۱-حداقل۵نفردراین دنیا تورادوست دارند،آنقدرکه حاضرند به خاطر توبمیرند.
۲- حداقل ۱۵نفردراین دنیا تورا به دلایلی دوست دارند.
۳-تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفرباشد این است که می خواهد مثل تو باشد.
۰۴یک لبخند تو می تواند برای هر کسی خوشبختی بیاورد حتی اگر اواز تو خوشش نیاید.
۵-هر شب کسی با یاد تو بخواب می رود.
۶-تو برای یک نفر یک دنیایی.
۷-بدون توشایدکسی نتواند به زندگی ادامه دهد.
۸-تو فردی بخصوص و بی همتایی اما به روش خودت.
۹-کسی که تو حتی از وجودش بی خبری تورا دوست دارد.
۱۰-وقتی احساس می کنی دنیا به تو پشت کرده،نگاهی بینداز، بیشتر به مانند این است که تو به دنیا پشت کرده ای.
۱۱-وقتی فکر می کنی شانسی نداری به آنچه که می خواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید.
۱۲-همیشه شکایاتی را که به تو می شود به یاد داشته باش و کلمات زشت آنرا فراموش کن.
۱۳-همیشه احساست را بیان کن به این ترتیب دیگران از آن باخبر می شوند.
۱۴-اگر دوست خیلی خوبی داری زمانی برایش بگذار تا در یابد که چقدر برایت با ارزش است
دنیا توجه خویش را به جنگ در لبنان و تحولات نوار غزه معطوف داشته است غافل از اینکه ریشه این درگیریها به شکلی اجتنابناپذیر به ایران میرسد. آنچه تاسف بار است اینست که دیپلماسی انتخاب شده درباره این مسئله همیشه یک قدم از تحولات رخ داده، عقب است. درحالیکه موشکباران شهرهای لبنان و اسرائیل همچنان ادامه دارد و اسرائیل ادعای تصرف بخشی از غزه را مطرح کرده است، بستهی پیشنهادی به ایران در ماه می که توسط شش کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین با هدف آغاز مذاکره بر سر برنامه هستهای ایران ارائه شده بود، کماکان در انتظار پاسخ بسر میبرد. بعید نیست که ایران لحن آرزومندانه برخی از مجامع بینالمللی را درباره پذیرفتن بستهی پیشنهادی، تعبیر به ضعف و سستی این مجامع کند. و یا شاید درگیریهای لبنان ذهنیتی متفاوت را در میان مقامات ایرانی درباره خطرهای شعله ورشدن بحران بوجود آورده است.
البته اینگونه به نظر میرسد که تحولات بزرگی که در شرق نزدیک در حال رخ دادن است در حال تبدیل شدن به یک نقطهی عطف است. دراین میان ممکن است ایران موفق شود تا درک درستی از قانون پیآمدهای غیرعمدی بدست آورد. از سوی دیگر شش کشور مذاکره کننده در مقام خود نمیتوانند بیش از این از مواجهه با دو چالشی که ایران اقامه کرده است، دوری کنند. از یک سو تقاضای ایران برای ادامه فعالیتهای هستهای به معنای پیشروی این کشور به سوی مدرن شدن با استفاده از نشانههای قدرت کشورهای مدرن است و از سوی دیگر و بطور همزمان، این تقاضا از سوی کشوری مطرح میشود که به عنوان کشوری اسلامی در خاورمیانه مدتها است به مدرنیسم روی نیاورده است. البته این معما بدون چالش و درگیری، حلشدنی است. به شرط آنکه ایران مدرنیسم را با نظم بینالمللی تطابق داده و آن نگاه اسلامی را برگزیند که با سازگاری و همزیستی مسالمتآمیز هماهنگ است. در حال حاضر شش کشور مذاکره کننده در حال بررسی موقعیتی احتمالی هستند که براساس آن ممکن ایران به بستهی پیشنهادی جواب منفی دهد. آنها در حال کنکاش درباره این مهم هستند که در صورت وقوع چنین حالتی به غیر از اعمال تحریم در شورای امنیت، امکان بهرهگیری از چه اهرمهای فشار دیگری را خواهند داشت. اما اگر گره بوجود آمده میان شکیبایی طولانی مدت شش کشور مذاکره کننده و سرسختی دولت ایران به رضایت ناشی از سکوت درباره برنامههای هستهای ایران تعبیر شود، آنگاه چشم انداز نظم چندجانبه بینالمللی مبهم و تار خواهد بود. درصورتیکه اعضای دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان در دستیابی به اهدافی که مشترکا خود را به انها ملزم ساختهاند موفق نباشند، آنگاه هر یک از این کشورها بخصوص شش کشور مذاکره کننده با تهدیدات روزافزون از سوی برخی از گروههای تندرو اسلامی مواجه خواهند شد. و از سوی دیگر این تحولات باعث گسترش تولید سلاحهای کشتار جمعی شده و آتش این بلای خانمانسوز دامن همه را خواهد گرفت.
البته باید توجه داشت دیپلماسی حتما باید ظرفی داشته باشد و هیچگاه در خلاء کارساز نخواهد بود. کارآمد بودن دیپلماسی به برقراری درست تعادل میان مشوقها و ریسک ها مربوط میشود نه به سخنپردازی مجریان آن. این گفته مشهور "کلوسویتز" را بیاد داشته باشید که " جنگ ادامه دیپلماسی به روشی دیگر است که از یک سو چالشها و از سوی دیگر محدودیتهای دیپلماسی را تصریح میکند." جنگ میتواند فرمانبرداری را حاصل آورد اما دیپلماسی تطابق و توافق را فرا خواهد خواند. دیپلماسی زمانی موفقیتآمیز خواهد بود که خواستههای هر دو طرف منازعه مورد لحاظ قرار گرفته و منافع مشترکی میان دو طرف درباره موضوع منازعه موجود باشد. در غیر این صورت امیدی به برقراری تفاهمی پایدار نمیرود. ریسک درگرفتن جنگ زمانی ملموس خواهد بود که بر محدویتهای بیرونی بیش از حد پافشاری کنیم. در مقابل شکست دیپلماسی آنزمانی خواهد بود که پروسه کار را بر دستیابی به هدف مقدم شمریم. باید توجه داشت که دیپلماسی با چربزبانی مشتبه نشود. دیپلماسی هیچ ربطی به مهارتهای سخنوری ندارد بلکه هر چه است مربوط به اندیشه میشود.
برخی تصور میکنند درباره مسئله هستهای به آن نوع از دیپلماسی نیاز است که در دهه 1970 چین را از موضع دشمنی با ایالات متحده به در آورده و زمینهساز همکاریهای بیشتر میان دو کشور شد. اما چین هیچگاه بوسیله بهرهگیری از دیپلماسی چیرهدستانه دولتمردانش وارد این پروسه نشد. بلکه یک دهه درگیری با اتحاد جماهیر شوروی باعث شد این استدلال در ذهن دولتمردان چین شکل بگیرد که تهدیدی که ممکن است از سوی نظام سرمایهداری آمریکا متوجه این کشور شود بسیار ناچیزتر از تهدیدی است که ممکن است از سوی نیروهای مستقر اتحاد جماهیر شوروی در مرزهای شمالی متوجه این کشور شود. بنابراین چین از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرده و رو به آمریکا آورد.
دولت آمریکا نیز دیپلماسی خود را با چین بر مبنای اهمیت دادن به همان استدلالها استوار ساخت. دولت نیکسون هیچگاه چین را ملزم به تجدید نظر در مواضع اصولی خود نکرد. بلکه دولت نیکسون سعی کرد تا چینیها را متقاعد کند که بکارگیری ضروریات استراتژیک امری یقینی است که چشمانداز طولانی مدت چین را وسعت بیشتری میبخشد. دولت نیکسون با تمرکز بر روی گفتگوهای دیپلماتیک بر سر مسائل اساسی ژئوپولیتیکی به این مهم دست یافت. در حالیکه سعی میکرد برخی از موارد مورد نزاع را مسکوت بگذارد. پیمان شانگهای در سال 1972 ، نشانهی پیگیری این روند است.
البته چالش مذاکره با ایران بسیار پیچیده تر است. دو سال پیش از آغاز روابط میان چین و آمریکا این دو کشور درباره طرحهای ریز و درشت، طرحهای دو جانبه و همچنین طرحهای سمبولیک و دیپلماتیک با هم به توافق رسیدند تا اهدافشان محقق شود. در این روند بود که دو کشور به درکی دو جانبه از شرایط بینالمللی نائل آمده و چین پذیرفت تا راه همزیستی با جامعه بینالمللی را به همراه تشریک مساعی جستجو کند.
اما درباره ایران و آمریکا نه تنها چنین روندی مشاهده نمیشود بلکه آنچه که در حال حاضر در حال رخ دادن است از دیدگاه جهانی کمتریت شباهتی به آن روند نیز ندارد. ایران به پیشنهاد آمریکا مبنی بر مذاکره وقعی ننهاد و آنرا به سخره گرفت و حتی تا حدودی آتش بحران در منطقه را نیز شعلهور تر ساخت. تحولات لبنان نشان میدهد که ایران هنوز درباره دنیایی که به دنبالش است دست به انتخاب نزده است و یا اینکه از دیدگاه ثبات بینالمللی دست به انتخابی اشتباه زده است. بحران لبنان شاید تاحدودی خواستههای طرفین را برآورده کند. البته اگر بتواند به جریان دیپلماسی شش کشور مذاکره کننده سرعت و ضرورت بخشیده و نوعی واقعگرایی را در رویکرد تهران اعمال کند.
از لحاظ تکنولوژیکی، شکیبایی بیشتر ممکن است مضراتی را در بر داشته باشد. شش کشور مذاکره کننده باید تصمیم بگیرند که تا چه اندازه بر مواضع خود مصر هستند. در واقع آنها باید پیش از آنکه شرط توقف غنیسازی به جهت پیشرفت تکنولوژیکی از درجه اهمیت ساقط شود، قاطعانه عمل کنند. اما پیش از آنکه به این مهم دست پیدا کنند، باید از اهرم تحریم استفاده شود. برای آنکه نتیجه بهتری بگیرند باید فراگیر عمل کنند. آنها باید توجه داشته باشند که دو دلی باعث عدم نتیجهگیری دلخواه از هر مرحله از عمل میشود. باید از ماجرای کرهشمالی بیاموزیم که در مذاکرات بر سر پروسههای طولانی مدت توافق نکنیم چراکه در زمانیکه یک طرف منازعه در سطح دولت و گروههای مذاکره کننده به تلاش برای حل مسئله مشغول است، طرف دیگر به فعالیتهای هستهای ادامه داده و پتانسیل هستهای خود را افزایش میدهد.
غنیسازی اورانیوم نباید آخرین مرحله این پروسه باشد. بلکه گام بعدی باید تکمیل یک سیستم جهانی غنیسازی هستهای باشد که در مراکز از پیش انتخاب شده و تحت کنترل بینالمللی انجام میشود. درست همانگونه که روسیه به ایران پیشنهاد کرده بود. این راهکار ابهامات تبعیض بر علیه ایران را مرتفع ساخته و زمینه را برای توسعه انرژی هستهای بدون در گرفتن بحران برای هر کشوری که خواهان انرژی هستهای است، مهیا میکند.
پرزیدنت بوش از آمادگی کشورش برای شرکت در روند مذاکرات هستهای ایران به منظور از جلوگیری از آنچه که او از آن به عنوان تولید سلاح هستهای یاد کرد، سخن گفت. اما مسئله اینجاست که ترسیم خطی مرزی میان مذاکرات هستهای و تجدید نظری فراگیر درباره روابط ایران با دیگر کشورهای جهان، ناممکن به نظر میرسد. ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا و یک دهه انزوا ایران به سبب اعمال تحریم، موانع بزرگی را بر سر راه چنین دیپلماسی خلق کرد. اگر ایران قصد داشته باشد امپراتوری پارسی خود را با تعصب اسلامی در هم آمیزد آنگاه ائتلاف میان آمریکا و متحدانش غیر قابل اجتناب خواهد بود. مسلما به ایران اجازه داده نخواهد شد تا رویای تسلط خود را بر خاورمیانه که دارای اهمیتی ویژه برای جهان است، محقق کند.
مذاکرات ژئوپولیتیکی جانشین مناسبی برای راهحل نخست بحران غنیسازی هستهای بشمار نمیآید. درباره این مسئله باید بطور جداگانه و به سرعت چارهای اندیشیده شود. البته دستیابی به توافقی بزرگ بستگی به این دارد آیا جایگاهی مهم و ارزشمند برای ایران در جامعه بینالملل در نظر خواهیم گرفت یا خیر.
ترجمه: آرمین منتظری
بیزبلاگر: بدیهی است آگاهی از نحوه اندیشه دشمنان درباره ما در اتخاذ تدابیر لازم بسیار سودمند خواهد بود. مقاله فوق از این جهت آورده شده است!
در مورد پرونده ی اتمی ایران در شورای امنیت و پایان مهلت قطعنامه ی شورای امنیت در 9 شهریور با دکتر داود هرمیداس باوند گفت و گو کردیم. وی می گوید می توان از این مرحله عبور کرد و هنوز راه برای حفظ منافع ملی وجود دارد. اما به نظر او اعمالی که انجام می شود چندان در اطاف منافع ملی ایران نیست و این به بدتر شدن اوضاع کمک می کند.
امروز زمان قطعنامه ی شورای امنیت در مورد پرونده ی اتمی ایران به پایان می رسد، ارزیابی شما از نتیجه ی آن چیست؟
دو احتمال وجود دارد. اول اینکه در راستای تمایلی که روسها، چین، فرانسه و آلمان برای مذاکره دارند، مذاکرات جدیدی طراحی شود. بر این اساس دوباره مذاکرات آغاز می شود و احتمال اینکه اساسا پرونده به مسیر دیگری برود وجود دارد. اما اگر این مساله به تصویب نرسد و اغاز دوباره ی مذاکرات در محوریت قرار نگیرد، قاعدتا باید قطعنامه ی جدیدی تصویب شود. اما در این خصوص ابتدا باید طرح قعنامه ای تهیه شود تا در مورد آن به مذاکره بپردازند. در این طرح می تواند مسایلی همچون تهدید، تنبیه و... گنجانیده شود.
اما تهیه ی این پیش نویس هنوزاعلام نشده است؟
بله اعلام نشده. امکان دارد در حین مذاکرات چنین پیش نویسی ارایه و یا تهیه شود. اما یقینا طرح پیش نویس چنین قطعنامه ای چه اکنون تهیه شده و یا بعدا تهیه شود برای ایران بسیار سنگین خواهد بود. چرا که کشورهایی که میل دارند بر ایران فشار بیشتری وارد شود از جمله آمریکا از پیش به این نکته آگاهند که تحت فشار کشورهایی همچون چین و روسیه، پیش نویس تعدیل شده و قطعنامه ای که تصویب می شود کاملا مطابق اهداف پیش نویس نیست بنابراین طرح اولیه را بسیار سنگین می گیرنهد تا پس از تعدیل به حداقل اهداف خود دست یابند.
تاثیر ائتلاف مستقلی که آمریکا تهدید به تشکیل آن کرده چه اندازه خواهد بود؟
آمریکا اعلام کرد که اگر به نتایجی که در پی آن است در سازمان ملل و شورای امنیت دست نیابد، ائتلافی مستقل از سازمان ملل را ایجاد خواهد کرد. این مساله مسبوق به سابقه هم است. آمریکا در مورد عراق چنیبن ائتلافی را تشکیل داد. از این رو می توان احتمال داد که اگر آمریکا مجبور شو د چنین ائتلافی را شاید تشکیل دهد.
آیا پاسخی که ایران در پایان مرداد ماه ارایه داد چه تاثیری می تواند داشته باشد؟
منافع ایران حکم می کرد که اگر ایران در پی پاسخ و اعلام نظری بود محور آن روی بسته ی پیشنهادی و مشوق های کشورهای پنج به اضافه ی یک باشد. این بهترین شرایطی بود برای اینکه ایران حتی بتواند امتیازاتی را بدست آورد. اما متاسفانه آنچه شاهدیم نوعی پایداری است که البته بعدها پیامدهایی هم به دنبال خواهد داشت. اکنون اگر دچار اشتباهاتی شویم جبران کردن آن خیلی سخت است. اکنون نباید ما روی دستاوردهایی که داشتیم مبالغه آمیز حرف بزنیم. هر چند که ضعیف دانستن آنها هم اشتباه است.از این رو مصلحت این بود که با تعدیل مواضع خود و کار بر روی بسته ی پیشنهادی عملا روی همان بحث می کردیم.
تاثیر اخبار هسته ای و مانورهای ایران بر این فضا چه خواهد بود؟
آنچه که تحت عنوان عکس العمل شدید ایران به هر نوع تجاوزی اعلام می شود در فضای حاضرقضییه را خراب می کند و همه چیز را به ضرر ایران تغییر می دهد. ببینید، آنها اگر به این مرحله برسند که راهی جز حمله ی نظامی به ایران وجود ندارد، برای ضربه به ایران از راه دور اقدام خواهند کرد. اصلا هیچ جنگ زمینی در بین نخواهد بود... این طرف بحث می شود که در صورت حمله، می توان روی افغانستان، عراق و لبنان حساب کرد. اما بحث اصلی این است که به هر حال این تجاوز، خرابی و ویرانی به بار می آورد. این تجاوز جز این هیچ چیزی برای ایران نخواهد داشت و همه ی اینها هم به ضرر مردم ایران است و سختی اش را مردم تحمل خواهند کرد. اکنون اهرم حزب الله هم عقیم شده است. در حال حاضر دولت لبنان هم حاضر نیست این ریسک را بپذیرد. البته ایستادگی و مقاومت نیروها همیشه مثال زدنی و قابل تحسین است اما این ایستادگی به چه قیمت باید باشد.در مورد لبنان نمی توان بری مدت طولانی روی آن حساب کرد. بنابراین هرچند که ایران در برخی کشورها اهرم فشار دارد اما نتیجه بخش نیستند. حزب الله که عقیم شد. در عراق و افغانستان هم وضع چندان به تغییری به نفع ما کمک نخواهد کرد. بنابراین بزرگترین ضربه را مردم متحمل می شوند. و این را نیز مد نظر داشته باشیم که در مورد ایران اصلا جنگ زمینی به آن شکل نخواهد بود.
آیا اظهارات سید حسن نصرا، دبیر کل حزب الله لبنان را هم در همین راستا می توان ارزیابی کرد؟
بله. دقیقا همینطور است و باید در همین راستا ارزیابی کرد. امروز او هم متوجه شده است که اشتباهاتی را مرتکب شده است.هشدارهایی هم که مقامهای لبنانی همواره اعلام می کنند در همین راستا است.آنها اکنون به تمام خواسته ها تن داده اند. نیروهای ارتش لبنان و پاسداران صلح در مناطقی که قبلا در اختیار حزب الله بود مستقر شده اند.آنها هیچ چیزی بدست نیاوردند. اما ایستادگی کردند. ایستادگی همه چیز را توجیه نمی کند. در واقع عمق ویرانی ها و آنچه از دست داده اند اکنون انها را متوجه ی اشتباهاتشان کرده است. این اشتباه نباید درجای دیگری و در وضعیت مشابه تکرار شود.
در فضایی که بحث روی تصمیمات جدید در رابطه با پرونده ی ایران بود متن نامه ی رئیس جمهور به صداعظم آلمان فاش می شود، شما چه ارزیابی ای از این مساله دارید؟ به هر حال رئیس جمهور در آن نامه قول هایی داده است؟
اساسا من نامه های غیر مرسوم و غیر دیپلماتیک را مفید نمی دانم. همه چیز باید شفاف باشد و گفته شود.متن نامه می توانست مفید باشد اما متنی که به مسیحیت، اسلام، انسانیت، مسایل فلسفیو عرفانی و.. پرداخته است مشکلی را حل نمی کند. اکنون باید در یافتن راه حل سرعت داشته باشیم. هر راهی جز این غیر لازم و بیهوده است. این نامه چه راه حلی پیشنهاد داده است؟
پیشنهاد شما چیست؟
به نظر ما مصلحت ما این است که به دنبال حل مسالمت آمیز این پرونده با یک راه حل عقلانی باشیم.باید به دنبال تفاهم باشیم.اکنون وضعیت به گونه ای است که می توان برای یافتن راه حل تفاهم آمیز که به نفع ما هم باشد اقدام کرد. آنها اکنون اصل غنی سازی از سوی ایران را پذیرفته اغند. اما روی مقدار آن بحث دارند. غنی سازی در حد کم از نظر آنها مانعی ندارد. در مورد غنی سازی سطح بالا هم آنها حرفی ندارند بلکه فقط می گویند نباید در ایران صورت بگیرد بنابراین روی این مساله ی دوم می توان بحث کرد. ما می توانیم مکان آن و روش آن را ارایه کنیم و یا اصلا پیشنهاد کنیم غنی سازی در حد پیشرفته در فلان کشور باشد وطی یک پروسه ی زمانی بلند به ایران منتقل شود. به هر حال راه حل دیپلماتیک هنوز وجود دارد.
پیش نیاز چنین پروسه ای چیست؟
دیپلما سی درست و عقلانی. بازی دیپلماتیک خوب. جز این هیچ راه چاره ای نداریم.
سفر کوفی عنان به اردن در تلاش برای کاهش تنش در خاورمیانه | |
31/08/2006 |
کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد برای گفتگو وحصول اطمینان نسبت به ادامه آتش بس میان اسرائیل وحزب الله که هدف اصلی سفر وی به خاورمیانه به شمارمی رود، وارد اردن شد.
قراراست آقای عنان امروز، پنجشنبه، با ملک عبدالله پادشاه اردن دیدارکند.
اسرائیل روزچهارشنبه تجدید درخواست آقای عنان را درمورد پایان دادن به محاصره لبنان رد کرد.
اهود اولمرت نخست وزیراسرائیل می گوید محاصره لبنان تنها هنگامی پایان خواهد یافت که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که جنگ یک ماهه اسرائیل وحزب الله را پایان بخشید، کاملا به اجرا درآید.
آقای اولمرت افزود خروج کامل نیروهای اسرائیل ازجنوب لبنان نیزمنوط به اجرای این قطعنامه است.
آقای اولمرت می گوید آزادی دوسربازاسرائیلی که درماه ژوئیه گذشته به اسارت حزب الله درآمدند، ازجمله موارد اجرای کامل قطعنامه شورای امنیت است.
نخست وزیراسرائیل این نظرات را به دنبال گفتگو با با آقای عنان ابرازداشت.
دبیرکل سازمان ملل متحد گفته است برای کمک به بازسازی لبنان در دوران پس ازجنگ، پایان دادن به محاصره این کشور ضرورت دارد.