(ع) به گوش جوانان شیفته نرسد... (عجیب نیست! چراکه دشمنی با آلالله و موالیان آلالله، ساخته و پرداخته نطفه مال حرام است) کار به جایی رسیده است که اگر بدانند «فلانی» خائن مخنث و بیرگ است و یا منافق مرتد و سیبزمینی بیاعتقاد است، در امنیت کامل به سر خواهد برد، اما کافیست که «شیطانکی» بفهمد که «تو» دوستدار آل بیت رسولاللهی... دیگر فاتحه امنیت و رفاه و آزادی و... را باید خواند!! (عجیب نیست! چرا که شیطان سوگند خورده است که دست از سر موالیان آلالله برندارد). کار به جایی رسیده است که این بیمرامهای نامرد، برای خاموش کردن چراغ محبت آلالله، به بیآبرو کردن نوامیس و انتشار اکاذیب و پخش تصاویر خانوادگی (در تیراژهای فراوان) و شایعهپراکنیهای عجیب و غریب و... میپردازند. (عجیب نیست! چراکه مظلومیت و غربت در ذات شیعگی است)
چه بسیار حماقتهایی که عدهای میکنند تا احمق شمرده نشوند! بنگرید که در مواجهه با این تخریبها و ترور شخصیتها، مخاطبها چگونه موضعی میگیرند. عدهای علیالاصول، نقش این رسواییها را به دیوار میکوبند و از ریشه، منکر وجود هرگونه پلیدی میشوند... (که به پای اعتمادشان، بوسه میزنم) و عدهای به جستجوی حق برمیخیزند و اگر حق را هر جا یافتند، خاشعند... (من طلبنی بالحق وجدنی) و اما عدهای دیگر... و اما، زخم زبان... و اما غیبت، تهمت... و اما...
همه آنانی که در جریان فتنهسازیهای این بیهنران هستند، میدانند که خاصیت اصلی و اولیه و نهایی این حاشیهسازیها، بیهودگی است. هیاهو برای هیچ! هدف بطلانسرایی این شیطانکهای موجه و غیرموجه سوءاستفاده از جهل و بیخبری عوامالناس است و مادر این کینهورزیها اغلب حسد است و عجب!...
امیدوارم آنان که حتی پردهدریها را به نهایت رساندهاند و به اینجانب (به عنوان یک شهروند و نه یک نوکر آستان امیرالمؤمنین) و به همسر شرعی و قانونی اینجانب نیز رحم نکردهاند، جواب روشنی از جانب آلالله بگیرند که به غیر از اهل بیت، پناهی ندارم و به غیر از خدای آلالله، منتقمی نمیبینم. فاغث یا غیاث المستغیثین!...
متن کامل این نوشته را اینجا بخوانید
بیزبلاگر: متن نامه از بابت استفاده از لغات حیرت انگیز است!