صفر
گاهی اوقات بدجور از خودم شرمنده میشوم!
منتقدان و حضرات دست به قلم و دست به خبر بعضیوقتها مثل بیشتر وقتها خیلی اهمال میکنند و بیخیال ِ آنچه میگذرد به زندگی فشل خبری خود میپردازند!
رسانه ها و خبرگزاریهای رسمی خیلی زودتر و محکمتر میتوانستند جلوی شیوع این قضیه را بگیرند...حیف!
خبر بازیگر سریال نرگس(چه کار درستی کردهباشد و چه نادرست! ) نباید از طریق خبرگزاریهای درپیتنیوز و وبلاگهای تازهتأسیس تشنهی هیت و بازدید و لینک باکسبازها اشاعه پیدا میکرد! یکی از همین وبلاگها طی سه روز اخیر نزدیک به ۱۰۰هزار بازدید داشته!
سرویس بلاگها باید در این مباحث که آبروی افراد مطرح است و قاعدهی تشییع فاحشه بر آن صدق میکند مواظب باشند و خود دست به کار حذف چنین وبلاگهایی شوند!
باز خدا پدر و مادر نیروی انتظامی را بیامرزد که اگر چه دیر، دارد اطلاعرسانی میکند!
یک
آنچه اینروزها بر زهرا امیر ابراهیمی(زهره آقای شوکت) میگذرد و حالا حالاها خواهد گذشت نماد و نمودی از بیرحمی موجود و تثبیت شده در جان ِ مردم ایران است که مثلن فرهنگی هستند و هزاران سال تمدن و فرهنگ از آنها پشتیبانی میکند!
تصور کنید این فیلم متعلق به یکی از اعضای خانوادهی ما باشد! ...خیلی هولناک است...!
دو
مردمی که به غیبت و دروغ و تجسس عادت ِ بدی کردهاند و فیلمی از نهانترین زوایای زندگی یک انسان(منتسب به یک بازیگر فعلن بیچارهتر!) را دست به دست میکنند و هر لحظه منتظر خودکشی دخترک بیچاره هستند!
میگویند شهید آوینی حتا از صحنهی غذا خوردن افراد فیلم نمیگرفت چرا که معتقد بود غذا خوردن یک عمل حیوانی است!
سه
«و بدانیم اگر کرم نبود بعضیها چیزی کم داشتنـد» را برای شوخی و خنده بالای این وبلاگ ننگاشتهام که معتقدم و میدانید که واقعن اگر نبود، اگر این قسمت از خباثت و نکبت در درون بعضیها نبود انگار چیزی از خیلیها نبود و حضور و وجودی نداشتند!
چهار
احمدینژاد چهکاره است؟! وقتی کسی به کسی رحم نمیکند! سواره به پیاده، فروشنده به خریدار، مالک به مستأجر، رئیس به مرئوس، کارمند به مراجعه کننده و و و ...!
بیرحم شدهایم و حواسمان نیست!
خداوند ستار العیوب است این را یادمان باشد، اما شکستناپذیر صاحب ِ انتقام هم هست!
در این مملکت کسی نتواند یک قلیان با زن خود یا هر کس دیگری(به کسی چه ربطی دارد؟!) بکشد(مثل قضیه هلالی)، چه باید کرد؟! بدجور گم شدهایم نه؟!
پنج
استاد حسن زادهی آملی میفرماید: خیلی از گناهها را خدا میبخشد ولی مردم نمیبخشند!
شش
آخخخخ که دختره اینجا نشسته گریه میکنه....
....
التزام فوقالعاده مسلمانان اروپایی در چند سال اخیر، برای به جا آوردن مناسک و اعمال دینی در مکانهای گوناگون، مقامات اروپایی و مراکز این کشور را وادار به انجام اقدامات جالبی کرده است. به نوشته «دیلی میل»، ماه مبارک رمضان در قلعه Windsor Castle هم مورد احترام قرار گرفته است.
یک نمازخانه ویژه در نزدیکی محل مورد علاقه ملکه برای ماه روزهداری در اسلام برقرار شده است. البته تنها یک نفر در این اتاق نماز میخواند که کارمند بخش هدایای قلعه است.
«ناگینا جائودری» مشاور بخش دیدارها هر روز ساعت 30/1 بعد از ظهر وارد اتاق میشود در را قفل میکند و نماز خود را به سمت مکه میخواند.
خانم چائودری میگوید زمانی که مسئولان قلعه به او اجازه اقامه نماز در یک اتاق ویژه را دادند او شوکه شده است. او گفت: «احساس بسیار خوبی دارم چرا که نخستین مسلمانی هستم که در Windsor Castle نماز میخوانم. من نمازم را اینگونه با قدرت و ایمان بیشتری میخوانم چرا که میدانم در حال ساختن تاریخ هستم».
چائودری 19 ساله، دانشجویی است که هفتهای دو روز در قلعه کار میکند.
او میگوید: «رمضان در روزهای اول سخت است چرا که روزها طولانی است و بدن شما نیز عادت نکرده است. من هر روز ساعت 30/1 بعد از ظهر برای صرف نهار میرفتم ولی هم اکنون با خواندن نماز به نظر وقت زودتر میگذرد. نماز واقعا مرا راحت میکند و انرژی بیشتری را برای باقی روز به من میدهد».
او اضافه کرد: «من بسیار نگران بودم که به علت سوء تعبیراتی که از اسلام میشود اجازه نماز را به من ندهند، ولی وقتی با اجازه آنها روبهرو شدم واقعا شوکه شدم. من تنها 2 ماه بود در اینجا کار میکردم و وقتی همه مرا در این راه حمایت کردند متعجب شدم. ملکه، رئیس کلیسای انگلیس است و این خیلی زیباست که به اعتقادات سایرین نیز احترام میگذارد».
سخنگوی کاخ سلطنتی انگلیس نیز با تأیید اختصاص یک اتاق به نماز در طول ماه رمضان گفت: «ما پیش از این نیز کارمندان مسلمان داشتیم که برای نماز بیرون میرفتند ولی در طول ماه رمضان اتاقی به این کار اختصاص داده شده است». او اضافه کرد که نمیتواند دیدگاه ملکه را در این مورد بیان کند، اما تأیید کرد که برای این کار با او مشورت شده است.
منبع:وبلاگ شرح
آقای الف خیلی چت کردن را دوست دارد. او شنیده است که از طریق چت کردن میتواند برای خودش یک دوست دختر ردیف !! پیدا کند. آقای الف بعد از ماهها ممارست در چت رومهای مختلف، بالاخره با خانم ب آشنا میشود. آقای الف و خانم ب به مدت ۶ ماه به صورت پیگیر با هم میچتند (چت میکنند) تا این که سرانجام خانم ب رضایت میدهد که با آقای الف یک ملاقات حضوری داشته باشد. و به این ترتیب آنها در یک ساعت و روز معین در یک میدان بزرگ در شهرشان قرار ملاقات میگذارند. در ضمن مقرر میشود که آقای الف کت نارنجی و شلوار فاستونی مشکی به تن کند و خانم ب هم مانتوی صورتی جیغ و شلوار جین بپوشد و هر دو هم ساعت خود را به دست راست ببندند تا یکدیگر را بشناسند.
در همان روز و ساعت معین آقای الف در همان میدان معین حضور به هم میرساند اما حدود یک ساعت از زمان معین قرار میگذرد و سر و کلهی خانم ب پیدا نمیشود. آقای الف که خیلی حالش گرفته شده چند دور دور میدان بزرگ میچرخد و سرانجام از آمدن خانم ب ناامید میشود. اما در حین آخرین چرخش به دور میدان بزرگ، آقای الف با یک خانمی برخورد شانه به شانه پیدا میکند و آن خانم به نظرش خیلی جذاب میرسد. سر صحبت را باز میکند و سعی میکند با خانم ج طرح آشنایی بریزد. خانم ج ناز میکند اما آقای الف بعد از مقادیری دنبال کردن خانم ج، مخش را سالاد میکند و موفق میشود با خانم ج رفیق شود.
بعد آقای الف به خانه میآید و عصبانی از دست خانم ب که قالش گذاشته، آیدی یاهوی خانم ب را از لیست مسنجر یاهو پاک میکند و ایگنورش میکند و کلی هم فحش حوالهاش میکند. و از آن به بعد، چند بار در روز و چند بار در شب به خانم ج زنگ میزند و یکی دو بار هم با هم به کافیشاپ میروند.
یک هفته بعد خانم ب با یک آیدی دیگر به آقای الف پیام میدهد و از او میخواهد که او را ببخشد. او توضیح میدهد که در آن روز مادرش مریض شده و در طول این هفته هم در بیمارستان بستری بوده است. آقای الف هم که دلیل خانم ب را موجه میبیند، برایش (به صورت کاملن مزورانه) توضیح میدهد که او در تمام این مدت از غصه نیامدن خانم ب سر قرار، بیچاره شده و زانوی غم بغل گرفته است. به این ترتیب خانم ب و آقای الف یک بار دیگر با هم قرار میگذارند و این بار زیر یک ساعت بزرگ در همان میدان قبلی. و دوباره مقرر میشود که آقای الف کت نارنجی و شلوار فاستونی مشکی به تن کند و خانم ب هم مانتوی صورتی جیغ و شلوار جین بپوشد و هر دو هم ساعت خود را به دست راست ببندند تا یکدیگر را بشناسند.
البته بعد از ست کردن زمان و مکان قرار، آقای الف متوجه میشود که در همان زمان با خانم ج هم قرار گذاشته است. پس به ناچار با خانم ج تماس میگیرد و اعلام میکند که در مادرش مریض شده و احتمالن نخواهد توانست که در آن ساعت به محل قرار برود. خانم ج هم با مهربانی میپذیرد.
روز موعود فرامیرسد و آقای الف برای دیدن خانم ب عازم محل قرار میشود. آقای الف کمی تاخیر میکند و بعد از پیاده شدن از تاکسی، دوان دوان به سمت آن ساعت بزرگ میرود. و درست زیر همان ساعت، خانمی را میبیند که یک مانتوی جیغ صورتی با شلوار جین پوشیده است و ساعتش را هم به دست راست بسته است و البته آن خانم هم آقای الف را میبیند با کت نارنجی و شلوار فاستونی مشکی ساعتی بر دست راست. اما آقای الف یک چیز دیگر هم میبیند. خانم ب کسی نیست جز همان خانم ج. با مانتوی جیغ صورتی، شلوار جین و ساعتی بر دست راست.
اگر شما ازدواج کرده اید یا در آستانه ازدواج هستید بهتر است سوالات متعددی را در ذهن خود مرور کنید و به آنها پاسخ دهید.
یکی از مهمترین سوالاتی که سرانجام روزی گریبانتان را خواهد گرفت این است:
زن و مرد هر یک تا چه میزان از درآمد خود را باید در راه بنیان خانواده خرج کنند؟
مثال میزنم و در عین حال مشکل خود را هم مطرح میکنم.
در سالهای گذشته همیشه من و زنم (همسرم...خانمم...عیالم...منزلم!!) با هم کار کردهایم و به زندگی سر و سامان دادهایم و هیچوقت درآمد اضافهای برای"برج" (در برابر خرج) و دعوای مربوط به آن نبوده است.
از 2-3 سال قبل زنم گفت که تو باید تمام مخارج خانه را بدهی و تمام درآمد من هم مال خودم است که صرف امورات شخصیام میشود...قبول کردم.
در روزهای اخیر میگوید که علاوه بر شرایط فوق تو باید تمام خرجهای متفرقه مرا بدهی...از پوشاک . لوازم آرایش گرفته تا مسافرت و کلاس ورزش و طلا و زیورآلات.. مثل همه مردهای دیگر!.
من خرج مسافرت را همیشه دادهام و قبول هم دارم...خرج لباس را هم تا حد معین و متناسب (و نه نامحدود آنچنان که او میگوید) قبول دارم ولی در مورد سایر امور نظرم این است که تو باید از درآمد خودت خرج کنی.
حالا سوال اساسی من از شما این است:
خانم عزیز...شما چه شیوهای را برای زندگی خود به کار بردهاید (یا قصد دارید به کار ببرید)؟ و آیا از آن راضی هستید.
و آقای عزیز آیا شما هم همانطور که خانم من عقیده دارد " همه مردها همه خرجهای زن شاغلشان را هم میدهند" اینگونه هستید...چه روشی را پیشنهاد میکنید؟
لطفا پاسخهای خود را با ذکر وضعیت تاهل-تجرد و نیز اقامت ایران- خارج از کشور همراه کنید تا نتیجهگیری کلی از آن راحتتر شود.
از وبلاگ گوشزد
![]() | ||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
دو زن سعودى در یک اینترنت کافه در ریاض | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
در اغلب کشورهاى اروپایى یا آمریکا، مشاهده زنانى از عربستان سعودى براى بوتیک داران، جواهر فروشان و صاحبان مغازه هاى لوازم آرایش به منزله یک جشن است. این زنان که کمتر تنها و بیشتر به صورت گروهى به خرید میروند، گاه لوکسترین و گرانبهاترین عطرها، جواهرها و لباس هاى مارک دار را یکجا و با یک نظر مىخرند. طبق آمار وزارت بازرگانى عربستان سعودى، هر زن در این کشور سالانه یک کیلو و دویست گرم طلا، سنگ هاى قیمتى، مروارید و الماس مىخرد! این بررسى روشن مىسازد به رغم اینکه زنان و دختران عربستان سعودى همواره زیر چادر و پوششى کامل به سر مىبرند، اما میزان مصرف زینت آلات و لوازم آرایشى بین آنها به مراتب از زنان بىحجاب و غیر پوشیده کشورهاى غربى بیشتر است. این آمار روشن نمى کندکه آیا این میزان جواهر را خود زنان مستقیما و مستقلا خریدارى کردهاند یا همسران آنها انتخاب کننده و پرداخت کننده بوده اند. مبلغى که سال گذشته زنان عربستان سعودى براى زینت و آرایش خود خرج کردهاند، بالغ بر هشت میلیارد ریال سعودى معادل یک میلیارد و ششصد میلیون یوروست! این در حالى است که اکثریت قریب به اتفاق این زنان سخت محجبهاند و صورت و ظاهر خود را تنها به همسر، برادر، پدر یا بستگان و دوستان زن خود نشان مىدهند. همین آمار نشانگر آنست که متوسط روژ لب خریدارى شده توسط هر زن سعودى در سال ۲۰۰۵ میلادى ۳۰ عدد بوده است! یکى از زنان جامعه شناس در عربستان سعودى مردان کشورش را در این زمینه مسئول میداند و میگوید: آنها خواهان این هستند که همسرانشان دقیقا شبیه همان زنانى شوند که در فیلمهاى ماهوارهاى مىبینند، غافل از اینکه این زنان دستچین شده، از نظر زیبایى، طراوات پوست، خوش پوشى و آراستگى به هیچ روى شاخص توده زنان کشورهاى غربى نیستند. |
بیزبلاگر: بنظر میرسد زنان ایرانی هم وضع مشابهی دارند!