بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

در آرزوی دولت رفاه

چهارشنبه 29 شهریور 1385
     حامد قدوسی

برای بسیاری از ایرانیانی که در پی مدلی بینابین سرمایه داری آمریکایی و کمونیسم روسی هستند نظام اقتصادی کشورهای اسکاندیناوی و مشخصا کشور سوئد – که ایرانیان رفت و آمد بیش تری به آن جا دارند- یک الگوی ایده آل است. در دید عامه مردم الگوی اسکاندیناوی خصوصا به دلیل سیاست نرخ مالیاتی تصاعدی اش برای ایرانیان جذاب است. این سیاست تا اندازه زیادی با راه حل پرطرف دار در جامعه ایران یعنی «دولت از پول دارها مالیات بگیرد و به فقرا بدهد تا عدالت برقرار شود» هماهنگ به نظر می رسد.



البته واقعیت این است که ایرانیان در علاقه مندی به این الگو تنها نیستند. سوئد مدلی است که حتی در اروپا هم می تواند برای همسایگان جنوبی ترش یعنی کشورهای مرکزی و جنوبی اروپا مورد توجه باشد. به گفته محققین اروپایی جذابیت الگوی سوئدی در این است که این کشور به طور هم زمان توانسته است توجه احزاب چپ گرای اتحادیه اروپا که به دنبال خدمات اجتماعی گسترده تر هستند و جناح های لیبرال که به دنبال مقررات زدایی از اقتصاد و آزادی عمل برای فعالیت های اقتصادی هستند را به خود جلب کند.
به قول یکی از مقاله نویسان تنها موضوعی که چپ گراهای فرانسوی و اصلاح طلبان انگلیسی که باید برای بحث در مورد سیاست های اقتصادی اتحادیه اروپا در بروکسل گردهم آیند بر سرش توافق خواهند داشت این خواهد بود که اروپا باید تلاش کند از اسکاندیناوی یاد بگیرد. این که چطور یک اقتصاد با رشد بالا و در عین حال با خدمات اجتماعی سخاوت مندانه را دنبال کند.

می گویند این سخن که کشورهای دیگر سعی کنند نظام اقتصادی خود را شبیه کشورهای اسکاندیناوی کنند شبیه این است که به یک فرد بگویند که سعی کند خود را شبیه یک قهرمان ورزشی یا علمی کند. در داستان تفاوت با قهرمان مساله تفاوت های ژنتیکی بین او و دیگران مطرح است و در ماجرای تقلید از نظام اقتصادی از یک کشور بحث تفاوت نهادها و پیشینه ظرفیت های اقتصادی مطرح است.

ولی چرا تقلید از مدل اسکاندیناوی برای کشوری مثل ایران مشکل یا غیر ممکن است؟

1) این کشورها همگی دارای یک نظام سیاسی بسیار شفاف و با کم ترین میزان فساد در کل دنیا هستند که سابقه آن به بیش از صد سال می رسد. چنین ساختاری باعث ایجاد اعتماد بالا بین ملت و دولت شده است. این در حالی است که کشورهای در حال توسعه در غیاب چنین ساختار سیاسی با مساله اساسی هدردهی و سوء استفاده از منابع دولتی مواجه خواهند بود و لذا گسترش اندازه دولت و خدمات دولتی و برقراری سیستم های تامین اجتماعی فراگیر ممکن است باعث اتلاف گسترده منابع و تخصیص بخشی از منابع به فعالیت هایی متفاوت از اهداف اصلی سیستم شود.

2) اقتصادهای اسکاندیناوی به طور سنتی بسیار ثروت مند بوده اند. از قرن نوزدهم نظام بازار آزاد و تجارت در این کشورها فعال بوده و کارآفرینان باعث رشد صنعتی پایداری شده اند. منابع طبیعی قابل توجه این کشورها از جمله صنعت چوب و موفقیت در صنایعی مثل فولاد و و کشتی رانی در قرن نوزدهم در پایه ریزی یک اقتصاد ثروت مند موثر بودند. هم چنین این کشورها از دو جنگ اول و دوم جهانی بر کنار مانده اند و لذا متحمل هزینه های سنگین ناشی از این جنگ ها نشده اند. به لطف مجموعه شرایط فوق دستمزدها رشد مستمری داشته و لذا طبقه متوسط نیرومندی شکل گرفته است. دولت های قرن بیستم به تبع آموختند که باید بر روی این طبقه متوسط سرمایه گذاری کرده و رضایت آن ها را فراهم کنند.

3) نظام تامین اجتماعی در این کشورها بیش از آن که یک نظام بازتوزیع باشد یک نظام بیمه ای است. افراد با مشارکت در این سیستم و پرداخت مالیات های نسبتا سنگین در مقابل این اطمینان را به دست می آورند که در صورت وقوع هر حادثه ای سطح زندگی آن ها از یک حداقل تضمین شده مناسب پایین تر نخواهد رفت. در واقع شهروندان اسکاندیناوی با این مالیات های بالا هزینه ریسک گریزی خود را به دولت می پردازند. پرداخت چنین مالیات سنگینی در صورتی ممکن است که متوسط درآمد هر شهروند از حد مشخصی بالاتر باشد.

4) خصوصیات فرهنگی این جامعه به گونه ای است که افراد شخصا خود را در مقابل کارشان به شدت مسوول می دانند. قیاسی که در اروپا مطرح است این است که با این که نظام آموزش عالی در دوره دکترا در اسکاندیناوی هم مثل سایر کشورهای اروپایی است و بر خلاف مدل آمریکایی فشار امتحان و درس بر روی دانشجویان وجود ندارد ولی با این وجود دانشجویان اسکاندیناوی با همان جدیتی درس می خوانند که گمان می رود خود را برای یک امتحان سخت آماده می کنند.

5) مدل اسکاندیناوی ابتکار جالبی را در تامین مالیات به کار می برد. در این کشورها مالیات بر دست مزد بالا است ولی برعکس مالیات بر درآمد سرمایه پایین است. چنین سیاستی مشوق کافی برای کارآفرینان فراهم می کند. مثلا در دانمارک مالیات دستمزد حدود 59 درصد است در حالی که چنین مالیاتی در مورد شرکت ها به 32 درصد کاهش می یابد که کم تر از نرخ مالیات کشورهایی مثل کانادا، آمریکا، ایتالیا و فرانسه است. وضعیت مشابهی در کشورهای دیگر اسکاندیناوی نیز حاکم است. به طوری که نرخ مالیات بر شرکت ها در این کشورها از تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا – غیر از آلمان- پایین تر است. در واقع این سیستم مالیات را لزوما از ثروت مندان و سرمایه گذاران اخذ نمی کند بلکه هر شهروندی را موظف می کند که در سیستم بیمه اجتماعی که عضوش هست مشارکت مالی داشته باشد.


این نکته را هم نباید فراموش کرد که همین اقتصادها اکنون با مساله بزرگ شدن بار بیمه های بازنشستگی و خدمات تامین اجتماعی و کاهش قدرت رقابتی شرکت هایشان مواجه هستند و زمزمه های اصلاحات اقتصادی به منظور سپردن مسوولیت بیش تر به افراد در حال شنیده شدن است. این مقاله پیش از مشخص شدن نتایج انتخابات اخیر سوئد نوشته شده بود و وقتی آن را برای انتشار آماده می کردم توفیق چند ده ساله احزاب چپ در این کشورها شکسته شد و پس از مدت ها یک حزب دست راستی که طرف دار آزادسازی اقتصاد است در این کشور به قدرت رسید.

در پایان نباید فراموش کرد که نظام تامین اجتماعی اسکاندیناوی بر روی یک بنای مستحکم ساخته شده است و آن بنای مستحکم چیزی نبوده است جز رشد اقتصادی مستمر که ظرفیت کافی برای چنین نظام سخاوت مندانه ای را فراهم کرده است. بدون رشد پایدار و بدون رسیدن به سطح مناسبی از درآمد سرانه ممکن است بتوان ظاهر این سیستم را تقلید کرد ولی خوراک لازم برای تغذیه آن هرگز در اختیار نخواهد بود. کشورهای در حال توسعه با تقلید افراطی از چنین نظامی ممکن است در دامی بیفتند که نه تنها از مزایای این سیاست ها برخوردار نشوند بل که روند عادی توسعه خود را نیز مختل کنند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد