بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

خطر جنگ را باید جدی گرفت

 

در منطقه ای زندگی می کنیم که جنگ های مرگباری را در سال های اخیر تجربه کرده است. هم اکنون ده ها هزار نیروی نظامی متجاوز آمریکا در دو کشور اشغال شده ی افغانستان و عراق در همسایگی کشور ما حضور دارند. و امروز کاندیدای درگیری نظامی دیگری هستیم که سناریوی آن در آنسوی اقیانوس نوشته شده است. یکی از دوستان که تازه به ماورای قفقاز سفر کرده می گفت: هرکجا می رفتم، به محض اینکه می فهمیدند ایرانی هستم، اولین سؤال این بود که آیا واقعا می خواهید با آمریکا بجنگید؟ دوست دیگری که هفته ی پیش به ترکیه رفته و برگشته، می گوید: در کنار خیابان طوماری را به دست ما دادند تا امضا کنیم. وقتی پرسیدیم طومار برای چیست، پاسخ دادند که ما مخالف شرکت ترکیه در جنگ علیه ایران هستیم و این طومار هم به منظور اعتراض به سیاست های رژیم ترکیه است که با آمریکا همکاری نظامی دارد

سایت ها و نشریات مترقی جهان و ایرانیان خارج از کشور نیز پر از اعتراض به جنگ و هشدار نسبت به عواقب یک رودررویی هولناک تازه در منطقه است. همه با نگرانی آخرین اخبار را دنبال می کنند و نسبت به آن واکنش نشان می دهند
اما اینجا در داخل کشور که قاعدتا باید حساسیت بیشتری وجود داشته باشد، زیرا در صورت بروز جنگ زیر ضربات مستقیم قرار خواهد گرفت، چنین احساس نگرانی ای کم تر به چشم می خورد یا بازتاب می یابد. تا کنون نه یک گردهمایی ( حتی نمایشی ) برای صلح داشته ایم، نه یک سخنرانی و نه یک فراخوان جمعی. جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری ست که مبارزه برای صلح در آن دارای چنین سطح نازلی ست و این در حالی ست که رویاروی بزرگ ترین خطر نظامی سال های اخیر ایستاده است. با افراد مختلف که صحبت کرده ام، اکثرا حساسیت لازم را نسبت به خطر جنگ ندارند. حتی با تشریح فضای بیرون از ایران و احساس خطر مردم منطقه، با این پاسخ روبرو شدم که از کجا معلوم آن ها بی خودی هیجان زده نشده باشند. وقتی علت خوشخیالی ها را جویا می شوم، توضیحات زیر را بعنوان پاسخ دریافت می کنم
اینها (حاکمیت) زرنگ تر از آنان که اجازه دهد جنگ براه بیفتد.
وقتی موقعش شد عقب نشینی می کنند.
اختلاف جدی ای وجود ندارد که به جنگ منجر شود.
این ها همه جنگ زرگری ست. آمریکا با جمهوری اسلامی در مسائل منطقه ای همکاری دارد.
شاید هم بهتره جنگ بشه و یه تکلیفی برامون تعیین کنند تا نجات پیدا کنیم.
ایران عراق نیست و بسیار قوی تر از آنی ست که آمریکا بتواند به راحتی به آن حمله کند.
اگر ریشه جنگ ها اخیر را مورد بررسی قرار داه باشیم، متوجه می شویم که هیچکدام از این تعبیر ها واقعیت های دوران معاصر را بازتاب دقیقی نمی دهند. با نگاهی به رویداد های سیاسی در درون حاکمیت، متوجه می شویم که احساس خطر توسط دولتمردان و رهبران حکومتی نیز احساس شده است، اگر چه آن ها صلاح دیده ان این نگرانی به بدنه اجتماع سرایت نکند. تغییرات مداوم در تیم های مذاکره کننده و- این آخری - بازگشت خرازی به راهبری سیاست های خارجی در این بحران و گفته های برخی از بلند پایگان نظام دلیل روشنی بر این امر است
در مورد فجایعی که ایمنی جان انسان ها و نابودی منابع مادی و معنوی آن ها را تهدید می کند( که جنگ از بزرگترین آن هاست)، درصد کمی از احتمال وقوع نیز خود یک خطر بزرگ است. بوش مدت هاست پروژه جنگ با جمهوری اسلامی را دنبال کرده است. او در گام اول موفق شد با بهره برداری از فضای بوجود آمده، شورای حکام را وادارد که پرونده ی هسته ای چمهوری اسلامی را به شورای امنیت گزارش کند. و در مرحله دوم تصویب قطعنامه ای علیه جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دهد که اجازه استفاده از نیروی نظامی را به طور تلویحی در بر داشته باشد. مذاکرات بسیار فشرده و طولانی برای متقاعد کردن مخالفین این قطعنامه یعنی روسیه و چین کار را به اعلام یک بسته ی پیشنهادی از طرف کشورهای اروپایی، روسیه و چین به جمهوری اسلامی کشانده است. برای موافقت با بسته ی ارائه شده مدت چند هفته وقت داده شده و مقرر است در صورت عدم ارائه جواب مثبت از طرف جمهوری اسلامی، اجلاس شورای امنیت برای تصویب اقدامات تنبیهی تشکیل شود و یک سلسله اقداماتی را به تصویب برساند. هنوز ابهامات زیادی در مورد پاسخ به بسته ی پیشنهادی وجود دارد. ما حتی دقیقا نمی دانیم محتوای این بسته که قرار است سرنوشت ما را رقم بزند چیست؟ و دردناک اینجاست که ما تنمان نمی لرزد که با چه لحظات خطرناک و تعیین کننده ای ممکن است روبرو باشیم
امروزه روشن شده که دلیل تجاوزات نظامی توسط دولت های آمریکا، اختلاف آن کشور با دیگر کشور ها نبوده و این جنگ ها که صدها میلیارد دلار به جیب صنایع نظامی ریخته اند، برنامه ریزی شده و هدفمند بوده و شعارهایی همچون آزادی و دمکراسی و ایجاد دولت مدرن همه وعده هایی برای خام کردن توده های مردم بوده است
از آنچه بر سر عراق و افغانستان و پیش تر از آن ها صربستان آمده، درس های بسیاری می توان گرفت. یکی از مهمترین آن ها شناخت فرایندی ست که کشور قربانی را گام به گام به کام بحران جنگ کشیده است. در مورد صربستان واقعیت های دردناکی عیان شد که در رسانه های جهانی انعکاس مناسب نیافت. برای مثال، روشن شد که در آخرین روز مذاکرات، دولت صربستان با کلیات طرح پیشنهادی آمریکا و ناتو علیرغم میل باطنی اش و برای جلوگیری از جنگ موافقت می کند، ولی طرف مذاکره کننده ی ناتویی که پیش بینی این موافقت را نکرده بود، تقاضای یک تنفس کوتاه می کند. با آغاز مجدد جلسه ی مذاکره، نمایندگان ناتو بحث از ضمیمه ای می کنند که به قرارداد ملحق بوده است. ضمیمه ای که هیچگاه صحبتی از آن نرفته است. این ضمیمه صرب ها را از جمله ملزم می ساخت که فضا، راه ها، آبراه ها و بنادر صربستان را قابل بهره برداری برای ناتو بنمایند. عقب نشینی دیر هنگام صرب ها فرصت را از آن ها گرفته بود و عدم پذیرش این ضمیمه باعث شد که آن ها حملات به صربستان را آغاز کنند و کشور را بدون ورود نیروهای زمینی با چنان ضربات مهلکی روبرو سازند که علیرغم مقاومت قهرمانانه مردمی تن به تسلیم و پذیرش خواست های آنان دهد
این سناریو در عراق هم تکرار شد. صدام دیکتاتور عراق در آخرین روز قبل از حمله، همه شروط را پذیرفت، ولی اعلام شد که اگر او می خواست قبلا این را اعلام می کرد و نمی توان فرصت دوباره ای به او داد. در افغانستان مذاکره برای تحویل بن لادن به درازا کشید، چرا که طالبان مرتجع پرورش یافته در اردوگاه های تحت نظارت سیا در پاکستان اعلام کردند به او دسترسی ندارند و او مخفی شده است، ولی آمریکایی ها که خود نیز هنوز موفق به دستگیری بن لادن نشده اند، این ادعا را نپذیرفتند و حمله را آغاز کردند. فکر نمی کنم نیازی به تشریح مشابهت شرایط باشد. همه چیز حکایت از آن دارد که کرکس های مرگ اینبار بر روی ایران در حال پرواز اند و کوچکترین بی تدبیری، تندروی و افراط گرایی و یا حتی موقع نشناسی و یا وقت کشی و عدم عقب نشینی به موقع می تواند به کلید خوردن جنگی دیگر بینجامد
یکی از دوستان می گفت: ما در تهران عادت کرده ایم روی منطقه ای زلزله خیز بدون هیچ تامین و تدارکی به آسودگی زندگی کنیم. در هوای سمی مهلک شهر تنفس کنیم. در تصادفات رانندگی مثل جبهه های جنگ کشته شویم و به آمار ده ها هزاری آن بخندیم. ما پذیرفته ایم آخرین مایملک مان – اگر چیزی داشته باشیم - برای پرداخت هزینه های روزهای پایانی زندگی مان در بیمارستان به گرو گذاشته شود. زمان های طولانی ای را برای رسیدن به ساده ترین نیازهایمان تحمل کنیم و در خیابان هایی قدم بزنیم که ممکن است هر لحظه به علت بد حجابی و یا طرح روی تی شرت اعضای خانواده امان مورد توهین واقع شویم و کارت زرد بگیریم. اعتراض برای ساده ترین حقوقمان ممکن است با برخوردی تند روبرو باشد و شب و روزمان را با حس تلخ و دردناک سرنوشتی سر کنیم که بر جوانان بیکار و بی پناه و تحت تبعیضمان حاکم است. و خلاصه آنکه ما ممکن است آنقدر تحت تنش های مختلف باشیم که بسیاری از حساسیت های ضروری مان را از دست داده و به یک افسردگی مضمن دچار شده باشیم
شاید این ها وبسیاری دلایل مشابه باشد که روحیه ی امروزی در جامعه ما را باعث می شود، اما اینبار با خطر جنگی روبرو هستیم که هستیمان در آن خواهد سوخت و نسل ها تاوان آن را خواهیم داد و ما موظفیم به تلاشی جدی برای تاثیر گذاری بر روند ها و جلوگیری از جنگ به هر قیمتی هستیم

شاید این ها وبسیاری دلایل مشابه باشد که روحیه ی امروزی در جامعه ما را باعث می شود، اما اینبار با خطر جنگی روبرو هستیم که هستیمان در آن خواهد سوخت و نسل ها تاوان آن را خواهیم داد و ما موظفیم به تلاشی جدی برای تاثیر گذاری بر روند ها و جلوگیری از جنگ به هر قیمتی هستیم
باید باور داشت که نتیجه همه چیز به تلاش ما بستگی دارد. اینکه بتوانند یا نتوانند جنگی را به ما تحلیل کنند، بیش از هر چیز به سطح مبارزات صلحجویانه مردم وابسطه است. شرایط جهانی برای جنگ سالاران جهانی و شرکت های تسلیحاتی بسیار سخت تر از گذشته است. جنبش صلح جهانی موفق شده علیرغم بایکوت رسانه ای، صدای خود را به بخش های بزرگی از مردم دنیا برساند و آنها ها را آگاه سازد که جنگ در نهایت به خرج آن ها صورت می گیرد و با دامن زدن به فجایع هر چه گسترده تر انسانی تنها به نفع گروه کوچکی از صاحبان صنایع تسلیحاتی – امنیتی بزرگ جهانی است. واقعیت آن است که بخش نه چندان بزرگی از مردم ما نیز در کنار مردم مترقی جهان پا به میدان مبارزه گذاشته اند و در راه صلح می رزمند. نباید منتظر اولین شعله های آتش شد تا خطر را با گوشت و پوست فهمید. اگر فدری دقت کنیم، سیر رویداد ها آنقدر تکاندهنده هست که ما را به واکنش وادارد. فردا می تواند بسیار دیر باشد.

 احمد جواهریان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد