غربیها در صددند حکومت جهانی را بر چهار اصل «قدرت اجباری، استفاده از قدرت نهادها، قدرت ساختاری و قدرت تولیدی» ایجاد کنند. آنها میخواهند ایران را تجزیه کنند، از قم یک واتیکان بسازند، چند استان نفتخیز را به دست خود بگیرند و بقیه استانها را به حال خود رها کنند که بر این اساس، قومیتها خود کنفدراسیونهایی تشکیل دهند و به این صورت، ایران را تجزیه کنند؛ همان طور که درصدند این بلا را بر سر عراق هم بیاورند.
تحریم اقتصادی چیزی نیست که بتواند ایران را دچار مشکلات حاد کند اما تبلیغات و بزرگنمایی که همراه با تحریم وارد کشور میشود، ممکن است اهداف صادرکنندگان قطعنامه را اجرایی کند؛ یعنی ممکن است آنقدر فشار روانی به مردم وارد شود که مخالفتهایی از سوی برخی اقشار با این مسئله صورت گیرد. به همین منظور لازم است که مسئولان جمهوری اسلامی مردم را از ماهیت این تحریمها مطلع کنند و در جریان واقعیات بگذارند
به گزارش فارس، ابومحمد عسگرخانی به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق شب گذشته در این دانشگاه حاضر شد و به تشریح قطعنامه 1737، چگونگی مواجهه دولتمردان با این قطعنامه و لزوم افزایش کیفیت و کمیت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پرداخت.
این استاد روابط بینالملل دانشگاه یادآور شد: من طی سالهای گذشته پیشبینیهایی درخصوص وقایع مختلف سیاسی انجام دادم و تاکنون تقریباً همه آنها به حقیقت پیوسته است. درخصوص بحران بالکان، حمله آمریکا به افغانستان و حمله آمریکا به عراق سالها قبل از وقوع آن پیشبینی کرده بودم و جالب اینکه وقتی در وزارت امور خارجه مطرح میکردم که آمریکا به افغانستان حمله خواهد کرد، نظریهام مورد تمسخر واقع میشد.
وی با بیان اینکه پیروزی احمدینژاد در انتخابات را نیز قبل از برگزاری دور اول انتخابات پیشبینی کرده است، تصریح کرد: الان هم مطمئن هستم که ایران، هستهای خواهد شد و در لیست کشورهای هستهای قرار خواهد گرفت، اما یک نکته بسیار مهم وجود دارد و آن در جریان قرار دادن مردم ایران درخصوص ماهیت تحریمهای پیشبینی شده شورای امنیت است.
عسگرخانی درخصوص قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه ایران اظهار داشت: این قطعنامه اگرچه به لحاظ اقتصادی اهمیت ندارد، اما شروع یک بدعت و حاصل دو دهه تلاش رسمی کشورهای دارای تسلیحات علیه کشورهای ندار است و ممکن است به قطعنامههای سختتری تبدیل شود.
این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: درصورت بیاعتنایی به قطعنامه 1737 قطعنامههای بعدی صادر خواهد شد که بر اساس بند 41 فصل 7 منشور ملل است و به این معنی خواهد بود که درخصوص تحریم یا اقدام نظامی علیه ایران تصمیمگیری میکنند که البته اثر تبلیغاتی این قطعنامهها بسیار بیشتر از واقعیت خود قطعنامه است.
وی با بیان اینکه ممکن است نظر به این قطعنامه، کمیتهای تشکیل شود که به صورت تخصصی به مسدود کردن اموال شرکتها و افراد بپردازد، تصریح کرد: در این میان ممکن است حتی 70 تا 80 نفر از فیزیکدانان یا حتی تجار ایرانی هم بنا به تفسیری که از قطعنامه میشود، اموالشان مسدود شود و یا حتی مورد بازجویی قرار گیرند.
به گفته عسگرخانی، ابراز این مطلب که قطعنامه غیرقانونی، بیخطر، بیفایده، یا ضعیف است، مشکلی را حل نمیکند بلکه بایستی به طور واقعی مردم را در جریان قرار داد که تحریم چیست و شورای امنیت چه اهدافی را از تحریم دنبال میکند. باید به مردم گفته شود که ما چارهای جز هستهای شدن نداریم؛ چرا که غیر از انرژی، امنیت ما نیز به این مسئله گره خورده است.
این استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران با بیان اینکه این قطعنامه راه بازگشت را نیز برای ایران گذاشته است، اظهار داشت: اما این راه بازگشت منوط به تعلیق کامل فعالیتهای هستهای شده است و هدف کشورهای غربی هم به این سمت است که برای همیشه به صورت کامل فعالیت هستهای ایران را متوقف کنند.
وی با تاکید بر اینکه ابعاد روانی این قطعنامهها بسیار بیشتر از اهداف اقتصادی آن است، اظهار داشت: تحریم اقتصادی چیزی نیست که بتواند ایران را دچار مشکلات حاد کند اما تبلیغات و بزرگنمایی که همراه با تحریم وارد کشور میشود، ممکن است اهداف صادرکنندگان قطعنامه را اجرایی کند؛ یعنی ممکن است آنقدر فشار روانی به مردم وارد شود که مخالفتهایی از سوی برخی اقشار با این مسئله صورت گیرد. به همین منظور لازم است که مسئولان جمهوری اسلامی مردم را از ماهیت این تحریمها مطلع کنند و در جریان واقعیات بگذارند.
این کارشناس مسایل خلعسلاح با بیان اینکه غربیها در صورت عقبنشینی مقامات ایران از بحث هستهای به توقف فعالیتهای هستهای هم رضایت نخواهند داد، یادآور شد: درصورتی که به فرض، ایران در بحث هستهای از مواضع عقبنشینی کنند، این بار کشورهای غربی از جایگاهی پیروز مسائلی چون تروریسم، حقوق بشر و قومیتها را مطرح میکنند.
عسگرخانی با بیان اینکه هدف غرب از فشار بر ایران به تغییر رژیم سیاسی خلاصه نمیشود، خاطر نشان کرد: من تاسف میخورم که اپوزیسیون چه در خارج و چه در داخل، سلطنتطلبها، جبههملی، نهضتآزادی، بعضی از اصلاحطلبها و حتی برخی از راستیها که اصلاً رهیافت نظری به تحولات بینالملل ندارند، تصور میکنند که هدف آمریکا تغییر رژیم است و مثلاً اگر پسر شاه یا نهضت آزادیها در ایران به حکومت برسند، مشکلات حل میشود؛ در صورتی که آمریکا دیگر نیازی به قدرت منطقهای ندارد.
به گفته این استاد روابط بینالملل، غربیها در صددند حکومت جهانی را بر چهار اصل «قدرت اجباری، استفاده از قدرت نهادها، قدرت ساختاری و قدرت تولیدی» ایجاد کنند. آنها میخواهند ایران را تجزیه کنند، از قم یک واتیکان بسازند، چند استان نفتخیز را به دست خود بگیرند و بقیه استانها را به حال خود رها کنند که بر این اساس، قومیتها خود کنفدراسیونهایی تشکیل دهند و به این صورت، ایران را تجزیه کنند؛ همان طور که درصدند این بلا را بر سر عراق هم بیاورند.
وی با بیان اینکه حقایق روابط بینالملل بایستی به مردم کشورمان گفته شود و مردم در جریان اهداف قدرتهای هستهای قرار گیرند، تصریح کرد: اگرچه بحث تحریم مشکلاتی را برای هر کشوری ایجاد میکند، اما در مقابل، هستهای شدن ایران معادلات را به کلی عوض خواهد کرد.
این کارشناس مسائل خلع سلاح با اشاره به لزوم تسریع در فعالیتهای هستهای ایران خاطرنشان کرد: اگر مقامات ایران فاصله کمی تا تکمیل پروژه هستهای ایران دارند، بایستی آن را اعلام کنند؛ چرا که خود این مسئله بازدارنده است.
عسگرخانی با اشاره به اعتراضات خود در دهههای گذشته، به قرار گرفتن دیپلماسی ایرانی در مسیر اهداف قدرتهای هستهای خاطرنشان کرد: اگر 4 سال قبل چنین مواضعی اتخاذ میکردیم، اکنون این مشکلات را نداشتیم؛ چرا تعلیق را پذیرفتیم و چرا پیشنهاد دادیم با سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان میخواهیم مذاکره کنیم؟ به خاطر همین بوده که دیگر نمیتوان پای این سه کشور زیادهخواه را از پرونده هستهای بیرون کشید.
وی تصریح کرد: چرا زمانی که فرانسه و چین در پیوستن به CTBT تردید داشتند، ما پرچم را بلند کردیم و به آنها هم پیشنهاد دادیم که همگی به CTBT - این معاهده مداخلهکننده در امور داخلی کشورها- بپیوندیم؟ ما آهسته آهسته به داخل گرداب این معاهدات رفتیم و امنیت خود را توسط این معاهدات به دست غربیها سپردیم.
این استاد دانشگاه تهران افزود: من خودم در غرب تحصیل کردهام و میدیدم که وقتی بحث این گونه معاهدات را مطرح میکنند، در حقیقت هدف نهایی آنها چیست. به وضوح اعلام میکردند که هدف از این معاهدات، شکستن ساختار حکومت کشورهاست.
عسگرخانی با بیان اینکه سیاستهای کوتاه آمدن ایران طی سالهای گذشته در مقابل دولتهای غربی فقط به نفع غربیها تمام شده است، اظهار داشت: در مجلس پنجم نامههایی به نمایندگان نوشتم و به آنها درخصوص ماهیت واقعی CTBT توضیح دادم. همان زمان فردی با نام «محمود مهدیسلطانی» که سابق بر این دیپلمات مطرحی در وزارت امور خارجه بود، با من تماس گرفت و گفت که او هم در وزارت امور خارجه در حال معرفی ماهیت واقعی این پیماننامههاست. با هم پیوند همکاری بستیم و ایشان درون وزارت خارجه و من بیرون و در دانشگاهها در خصوص CTBT افشاگری کردیم. ایشان تلاشهای بسیاری انجام داد و با نام مستعار در مطبوعات مقالههای بسیار موثری منتشر کرد. برای من جای تعجب است که چرا ایشان بعد از این اقدامات که به نفع مصالح کشور بود، مجبور به خانهنشینی شد، در حالی که یکی از متخصصترین افراد در امور خلع سلاح در وزارت خارجه است و پایهگذار ادبیات خلع سلاح با رویکرد ضد استعماری در این وزارتخانه بوده است.
وی با اشاره به تحقیقات خود درخصوص گروهی موسوم به « باند نیویورک » در وزارت امور خارجه خاطرنشان کرد: بعد از 3 سال اول دوران آقای خاتمی، مرکز پژوهشهای مجلس به ارزیابی وزارتخانهها پرداخت و قرعه پروژه بررسی وزارت امور خارجه به من افتاد. من به لحاظ ارتباط نزدیکی که با پرسنل وزارت امور خارجه داشتم و افراد زیادی از آنها زمانی دانشجویانم بودند، تحقیقات زیادی از پرسنل وزارت خارجه کردم و متوجه شدم تعدادی از دیپلماتهای این وزارتخانه که در نیویورک تحصیل کرده بودند و در همانجا کار میکردند، محدودهای انحصاری برای خود ایجاد کرده بودند که منافعشان به هم گره خورده بود؛ به طوری که تمام ماموریتها به کشورهای اروپایی، ژنو، نیویورک و ... انحصاری شده بود و بین این افراد میچرخید.
عسگرخانی افزود: من از انجام این تحقیق قصد توهین نداشتم، اما این مسئلهای بود که بخش عمدهای از پرسنل وزارت خارجه را رنج میداد. جالب این که در بحث هستهای هم این گروه در تصمیمگیریها و اجرای دیپلماسی حضور داشتند و ضربههای بدی از جمله تمدید نامحدود NPT، امضای CTBT، روشن کردن دستگاههای لرزهنگار در ایران بدون اجازه مجلس و کنوانسیون رامسر داشتند که از نتایج همین کنوانسیون، این است که قطعنامه 1737 درخصوص تجهیزات موشکی ایران هم اظهار نظر کرده است.
وی با بیان این که نتایج این تحقیق از سوی مقامات مربوطه سرپوش گذاشته شد، اظهار داشت: بعد از ظهر یک پنجشنب، درست در حالی که به شدت از این مسئله ناراحت بودم، از خبرگزاری ایسنا با من تماس گرفتند و من حقایق باند نیویورک را برای اولین بار مطرح کردم. صبح شنبه این مسئله در تمام روزنامهها منتشر شد و کار به جایی رسید که آقای خرازی دیدارش با سفیر بلژیک را به زمان دیگری موکول کرد تا به این مسئله رسیدگی کند. به خاطر همین تحقیق، سمت استادی در دانشکده وزارت امور خارجه از من گرفته شد و برخوردهای بدی با من صورت گرفت.
عسگرخانی ادامه داد: با آمدن آقای احمدینژاد تعدادی از افراد این باند از وزارت خارجه کنارهگیری کردند یا مرخصیهای بدون حقوق گرفتند تا بتوانند دوباره در دولتهای بعدی بازگردند اما هنوز محوریت این گروه در وزارت خارجه احساس میشود.
وی با بیان این که اثبات خیانت یک فرد مسئله بسیار سنگینی است، افزود: من به هیچ وجه قصد اتهام زدن کسی به خیانت را ندارم اما ادعای خود را در این خصوص که در این افراد جهل و بیسوادی وجود داشته است، درست میدانم و معتقدم که آنها تئوریسین بودند؛ در حالی که حقوق بینالمللی کنترل تسلیحات را نمیدانستند.