بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

حقایق زندگی

۱-حداقل۵نفردراین دنیا تورادوست دارند،آنقدرکه حاضرند به خاطر توبمیرند.

۲- حداقل ۱۵نفردراین دنیا تورا به دلایلی دوست دارند.

۳-تنها دلیلی که ممکن است کسی از تو متنفرباشد این است که می خواهد مثل تو باشد.

۰۴یک لبخند تو می تواند برای هر کسی خوشبختی بیاورد حتی اگر اواز تو خوشش نیاید.

۵-هر شب کسی با یاد تو بخواب می رود.

۶-تو برای یک نفر یک دنیایی.

 ۷-بدون توشایدکسی نتواند به زندگی ادامه دهد.

۸-تو فردی بخصوص و بی همتایی اما به روش خودت.

۹-کسی که تو حتی از وجودش بی خبری تورا دوست دارد.

۱۰-وقتی احساس می کنی دنیا به تو پشت کرده،نگاهی بینداز، بیشتر به مانند این است که تو به دنیا پشت کرده ای.

۱۱-وقتی فکر می کنی شانسی نداری به آنچه که می خواهی برسی به آن نخواهی رسید اما وقتی به خود ایمان داری دیر یا زود به آن خواهی رسید.

۱۲-همیشه شکایاتی را که به تو می شود به یاد داشته باش و کلمات زشت آنرا فراموش کن.

۱۳-همیشه احساست را بیان کن به این ترتیب دیگران از آن باخبر می شوند.

۱۴-اگر دوست خیلی خوبی داری زمانی برایش بگذار تا در یابد که چقدر برایت با ارزش است

هنری کسینجر از ایران سخن می گوید

دنیا توجه خویش را به جنگ در لبنان و تحولات نوار غزه معطوف داشته است غافل از اینکه ریشه این درگیری‌ها به شکلی اجتناب‌ناپذیر به ایران می‌رسد. آنچه تاسف بار است اینست که دیپلماسی انتخاب شده درباره این مسئله همیشه یک قدم از تحولات رخ داده، عقب است. درحالیکه موشک‌باران شهرهای لبنان و اسرائیل همچنان ادامه دارد و اسرائیل ادعای تصرف بخشی از غزه را مطرح کرده است، بسته‌ی پیشنهادی به ایران در ماه می که توسط شش کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین با هدف آغاز مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای ایران ارائه شده بود، کماکان در انتظار پاسخ بسر می‌برد. بعید نیست که ایران لحن آرزومندانه برخی از مجامع بین‌المللی را درباره پذیرفتن بسته‌ی پیشنهادی، تعبیر به ضعف و سستی این مجامع کند. و یا شاید درگیری‌های لبنان ذهنیتی متفاوت را در میان مقامات ایرانی درباره خطر‌های شعله ور‌شدن بحران بوجود آورده است.

البته اینگونه به نظر می‌رسد که تحولات بزرگی که در شرق نزدیک در حال رخ دادن است در حال تبدیل شدن به یک نقطه‌ی عطف است. دراین میان ممکن است ایران موفق شود تا درک درستی از قانون پی‌آمد‌های غیرعمدی بدست آورد. از سوی دیگر شش کشور مذاکره کننده در مقام خود نمی‌توانند بیش از این از مواجهه با دو چالشی که ایران اقامه‌ کرده است، دوری کنند. از یک سو تقاضای ایران برای ادامه فعالیت‌های هسته‌ای به معنای پیشروی این کشور به سوی مدرن شدن با استفاده از نشانه‌های‌ قدرت کشورهای مدرن است و از سوی دیگر و بطور هم‌زمان، این تقاضا از سوی کشوری مطرح می‌شود که به عنوان کشوری اسلامی در خاورمیانه مدتها است به مدرنیسم روی نیاورده است. البته این معما بدون چالش و درگیری، حل‌شدنی است. به شرط آنکه ایران مدرنیسم را با نظم بین‌المللی تطابق داده و آن نگاه اسلامی را برگزیند که با سازگاری و همزیستی مسالمت‌آمیز هماهنگ است. در حال حاضر شش کشور مذاکره کننده در حال بررسی موقعیتی احتمالی هستند که براساس آن ممکن ایران به بسته‌ی پیشنهادی جواب منفی دهد. آنها در حال کنکاش درباره این مهم هستند که در صورت وقوع چنین حالتی به غیر از اعمال تحریم در شورای امنیت، امکان بهره‌گیری از چه اهرم‌های فشار دیگری را خواهند داشت. اما اگر گره بوجود آمده میان شکیبایی طولانی ‌مدت شش کشور مذاکره کننده و سرسختی دولت ایران به رضایت ناشی از سکوت درباره برنامه‌های هسته‌ای ایران تعبیر شود، آنگاه چشم انداز نظم چند‌جانبه  بین‌المللی مبهم و تار خواهد بود. درصورتیکه اعضای دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان در دستیابی به اهدافی که مشترکا خود را به انها ملزم ساخته‌اند موفق نباشند، آنگاه هر یک از این کشورها بخصوص شش کشور مذاکره کننده با تهدیدات روزافزون از سوی برخی از گروه‌های تند‌رو اسلامی مواجه خواهند شد. و از سوی دیگر این تحولات باعث گسترش تولید سلاح‌های کشتار جمعی شده و آتش این بلای خانمانسوز دامن همه را خواهد گرفت.

البته باید توجه داشت دیپلماسی حتما باید ظرفی داشته باشد و هیچگاه در خلاء کارساز نخواهد بود. کارآمد بودن دیپلماسی به برقراری درست تعادل میان مشوق‌ها و ریسک ها مربوط می‌شود نه به سخن‌پردازی مجریان آن. این گفته مشهور "کلوس‌ویتز" را بیاد داشته باشید که " جنگ ادامه دیپلماسی به روشی دیگر است که از یک سو چالش‌ها و از سوی دیگر محدودیت‌های دیپلماسی را تصریح می‌کند." جنگ می‌تواند فرمانبرداری را حاصل آورد اما دیپلماسی تطابق و توافق را فرا خواهد خواند. دیپلماسی زمانی موفقیت‌آمیز خواهد بود که خواسته‌های هر دو طرف منازعه مورد لحاظ قرار گرفته و منافع مشترکی میان دو طرف درباره موضوع منازعه موجود باشد. در غیر این صورت امیدی به برقراری تفاهمی پایدار نمی‌رود. ریسک درگرفتن جنگ زمانی ملموس خواهد بود که بر محدویت‌های بیرونی بیش از حد پافشاری کنیم. در مقابل شکست دیپلماسی آنزمانی خواهد بود که پروسه ‌کار را بر دستیابی به هدف مقدم شمریم. باید توجه داشت که دیپلماسی با چرب‌زبانی مشتبه نشود. دیپلماسی هیچ ربطی به مهارت‌های سخنوری ندارد بلکه هر چه است مربوط به اندیشه می‌شود.

برخی تصور می‌کنند  درباره مسئله هسته‌ای به آن نوع از دیپلماسی نیاز است که در دهه 1970 چین را از موضع دشمنی با ایالات متحده به در آورده و زمینه‌ساز همکاری‌های بیشتر میان دو کشور شد. اما چین هیچگاه بوسیله بهره‌گیری از دیپلماسی چیره‌دستانه دولتمردانش وارد این پروسه نشد. بلکه یک دهه درگیری با اتحاد جماهیر شوروی باعث شد این استدلال در ذهن دولتمردان چین شکل بگیرد  که تهدیدی که ممکن است از سوی نظام سرمایه‌داری آمریکا متوجه این کشور شود بسیار ناچیزتر از تهدیدی است که ممکن است از سوی نیروهای مستقر اتحاد جماهیر شوروی در مرزهای شمالی متوجه این کشور شود. بنابراین چین از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرده و رو به آمریکا آورد.

دولت آمریکا نیز دیپلماسی خود را با چین بر مبنای اهمیت دادن به همان استدلال‌ها استوار ساخت. دولت نیکسون هیچگاه چین را ملزم به تجدید نظر در مواضع اصولی خود نکرد. بلکه دولت نیکسون سعی کرد تا چینی‌ها را متقاعد کند که بکارگیری ضروریات استراتژیک امری یقینی است که چشم‌انداز طولانی مدت چین را وسعت بیشتری می‌بخشد. دولت نیکسون با تمرکز بر روی گفتگوهای دیپلماتیک بر سر مسائل اساسی ژئوپولیتیکی به این مهم دست یافت. در حالیکه سعی میکرد برخی از موارد مورد نزاع را مسکوت بگذارد. پیمان شانگهای در سال 1972 ،  نشانه‌ی پیگیری این روند است.

البته چالش مذاکره با ایران بسیار پیچیده تر است. دو سال پیش از آغاز روابط میان چین و آمریکا این دو کشور درباره طرح‌های ریز و درشت، طرح‌های دو جانبه و همچنین طرح‌های سمبولیک و دیپلماتیک با هم به توافق رسیدند تا اهدافشان محقق شود. در این روند بود که دو کشور به درکی دو جانبه از شرایط بین‌المللی نائل آمده و چین پذیرفت تا راه همزیستی با جامعه بین‌المللی را به همراه تشریک مساعی جستجو کند.

اما درباره ایران و آمریکا نه تنها چنین روندی مشاهده نمی‌شود بلکه آنچه که در حال حاضر در حال رخ دادن است از دیدگاه جهانی کمتریت شباهتی به آن روند نیز ندارد. ایران به پیشنهاد آمریکا مبنی بر مذاکره وقعی ننهاد و آنرا به سخره گرفت و حتی تا حدودی آتش بحران در منطقه را نیز شعله‌ور تر ساخت. تحولات لبنان نشان می‌دهد که ایران هنوز درباره دنیایی که به دنبالش است دست به انتخاب نزده است و یا اینکه از دیدگاه ثبات بین‌المللی دست به انتخابی اشتباه زده است. بحران لبنان شاید تاحدودی خواسته‌های طرفین را برآورده کند. البته اگر بتواند به جریان دیپلماسی شش کشور مذاکره کننده سرعت و ضرورت بخشیده و نوعی واقعگرایی را در رویکرد تهران اعمال کند.

از لحاظ تکنولوژیکی، شکیبایی بیشتر ممکن است مضراتی را در بر داشته باشد. شش کشور مذاکره کننده باید تصمیم بگیرند که تا چه اندازه بر مواضع خود مصر هستند. در واقع آنها باید پیش از آنکه شرط توقف غنی‌سازی به جهت پیشرفت تکنولوژیکی از درجه اهمیت ساقط شود، قاطعانه عمل کنند. اما پیش از آنکه به این مهم دست پیدا کنند، باید از اهرم تحریم استفاده شود. برای آنکه نتیجه بهتری بگیرند باید فراگیر عمل کنند. آنها باید توجه داشته باشند که دو دلی باعث عدم نتیجه‌گیری دلخواه از هر مرحله از عمل می‌شود. باید از ماجرای کره‌شمالی بیاموزیم که در مذاکرات بر سر پروسه‌های طولانی مدت توافق نکنیم چراکه در زمانیکه یک طرف منازعه در سطح دولت و گروه‌های مذاکره کننده به تلاش برای حل مسئله مشغول است، طرف دیگر به فعالیت‌های هسته‌ای ادامه داده و پتانسیل هسته‌ای خود را افزایش می‌دهد.

غنی‌سازی اورانیوم نباید آخرین مرحله این پروسه باشد. بلکه گام بعدی باید تکمیل یک سیستم جهانی غنی‌سازی هسته‌ای باشد که در مراکز از پیش انتخاب شده و تحت کنترل بین‌المللی انجام ‌می‌شود. درست همانگونه که روسیه به ایران پیشنهاد کرده بود. این راهکار ابهامات تبعیض بر علیه ایران را مرتفع ساخته و زمینه را برای توسعه انرژی هسته‌ای بدون در گرفتن بحران برای هر کشوری که خواهان انرژی هسته‌ای است، مهیا می‌کند.

پرزیدنت بوش از آمادگی کشورش برای شرکت در روند مذاکرات هسته‌ای ایران به منظور از جلوگیری از آنچه که او از آن به عنوان تولید سلاح‌ هسته‌ای یاد کرد، سخن گفت. اما مسئله اینجاست که ترسیم خطی مرزی میان مذاکرات هسته‌ای و تجدید نظری فراگیر درباره روابط ایران با دیگر کشورهای جهان، ناممکن به نظر می‌رسد. ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا و یک دهه انزوا ایران به سبب اعمال تحریم، موانع بزرگی را بر سر راه چنین دیپلماسی خلق کرد. اگر ایران قصد داشته باشد امپراتوری پارسی خود را با تعصب اسلامی در هم آمیزد آنگاه ائتلاف میان آمریکا و متحدانش غیر قابل اجتناب خواهد بود. مسلما به ایران اجازه داده نخواهد شد تا رویای تسلط خود را بر خاورمیانه که دارای اهمیتی ویژه برای جهان است، محقق کند.

مذاکرات ژئوپولیتیکی جانشین مناسبی برای راه‌حل نخست بحران غنی‌سازی هسته‌ای بشمار نمی‌آید. درباره‌ این مسئله باید بطور جداگانه و به سرعت چاره‌ای اندیشیده شود. البته دستیابی به توافقی بزرگ بستگی به این دارد آیا جایگاهی مهم و ارزشمند برای ایران در جامعه بین‌الملل در نظر خواهیم گرفت یا خیر.

 

ترجمه: آرمین منتظری

بیزبلاگر: بدیهی است آگاهی از نحوه اندیشه دشمنان درباره ما در اتخاذ تدابیر لازم بسیار سودمند خواهد بود. مقاله فوق از این جهت آورده شده است!

هرمیداس باوند :راه دیپلماسی باز است

دانا شهسواری
dana.shahsavari@gmail.com

۹ شهریور ۱۳۸۵

راه دیپلماسی باز است

در مورد پرونده ی اتمی ایران در شورای امنیت و پایان مهلت قطعنامه ی شورای امنیت در 9 شهریور با دکتر داود هرمیداس باوند گفت و گو کردیم. وی می گوید می توان از این مرحله عبور کرد و هنوز راه برای حفظ منافع ملی وجود دارد. اما به نظر او اعمالی که انجام می شود چندان در اطاف منافع ملی ایران نیست و این به بدتر شدن اوضاع کمک می کند.

امروز زمان قطعنامه ی شورای امنیت در مورد پرونده ی اتمی ایران به پایان می رسد، ارزیابی شما از نتیجه ی آن چیست؟
دو احتمال وجود دارد. اول اینکه در راستای تمایلی که روسها، چین، فرانسه و آلمان برای مذاکره دارند، مذاکرات جدیدی طراحی شود. بر این اساس دوباره مذاکرات آغاز می شود و احتمال اینکه اساسا پرونده به مسیر دیگری برود وجود دارد. اما اگر این مساله به تصویب نرسد و اغاز دوباره ی مذاکرات در محوریت قرار نگیرد، قاعدتا باید قطعنامه ی جدیدی تصویب شود. اما در این خصوص ابتدا باید طرح قعنامه ای تهیه شود تا در مورد آن به مذاکره بپردازند. در این طرح می تواند مسایلی همچون تهدید، تنبیه و... گنجانیده شود.

اما تهیه ی این پیش نویس هنوزاعلام نشده است؟
بله اعلام نشده. امکان دارد در حین مذاکرات چنین پیش نویسی ارایه و یا تهیه شود. اما یقینا طرح پیش نویس چنین قطعنامه ای چه اکنون تهیه شده و یا بعدا تهیه شود برای ایران بسیار سنگین خواهد بود. چرا که کشورهایی که میل دارند بر ایران فشار بیشتری وارد شود از جمله آمریکا از پیش به این نکته آگاهند که تحت فشار کشورهایی همچون چین و روسیه، پیش نویس تعدیل شده و قطعنامه ای که تصویب می شود کاملا مطابق اهداف پیش نویس نیست بنابراین طرح اولیه را بسیار سنگین می گیرنهد تا پس از تعدیل به حداقل اهداف خود دست یابند.

تاثیر ائتلاف مستقلی که آمریکا تهدید به تشکیل آن کرده چه اندازه خواهد بود؟
آمریکا اعلام کرد که اگر به نتایجی که در پی آن است در سازمان ملل و شورای امنیت دست نیابد، ائتلافی مستقل از سازمان ملل را ایجاد خواهد کرد. این مساله مسبوق به سابقه هم است. آمریکا در مورد عراق چنیبن ائتلافی را تشکیل داد. از این رو می توان احتمال داد که اگر آمریکا مجبور شو د چنین ائتلافی را شاید تشکیل دهد.

آیا پاسخی که ایران در پایان مرداد ماه ارایه داد چه تاثیری می تواند داشته باشد؟
منافع ایران حکم می کرد که اگر ایران در پی پاسخ و اعلام نظری بود محور آن روی بسته ی پیشنهادی و مشوق های کشورهای پنج به اضافه ی یک باشد. این بهترین شرایطی بود برای اینکه ایران حتی بتواند امتیازاتی را بدست آورد. اما متاسفانه آنچه شاهدیم نوعی پایداری است که البته بعدها پیامدهایی هم به دنبال خواهد داشت. اکنون اگر دچار اشتباهاتی شویم جبران کردن آن خیلی سخت است. اکنون نباید ما روی دستاوردهایی که داشتیم مبالغه آمیز حرف بزنیم. هر چند که ضعیف دانستن آنها هم اشتباه است.از این رو مصلحت این بود که با تعدیل مواضع خود و کار بر روی بسته ی پیشنهادی عملا روی همان بحث می کردیم.

تاثیر اخبار هسته ای و مانورهای ایران بر این فضا چه خواهد بود؟
آنچه که تحت عنوان عکس العمل شدید ایران به هر نوع تجاوزی اعلام می شود در فضای حاضرقضییه را خراب می کند و همه چیز را به ضرر ایران تغییر می دهد. ببینید، آنها اگر به این مرحله برسند که راهی جز حمله ی نظامی به ایران وجود ندارد، برای ضربه به ایران از راه دور اقدام خواهند کرد. اصلا هیچ جنگ زمینی در بین نخواهد بود... این طرف بحث می شود که در صورت حمله، می توان روی افغانستان، عراق و لبنان حساب کرد. اما بحث اصلی این است که به هر حال این تجاوز، خرابی و ویرانی به بار می آورد. این تجاوز جز این هیچ چیزی برای ایران نخواهد داشت و همه ی اینها هم به ضرر مردم ایران است و سختی اش را مردم تحمل خواهند کرد. اکنون اهرم حزب الله هم عقیم شده است. در حال حاضر دولت لبنان هم حاضر نیست این ریسک را بپذیرد. البته ایستادگی و مقاومت نیروها همیشه مثال زدنی و قابل تحسین است اما این ایستادگی به چه قیمت باید باشد.در مورد لبنان نمی توان بری مدت طولانی روی آن حساب کرد. بنابراین هرچند که ایران در برخی کشورها اهرم فشار دارد اما نتیجه بخش نیستند. حزب الله که عقیم شد. در عراق و افغانستان هم وضع چندان به تغییری به نفع ما کمک نخواهد کرد. بنابراین بزرگترین ضربه را مردم متحمل می شوند. و این را نیز مد نظر داشته باشیم که در مورد ایران اصلا جنگ زمینی به آن شکل نخواهد بود.

آیا اظهارات سید حسن نصرا، دبیر کل حزب الله لبنان را هم در همین راستا می توان ارزیابی کرد؟
بله. دقیقا همینطور است و باید در همین راستا ارزیابی کرد. امروز او هم متوجه شده است که اشتباهاتی را مرتکب شده است.هشدارهایی هم که مقامهای لبنانی همواره اعلام می کنند در همین راستا است.آنها اکنون به تمام خواسته ها تن داده اند. نیروهای ارتش لبنان و پاسداران صلح در مناطقی که قبلا در اختیار حزب الله بود مستقر شده اند.آنها هیچ چیزی بدست نیاوردند. اما ایستادگی کردند. ایستادگی همه چیز را توجیه نمی کند. در واقع عمق ویرانی ها و آنچه از دست داده اند اکنون انها را متوجه ی اشتباهاتشان کرده است. این اشتباه نباید درجای دیگری و در وضعیت مشابه تکرار شود.

در فضایی که بحث روی تصمیمات جدید در رابطه با پرونده ی ایران بود متن نامه ی رئیس جمهور به صداعظم آلمان فاش می شود، شما چه ارزیابی ای از این مساله دارید؟ به هر حال رئیس جمهور در آن نامه قول هایی داده است؟
اساسا من نامه های غیر مرسوم و غیر دیپلماتیک را مفید نمی دانم. همه چیز باید شفاف باشد و گفته شود.متن نامه می توانست مفید باشد اما متنی که به مسیحیت، اسلام، انسانیت، مسایل فلسفیو عرفانی و.. پرداخته است مشکلی را حل نمی کند. اکنون باید در یافتن راه حل سرعت داشته باشیم. هر راهی جز این غیر لازم و بیهوده است. این نامه چه راه حلی پیشنهاد داده است؟

پیشنهاد شما چیست؟
به نظر ما مصلحت ما این است که به دنبال حل مسالمت آمیز این پرونده با یک راه حل عقلانی باشیم.باید به دنبال تفاهم باشیم.اکنون وضعیت به گونه ای است که می توان برای یافتن راه حل تفاهم آمیز که به نفع ما هم باشد اقدام کرد. آنها اکنون اصل غنی سازی از سوی ایران را پذیرفته اغند. اما روی مقدار آن بحث دارند. غنی سازی در حد کم از نظر آنها مانعی ندارد. در مورد غنی سازی سطح بالا هم آنها حرفی ندارند بلکه فقط می گویند نباید در ایران صورت بگیرد بنابراین روی این مساله ی دوم می توان بحث کرد. ما می توانیم مکان آن و روش آن را ارایه کنیم و یا اصلا پیشنهاد کنیم غنی سازی در حد پیشرفته در فلان کشور باشد وطی یک پروسه ی زمانی بلند به ایران منتقل شود. به هر حال راه حل دیپلماتیک هنوز وجود دارد.

پیش نیاز چنین پروسه ای چیست؟
دیپلما سی درست و عقلانی. بازی دیپلماتیک خوب. جز این هیچ راه چاره ای نداریم.


جهانبگلو: اتهام جاسوسی به من تفهیم نشده است

خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران

رامین جهانبگلو عصر چهارشنبه(هشتم شهریور) با حضور غیر منتظره در محل خبرگزاری دانشجویان ایران درخواست کرد در گفت‌وگویی آزاد، به شرح وضعیت خود و طرح برخی مسایل بپردازد.

او که هیجان‌زده به نظر می‌رسید، بدون مقدمه و مسلسل‌وار گفت:« من امروز آزاد شدم. صادقانه بگویم عملا می‌دانستم که وقتی قدم بگذارم منزل، از همه جای دنیا می‌خواهند به من زنگ بزنند. می‌خواستم با یک جا مصاحبه کنم و بعد آسوده باشم. خصوصا که می‌خواهم مسافرت بروم. الان برنامه‌ام این است که مدت زیادی را با خانواده‌ام بگذرانم. مقدار زیادی به آرامش احتیاج دارم و به یک فضای سبز. برای این‌که شما وقتی در زندان در یک چهاردیواری هستید حتی اگر دو هفته هم در آن‌جا باشید دلتان می‌خواهد یک جایی بروید و بدوید. مثل یک اسب سرکش.»

جهانبگلو در ابتدا با این پرسش خبرنگاران ایسنا مواجه شد که چرا به خبرگزاری دانشجویان ایران آمده است؟ و گفت:« به خاطر این‌که قبلا دیده بودم در مطالبی که منتشر می‌کردید صادقانه عمل می‌کردید و به هر حال بین خبرگزاری‌های مختلف چون ایسنا خبرگزاری دانشجویان و متعلق به قشر روشنفکری است آن را انتخاب کردم. مگر ما چند خبرگزاری داریم؟ من فکر می‌کنم در انتخاب ایسنا راه درست را انتخاب کردم.»

وی در پاسخ به این نظر که آیا بهتر نیست این گفت‌وگو در روزهای آتی، با فرصت و مجال بهتر و با حضور خبرنگاران دیگر رسانه‌ها انجام شود، خاطرنشان کرد:« کار من کار فکری و تحقیقی است. خصوصا وقتی آدم از زندان خارج می‌شود یا در شرایط سختی بوده عملا روحش آسیب دیده است دلش می‌خواهد که آرامش داشته باشد. بنابراین اینکه آدم ترجیحا با انتخاب خودش صحبت کند، راضی‌تر است تا این‌که با تماس‌های مکرر بخواهند به زور با دیگر رسانه‌ها حرف بزند. واقعا پیش خودم گفتم که بهتر است خودم انتخاب کنم. همانطور که گفتم می‌خواستم با یک جا و در اولین فرصت مصاحبه کنم.»

جهانبگلو ادامه داد:« من در مدت بازداشت، هیچ کدام از سایت‌ها را ندیدم. حالا باید بروم تک تک سایت‌ها را ببینم. خدا می‌داند چه چیزهایی گفتند. ببینید اصولا شخصیتی مثل اکبر گنجی یک جور آدمی است، آدمی مثل من هم آدم دیگری است. محسن کدیور هم ممکن است آدم دیگری باشد. من هیچ وقت آدم سیاسی نبودم. هیچ وقت هم فعالیت سیاسی برای دوم خرداد یا مثلا علیه دوم خرداد انجام ندادم.»

رامین جهانبگلو در ادامه گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره نحوه دستگیری خود و شرایط زندان اظهار داشت:« بنده در تاریخ 5 اردیبهشت ماه سال جاری دستگیر شدم و اتهامی که به بنده تفهیم شد اقدام علیه امنیت ملی کشور و ارتباط با بیگانگان بود.»

وی گفت:«من در فرودگاه دستگیر شدم. همیشه من در فرودگاه که می‌آمدم پاسپورتم را چک می‌کردند و سئوال و جواب می‌کردند ولی این بار گفتند لطفا با ما تشریف بیاورید.البته هیچ برخورد خشنی نکردند.»

وی درباره وضعیت خود در زندان با بیان اینکه« به هر حال محیط زندان محیط فشار است» گفت:« به من هیچ فشار جسمی و روحی وارد نشد و از همان ابتدا بازجویی‌ها مودبانه بود. به من گفتند این اتهامات شماست و شما با این افراد رفت و آمد داشتید که گفتم بله داشته‌ام. گفتند شما فکر نمی‌کنید علیه منافع ملی اقدام کردید؟ که گفتم من درجهت منافع ملی حرکت کردم.»

وی درباره اینکه زمانی که دستگیر شد حدس می‌زد به چه اتهامی بازداشت شده است؟ اظهار داشت:« طبیعتا می‌دانم که یک سری از اتهامات را نداشتم. من نه راهزن هستم، نه تبهکار و نه قاچاقچی؛ اما حدس می‌زدم که به دلیل ارتباطم با خارجی‌ها است چون کنفرانس زیاد می‌رفتم. طبیعتا حدس می‌زدم به چه دلیل بازداشت شدم.»

وی تصریح کرد:« بنده به دلیل ارتباط با نهادها و موسسات آمریکایی دستگیر شدم.»

جهانبگلو در توضیح اتهامی که به وی تفهیم شده اظهار داشت:« اتهامی که به بنده تفهیم شد اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با بیگانگان است. اتهام جاسوسی به بنده تفهیم نشده است. بنده در سایت‌هایی مطالبی می‌نوشتم یا درباره ایران یا درباره خاورمیانه که مربوط به ماموران امنیتی بود که البته این اقدامات ناآگاهانه انجام شده است.»

وی با بیان اینکه در تمام طول مدت در زندان از نظر جسمی وضعیت خوبی داشته و حتی دارویی نیز مصرف نمی‌کرده، گفت:« در زندان برای همه چیز پزشک بود و تنها یک بار برای درد شکم به آنجا مراجعه کردم. من هیچ گاه تا به حال اوین نرفته بودم و فکر نمی‌کردم در آنجا پزشک‌های مختلف وجود داشته باشد که بیایند و به شما سر بزنند و بگویند حال شما خوب است یا خیر؟ بنده در بند عادی نبودم، در بند اطلاعات بودم و پرونده‌ام نیز از طریق دادگاه انقلاب دنبال می‌شد. این اولین تجربه بنده از زندان بود و هیچ گاه آرزو ندارم کسی به زندان برود که طبیعتا تجربه سخت و تلخی است؛ اما صادقانه عنوان می‌کنم که تحت هیچ فشار روحی و جسمی نبودم. ماه اول برایم بسیار سخت بود؛ زیرا به محیط عادت نداشتم و ملاقات هم نداشتم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادی گذاشتند که در آن تلویزیون و روزنامه وجود داشت و می‌توانستم با خانواده‌ام ملاقات کنم و تماس تلفنی داشته باشم. نمی‌دانم که این شرایط ویژه تنها برای من بوده است یا خیر؟ اما این شرایطی بود که حداقل برای زندانیانی که در آن بند بودند وجود داشت.»

جهانبگلو با تاکید بر اینکه دربازجویی‌ها با وی خشونت‌آمیز رفتار نشده است،اظهار داشت:« بازجوها با من بسیار مودبانه برخورد کردند و هیچ برخورد نامناسبی با بنده صورت نگرفت.»

وی با بیان این که وکیلی اختیار نکرده است، درباره‌ی دلیل این امر گفت:« بنده با قوه قضاییه ایران چندان آشنایی ندارم اما در صحبتی که با خانواده‌ام کرده بودم تصمیم بر این بود که خودمان مساله را حل کنیم. زیرا دقیقا نمی‌دانستم به چه کسی بتوانم اعتماد کنم و او بتواند کارم را پیگیری کند. بخصوص که من به عنوان متهم در بازداشت بودم. به این دلیل فکر کردم اگر خودم کار را دنبال کنم بهتر است.»

وی با ابراز بی‌اطلاعی از میزان وثیقه صادره برای خود، خاطر نشان کرد:« تنها می‌توانم بگویم که این وثیقه سنگین بوده است، و سند دو منزل را تودیع کردیم.»

جهانبگلو ادامه داد:« خانواده بنده خیلی موافق ایجاد التهاب در جو جامعه نبودند. البته هنوز فرصت نکردم که با آنها صحبت کنم. چون امروز آزاد شدم و صحبت‌هایی که کردیم خانوادگی بوده و بیشتر وقتم را با دخترم گذراندم.»

وی درباره زمان برگزاری دادگاهش اظهار داشت:« به بنده اعلام نشده که دادگاهم چه زمانی برگزار می‌شود و در جریان نیستم که برای پرونده کیفر خواست صادر شده یا خیر. به من گفتند تو آزادی و وثیقه را تودیع کردیم. به بنده گفته نشده که کیفر خواست صادره شده یا دادگاه خواهد بود یا خیر.»

جهانبگلو خاطرنشان کرد:« همسر من ابتدای بازداشتم پیگیری‌هایی کرده بود اما خودشان به این نتیجه رسیدند که بنده را آزاد کنند تا ببینند نتایج بعدی چگونه است.»

جهانبگلو در ادامه گفت که درحال حاضر از وضعیت جسمی خوبی برخوردار است و ادامه داد:« حال و اوضاعم خوب است.»

وی با اشاره به کاهش وزنش نسبی‌اش گفت:« به خاطر این است که تجربه‌ی زندان نداشتم. غذایم عوض شده بود و همچنینی به این دلیل که دور از خانواده بودم. البته وضع غذا خوب بود.»

جهانبگلو گفت:« فکر می‌کنم اصولا در محیط زندان خیلی بد می‌گذرد. به قول فرانسوی‌ها کسی دلش نمی‌خواهد تعطیلاتش را در زندان بگذراند. بنابراین عملا هرکس فکر می‌کند بعد از این‌که از آن‌جا در می‌آید دیگر به آن‌جا نرود. ولی خوب شرایط دارد، یک موقع شما درباره‌ی گوانتانامو و ابوغریب صحبت می‌کنید که عملا چنین چیزی در مورد من صدق نمی‌کند. من درباره‌ی کسان دیگر صحبت نمی‌کنم ولی شرایطی که برای من بود این بود که از یک دوره به بعد توانستم تلویزیون نگاه کنم، روزنامه و کتاب داشته باشم و حتی چیزی بنویسم. من از آن‌جا تعریف نمی‌کنم. می‌گویم این شرایطی است که برای من مهیا بود ولی می‌دانستم برای افراد دیگر هم مهیاست. عملا در سلول‌های دیگر می‌دیدم که کسانی که درازمدت بود قرار بود آن‌جا باشند دوش و توالت داشتند، تلویزیون هم داشتند.»

جهانبگلو در ادامه این گفت‌وگو افزود:« موضوع ارتباط من با بیگانگان از سال 1377 – 1378 آغاز شد، یعنی بعد از اینکه بنده به کانادا و سپس به دانشگاه هاروارد رفتم. این اولین آشنایی من با محیط دانشگاهی آمریکا بود. بعد از آن به دانشگاه تورنتو بازگشتم و آنجا بود که از طریق همکاران با مجله دموکراسی آشنا شدم. بعد از اینکه سه سال در دانشگاه تورنتو تدریس کردم سازمانی که مجله دموکراسی در آن منتشر می‌شد به نام (NED)، بورسی را به بنده پیشنهاد کرد که این بورس را گرفتم و به واشنگتن رفتم و سال 1380 و 1381 در آنجا بودم و از آنجا بود که بحث زنجیره‌ای که به دستگیری من انجامید،آغاز شد.»

وی با بیان اینکه این موسسه پول خود را از کنگره آمریکا می‌گیرد، خاطر نشان کرد:« این موسسه بیشتر در جهت مبارزه با کمونیزم و فروپاشی کمونیزم در اروپای شرقی درست شده بود، اما درحال حاضر سیاست خود را بیشتر بر مبنای دموکراسی در جهان قرار می‌دهد. بنده در آنجا بورسیه بودم و روی مساله روشنفکران کار می‌کردم و بعد هم از طریق آنها با نهادهای دیگر نیز آشنا شدم و در مکانهای مختلف کنفرانس دادم و باید گزارش نهایی تهیه می‌کردم. آنها می‌خواستند در این گزارش نهایی بیشتر مباحث استراتژیک مطرح شود. استراتژیک از این نظر که بنده را هدایت کردند به این طرف که اگر می‌توانید از روشنفکری در اروپای شرقی در زمان سقوط کمونیزم الگوبرداری کنید و بد نیست که بتوانید یک کار تطبیقی هم در گزارش نهایی دهید. کار من هم بیشتر حالت تطبیقی پیدا کرد و در این مرحله پایان یافت ولی در حقیقت ارتباط من با موسسات امریکایی از سال1381 تا 1385 ادامه پیدا کرد.»

وی ادامه داد:« البته دعوت‌هایی از سوی یک موسسه آمریکایی بود که بورس می‌دهد و سخنرانی می‌گذارد و بنده را به چند کنفرانس‌ و سمپوزیوم دعوت کردند و آنجا برای بنده فرصتی بود که با افرادی از وزارت خارجه آمریکا و سایر موسسات آشنا شوم و این مدت از طریق این موسسه به یک سری از کنفرانس‌ها دعوت می‌شدم و در برخی از آنها افراد دیگری هم بودند که یک سری از وزارت خارجه آمریکا بودند به ویژه ماموران اطلاعاتی که در برخی از این کنفرانس‌ها ماموران اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا بودند. این ارتباط مستمر از طریق این موسسه با نهادهای آمریکایی ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام در یکی از کنفرانس‌هایی که به اروپا رفته بودم با فردی آشنا شدم که مشاور اسبق کلینتون و رییس مرکز صندوق آلمانی مارشال بود.»

وی افزود:« وی با کار من آشنا بود و کارهای بنده را خوانده بود و پیشنهاد کرد طرح پیشنهادی بنویسم برای یک کار تطبیقی درباره روشنفکران ایرانی و اروپای شرقی که این طرح پیشنهادی را نوشتم و این کار را برای این کردم که یک بورس جدید را به من پیشنهاد کنند تا اگر بشود 6 ماه به بروکسل بروم و طرح را پیش ببرم و این سرانجام منجر به دستگیری بنده در 5 اردبیهشت ماه شد.»

جهانبگلو تصریح کرد:« علت دستگیری من با فروپاشی نرم یا از درون ارتباط پیدا ‌می‌کرد و حساسیت هم در ارتباط با دعوت از افرادی بود که به ایران دعوت کردم. طرح پیشنهادی موسسه مارشال تحقیق تطبیقی بود در ارتباط با اینکه روشنفکران در اروپای شرقی در زمان فروپاشی کمونیزم چه نقشی داشتند و چگونه این نقش را ایفا کردند و چگونه جامعه مدنی را توانستند توانمند کنند و نتیجه آن فروپاشی بوده است و مقایسه با اینکه روشنفکران در ایران به علاوه عناصر گروه‌های غیر دولتی، چگونه می‌توانند توانمند شوند.»

وی یادآور شد:« این بحث در ایران به تقابل با دولت و حکومت می‌انجامید. من در این بحث به دنبال خشونت نبودم و این بحث هم مرا به اینجا کشاند. البته این طرح به دلیل دستگیری من به آنها نرسید و معلق ماند.»

وی در آسیب‌شناسی شرایطی که در آن است گفت:« زنجیره‌ای که در آن قرار گرفته بودم مقداری در جهت خلاف آن چیزی است که دلم می‌خواست صورت می‌گیرد. من هیچ گاه با اینکه 25 سال از عمرم را دور از ایران زندگی و تحصیل کردم، دلم نمی‌خواسته علیه منافع ملی و ملت ایران کاری را انجام داده باشم. مدتی که در زندان بودم احساسم این بود که نهادهای آمریکایی مرا در جریانی قرار دادند که این جریان، جریانی نبوده که من بخواهم در آن قراربگیرم.»

جهانبگلو خاطرنشان کرد:« وقتی بحث دموکراسی درجهان مطرح می‌شود، دموکراسی سازی مساوی با آمریکایی سازی جهان جلوه داده می‌شود که بنده با آن همیشه مخالف بودم و اینکه در چند کنفرانسی شرکت کردم به معنای آن نیست که با آن موافق بوده‌ام. درحال حاضر که به گذشته نگاه می‌کنم حالت قربانی را پیدا کردم زیرا عملا در حلقه و زنجیره‌ای افتادم که کار و هدف من نبوده است. در حقیقت یک نوع لغزش و انحراف از کار تحقیق فلسفی و روشنفکری من به سمت یک کار سیاسی صورت گرفته است. من هیچ گاه عضو هیچ گروه سیاسی نبودم و نمی‌خواستم باشم. همیشه کار فرهنگی را به کار سیاسی ترجیح می‌دادم.»

وی ادامه داد:« چون مدت 5 سال با این نهادها ارتباط داشتم دیدم که چگونه نتیجه کار تحقیقی بنده به یک کار استراتژیک تبدیل شده است. اساسا با این رویارویی که در صحنه بین‌المللی بین آمریکا و ایران پیش آمده، آمریکا سعی می‌کند که با نخبگان و فرهیختگان و محققان ما تماس گرفته و آنها را شناسایی کرده و در حلقه‌هایی قرار دهد و با آنها ارتباطات مستمر داشته باشد و به جاهایی بکشاند. این در زمینه‌های دیگر شاید شدیدتر از زمینه‌ای باشد که برای من اتفاق افتاده است.»

جهانبگلو یادآور شد:« نسبت به اندیشه‌ای که می‌خواهد بگوید اگر شما با ما نیستید پس ضد ما هستید و ما می‌خواهیم به شما یاد دهیم که چگونه دموکراسی داشته باشید و اینکه چگونه در صحنه بین‌المللی رفتار کنید، نقد شدید دارم.»

وی در ادامه به ضعف‌ در زمینه مدیریت روشنفکری در ایران اشاره کرد و گفت:« ما یک مدیریت پایدار و پویا در زمینه روشنفکری نداریم که بتواند یک چیزی که بتوان اسم آن را اندیشه ایرانی گذاشت را به یک مرحله‌ای برساند که بتواند مقابل ایدئولوژی آمریکایی عرض اندام کند، روشنفکران ما راحت می‌توانند در دام این بیفتند که حالا شما به کنفرانس بیایید یا این بورس را بگیرید و ...»

جهانبگلو در این بخش از گفت‌وگو تاکید کرد که هیچ گاه علیه امنیت ملی اقدام نکرده است.

وی ادامه داد:« ارتباط با بیگانگان را داشته‌ام اما جنبه‌ای که همیشه برای من جالب بوده جنبه روشنفکری مساله بوده است. من همیشه کار تئوری و نظری کردم و کار سیاسی نکردم. فکر می‌کردم این کار تئوریک کار خیلی خطرناکی نباشد.»

وی اعلام کرد که دیگر در زمینه‌ای که تحقیق می‌کرده کار نخواهد کرد و گفت:« نه به خاطر اینکه چون زندان رفتم این احساس را می‌کنم. فکر می‌کنم از آن کاری همیشه دوست داشتم بکنم،انحراف و لغزشی صورت گرفته است. من فکر می‌کردم کار دانشگاهی انجام می‌دهم که بعد متوجه شدم این نهادها بیشتر سیاسی هستند و نهادهای دانشگاهی نیستند. من الان هیچ علاقه‌ای ندارم که مجدد آن طرح را ادامه بدهم. هر چند که علاقه به فرهنگ اروپای شرقی داشته باشم اما دلم نمی‌خواهد نتیجه کارم این باشد که بگویند شما علیه منافع ملی ایران عمل می‌کنید.»

جهانبگلو افزود:« به این نتیجه رسیدم بحث‌هایی که موسسات آمریکایی می‌کنند و پول‌هایی که خرج می‌شود و تماس‌هایی که با نخبگان ما می‌گیرند و اتفاقاتی که در خاورمیانه می‌افتد در مجموعه‌ای قرار می‌گیرد که اسم آن را امپراطوری می‌گذارم.»

وی تصریح کرد:« انگیزه انجام این کار از طرف من شاید به دلیل جاه‌طلبی روشنفکری بود، و یا اینکه روشنفکری باید جهانی باشد. من دلم می‌خواست جهانی باشم اما نه اینکه با یک مامور اطلاعاتی ارتباط داشته باشم.»

رامین جهانبگلو در ادامه‌ی گفت و گو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در پاسخ به این سوال که آیا سرانجام اتهام اقدام علیه امنیت ملی را پذیرفتید یا خیر؟ اظهار داشت:« اقدام علیه امنیت ملی را به این صورت پذیرفتم که گفتم ارتباط با بیگانگان داشتم و در این زنجیره قرار داشتم. یعنی به این شکل که اتهام اقدام علیه امنیت ملی را پذیرفتم منتها با این عنوان که نمی‌دانستم آنچه انجام می‌دهم اقدام علیه امنیت ملی است.»

وی افزود:« من طرح پیشنهادی برای صندوق مارشال نوشتم. در آن طرح مقایسه‌ی تطبیقی بین روشنفکران اروپای شرقی و ایرانی کردم، بحث توانمندی جامعه‌ی مدنی و بحث فروپاشی را مطرح کردم.

من در حقیقت تا لحظه‌ی دستگیری این ارتباطات را داشتم و اصلا فکر نمی‌کردم که یک کار سیاسی انجام می‌دهم. فکر می‌کردم دارم یک کار روشنفکری انجام می‌دهم. طرحم یک طرح نظری بود. طرحی برای یک گروه سیاسی نبود. ولی می‌بینم نتیجه علیه آن چیزی است که من به آن فکر می‌کنم یعنی عملا به عنوان آدمی که گذشته روشن و غیرسیاسی، اجتماعی و روشنفکری در سطح جهانی دارد می‌بینم که از کارهای من از نظر سیاسی سوءاستفاده شده است.»

جهانبگلو ادامه داد:« فکر می‌کنم لااقل بخشی از دانشگاهیان یا بخشی از عناصر جامعه مدنی ما در این خطر هستند که آن اتفاقی که برای من افتاد برای آنها بیافتد؛ چون می‌بینم هموطنان ما در آن کنفرانس‌ها دعوت می‌شوند، به آنها بورس می‌دهند، نهادهای آمریکایی با آنها تماس می‌گیرند و به گونه‌ای ممکن است در این زنجیره بیافتند و این زنجیره در جهت منافع ملی و آن‌چه اندیشه‌ی ایرانی می‌توان اسمش را گذاشت، نیست.»

وی افزود:« منظورم عناصر جامعه مدنی به طور کلی است. حتی ممکن است بخشی از عناصر دولت در این جهت قرار بگیرند. من اعتقاد دارم اندیشه‌ی ایرانی و فرهیختگان ایرانی باید ارتباطشان را با جهان ادامه دهند هنوز به بحث جهانی شدن و حضور در بسیاری از مجامع بین‌المللی اعتقاد دارم، ولی اعتقاد دارم یک سری راهکارهایی هم می‌توانیم خودمان داشته باشیم و آن راهکارها این است که ما در حال حاضر تعامل ایجاد کنیم بین فرهیختگان داخل ایران و نخبگان ایرانی خارج از کشور و یک سری همایش‌های بین‌المللی را خودمان بگذاریم که لازم نباشد ما به یک سری همایش‌های بین‌المللی برویم که در آن‌جا چهره‌های جهانی را ببینیم.»

وی اظهار داشت:« در حقیقت چهره‌های جهانی را خودمان دعوت کنیم و به گونه‌ای از تمام تجربیاتی که افرادی مثل من داشتند تجربه‌اندوزی کنیم.»

جهانبگلو ادامه داد:« می‌خواهم مطلبی درباره‌ی تجربه‌ی خودم بگویم که چرا آدمی مثل من به سمت این نهادها می‌رود و دلش می‌خواهد بورس بگیرد؟! خوب وقتی نگذارند در دانشگاه‌های ایران درس بدهم همین اتفاق هم می‌تواند بیافتد. من از سال 53 به خارج از کشور رفتم. یک دوره‌ی خیلی کوتاه یک ماه در انقلاب آمدم و بعد نبودم تا سال 72. در این مدت در فرانسه بودم. من دکترایم را در فرانسه گرفتم در رشته‌ی فلسفه و تاریخ و علوم سیاسی. رشته‌ی دکترایم در فلسفه است ولی بقیه‌ی رشته‌ها را هم خواندم. بعد از فوت پدرم به ایران آمدم. می‌خواستم این‌جا کار کنم. انجمن حکمت و فلسفه رفتم ولی قراردادم را فسخ کردند. دلیل روشنی هم نداشت. یک دوره‌ای با انجمن ایران‌شناسی فرانسه کار کردم. از یونسکو برای نوشتن کتاب بورس گرفتم. به هر حال ارتباطم با خارج بود و یک مدتی به کانادا رفتم و در دانشگاه تورنتو تدریس کردم. بعد هاروارد و بعد به ایران برگشتم. می‌خواستم تدریس کنم. به دانشگاه شهید بهشتی رفتم. یک سالی توانستم در کارشناسی ارشد درس بدهم. گفتم مرا جزو گروه فلسفه کنید ولی قبول نکردند. خیلی جالب است که رییس گروه فلسفه کسی بود که خودش دکترا نداشت. مدتی هم رفتم دکترا و کارشناسی ارشد در علوم و تحقیقات درس دادم.»

وی تاکید کرد:« آسیب‌شناسی که می‌خواهم از تجربیات خودم مطرح کنم این است که وقتی یک روشنفکر و تحصیل‌کرده نتواند در این‌جا جابیافتد، طبیعتا کشیده می‌شود به طرف این‌که از این و آن بورس بگیرد و بتواند به گونه‌ای امرار معاش کند. من عملا در این زنجیره قرار گرفته بودم که موسسات آمریکایی داشتند استفاده یا سوء استفاده می‌کردند. یکی از راهکارها این است که به گونه‌ای فضایی را برای فرهیختگان و نخبگان ایجاد کنیم که همه بتوانند در آن شرکت کنند و این تعامل بتواند صورت گیرد. اگر عملا چنین مدیریتی وجود نداشته باشد اندیشه‌ی ایرانی در مقابل اندیشه‌ی آمریکایی در خطر است و آن مثل بولدوزری می‌آید و می‌خواهد همه جا را تخریب کند و در نتیجه آن هویت ملی از بین می‌رود و بحث آمریکایی‌سازی جهان هم مطرح می‌شود.»

وی افزود:« لغزشی که برای من صورت گرفت نتیجه‌ی چنین چیزی بود. البته آمادگی این امر نیز از طریق سازمان‌های آمریکایی صورت گرفته بود. یعنی آنها مرا در مسیری قرار داده بودند که من آخرالامر متوجه شدم در این زنجیره افتادم و این مساله ممکن است برای کسان دیگری هم صورت بگیرد. در کنفرانس‌هایی شرکت می‌کردم که ماموران اطلاعاتی و عناصر صهیونیستی هم در آن‌جا حضور داشتند. خیلی از ماموران اطلاعاتی آمریکایی یا اسراییلی دانشگاهی‌اند و در واقع در پشت یک چیزی خود را پنهان می‌کنند و برای همین می‌گویم شما را در یک مسیر قرار می‌دهند.»

وی افزود:« من با یک سایت اسراییلی – فلسطینی همکاری می‌کردم که عملا تا مدت‌های مدید نمی‌دانستم که کسی که این سایت را اداره می‌کند یک مامور اطلاعاتی است. سایتی بود که می‌خواست مقالاتی درباره‌ی خاورمیانه بنویسم و در مقابل آن حق‌الزحمه‌ای می‌دادند. من عملا مامور آنها نبودم، سالی یک بار یک مقاله از من می‌خواستند مثل خیلی از مجلات دنیا. من تا مدت‌ها (لااقل سه سال) فکر می‌کردم این یک سایت خیلی مهم است که خیلی‌ها آن را می‌خوانند و آدم‌های مهم در آن مقاله می‌نویسند. من هم یکی از ایران. اما وقتی می‌بینید نتیجه‌ی کارتان این است که گزارش کاری‌تان به سازمان اطلاعاتی برود عملا هرکس جای من بود ناراحت می‌شد. بعد از این‌که این موضوع را فهمیدم ارتباطم را با خیلی از آنها قطع کردم.»

جهانبگلو تاکید کرد:« چیزی که همیشه برایم جالب بود کار روشنفکری بود، اما عملا در مسیر نهادهای آمریکایی قرار گرفتم و کارم به طرفی رفت که نمی‌خواستم؛ و نتیجه این بود که من عملا رو در روی یک سری منافع ملی قرار گرفتم که نمی‌خواستم قرار بگیرم. این حقیقت امر است و در آینده هم کار سیاسی نخواهم کرد.»

وی گفت:« درست است که بحث‌های روشنفکری برایم همیشه جالب خواهد بود ولی در سطحی که می‌توانم و قابلیت و شایستگی‌اش را دارم. من که نمی‌توانم رهبر سیاسی شوم.»

جهانبگلو خاطرنشان کرد:« آن‌چه برایم مهم است این‌که چگونه ضعف مدیریت روشنفکری و آن‌چه می‌توان اسمش را اندیشه ایرانی بگذاریم موجب می‌شود که یک سری از نخبگان ما جذب یک سری نهادها و سازمان‌های آمریکایی یا جایی دیگر شوند. من تجربه‌ی خودم را گفتم. بخش دیگر این است که ما چه‌کار می‌توانیم بکنیم برای این‌که این مساله صورت نگیرد و من فکر می‌کنم هرچه‌قدر بتوانیم باید به تعامل بیشتری بین دولت و روشنفکران برسیم.آدم‌هایی مثل من چه کارهایی می‌توانند انجام بدهند، غیر اینکه از ارتباطات خود در وضعیت جهانی و از طریق تعامل و همایش‌ها در جهت منافع ملی و اندیشه‌ی ملی استفاده کنند.»

جهانبگلو اظهار داشت:« به نظر من آن‌چه می‌تواند در جهت تحکیم امنیت ملی موثر واقع شود، اندیشه ملی است که می‌تواند امنیت ملی را تحکیم کند و این‌جاست که بحث این‌که ما چه‌قدر آگاهی داشته باشیم که بحث دموکراسی‌سازی و تمدن‌سازی با بحث آمریکایی‌سازی یکسان نشود و بتوانیم به گونه‌ای هویت ملی خودمان را حفظ کنیم؛ مطرح می‌شود.»

وی عنوان کرد:« روشنفکران به نظر من ملی‌پوشان اندیشه‌اند. مثل فوتبالیست‌ها. در حقیقت یک روشنفکر ایرانی، یک فرد ایرانی است که از یک هویت و منافع ملی دفاع می‌کند. بنابراین ملی‌پوش اندیشه است و نمی‌خواهد که علیه منافع ملی و ملت قرار بگیرید.»

وی افزود:« من خودم را یک ایرانی می‌دانم بعد از این همه مدت که خارج بودم بالاخره به ایران برگشتم و در دوره‌های مختلف به این مملکت آمدم و زندگی کردم و همیشه سعی کردم در کنار نوشته‌هایم به فرانسه و انگلیسی، به فارسی هم بنویسم و در این‌جا چاپ کنم ولی دلم می‌خواسته است ارتباطات جهانی‌ام را هم همیشه داشته باشم و این ارتباطات فقط برای خودم نباشد برای ملت‌ام هم باشد. فقط این باید در یک راستای تحکیم منافع ملی باشد.»

وی تاکید کرد:« من هیچ وقت دلم نمی‌خواسته است الان هم دلم نمی‌خواهد که از کسی دعوتی انجام بدهم و یک دفعه ببینم که پشتش یک سازمان مثلا آمریکایی می‌خواهد سیاست خودش را پیاده کند. شما خودتان را جای من بگذارید. برای من مهم این است که تعامل فرهنگی صورت بگیرد، نه این‌که سازمانی جاسوسی کند یا علیه منافع ملی اقدام کند.»

وی افزود:« من کسی هستم که 30 سال عمرم را درس خواندم ، درس دادم و مطلب نوشتم. می‌توانم به چهار- پنج زبان حرف بزنم و به آن زبان‌ها تدریس کنم و مطالب بنویسم. چرا من نباید بتوانم جزو هیات علمی دانشگاهی در ایران باشم؟ این‌جاست که آسیب‌شناسی مهم است و این‌که چگونه بتوانیم از لیاقت‌ها و پتانسیل‌ها استفاده کنیم. باید مدیریت روشنفکری و برنامه‌ریزی درست انجام شود.»

در این لحظه خبرنگار ایسنا گفت:« همین الان که با هم صحبت می‌کنیم ظاهرا سایتی نوشته است که با توجه به این‌که گفته شده قرار است اعترافات جهانبگلو از تلویزیون دولتی پخش شود، این نگرانی وجود دارد که وی با رفتن به خبرگزاری ایسنا قصد دارد بخشی از اعترافات خود را در ایسنا بیان کند!» جهانبگلو تصریح کرد:« من کسی نیستم که دائما در محافل سیاسی و جنبش‌های دانشجویی باشم و آدم‌های زیادی را بشناسم. مثلا هیچ‌کدام از بچه‌های تحکیم را نمی‌شناسم. همه را از طریق آقای قادری می‌شناختم. این‌که چرا ایسنا را انتخاب کردم برای این‌که در ذهنم بود که به جای این‌که به یک روزنامه بروم به یک خبرگزاری بروم که همه می‌توانند از خبرش استفاده کنند و در میان خبرگزاری‌ها نیز ایسنا را به دلایلی که قبلا توضیح دادم انتخاب کردم.»

جهانبگلو گفت:« در ایران از هنرپیشه سریال تلویزیونی گرفته تا یک روشنفکر زندگی‌شان برای مردم جالب است.»

وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو درباره‌ی ایده‌ی مشهور به انقلاب مخملی و احتمال وقوع آن در کشوری مانند ایران گفت:« من هیچ وقت کار سیاسی نکردم. رهبر سیاسی هم نبودم و عملا قرار نیست در این راستا عمل کنم. من فکر می‌کنم انقلاب مخملی در ایران اصلا انجام شدنی نیست. به خاطر این‌که شرایطی که در اروپای شرقی بوده با شرایطی که در ایران است قابل مقایسه نیست. وجود فردی مثل گورباچف در آن‌جا، یا این‌که در لهستان نیروی دینی مثل کلیسا داشتید و پاپ و جنبش کارگری و معلمان، ولی آن‌چه من درباره‌اش صحبت کرده بودم این است که آنها از نظر روشنفکری چه الگوهایی داشتند و آیا این الگوها برای توانمند کردن جامعه مدنی نه برای ایجاد انقلاب، امکان‌پذیر است؟ یک مقدار زیادی از بحثی که من مطرح کرده بودم بحث نظری و تئوریک و درباره‌ی ساختار روشنفکری در اروپای شرقی و ایران بود. آن‌چه که موجب شده بود که به این نتیجه برسند این بحث استراتژیک است این بود که نهادهای آمریکایی به خاطر این مساله خیلی پول خرج می‌کنند و آن هم به بحث امپراطوری‌سازی و سیاست آمریکا در خاورمیانه برمی‌گردد.»

جهانبگلو گفت:« من کارشناس خاورمیانه نیستم. من کار تحقیق فلسفی انجام می‌دهم. یک دوره‌ای چنین لغزشی صورت گرفته و مجدد به تحقیق فلسفی‌ام برمی‌گردم. نمی‌خواهم مهره‌ای در دست دیگران باشم.»

وی اظهار داشت:« فکر نمی‌کنم هیچ روشنفکری که به نوعی خودش را به ملتش نزدیک بداند راضی باشد که ماموران اطلاعات آمریکا یا دولت دیگری از کارهایش سوء استفاده کنند.»

وی اظهار داشت:« یک امپراطوری وجود دارد که می‌گوید هرکس با من نیست علیه من است و در حقیقت نماینده یا رسالت را برای خود قائل است که بیاید در دنیا تمدن‌سازی یا دموکراسی‌سازی کند مثل موضوع عراق.»

وی گفت:« دموکراسی چیز بدی نیست. به شرط این‌که نتیجه‌ی اعمال شهروندان یک مملکت باشد، نه این‌که از بیرون بیاید. دموکراسی یک تمرین روزانه است از سوی شهروندان یک مملکت نه چیزی که توسط یک سازمان یا بنگاه داده شود. یک خط مشی نیست که با قلدری یا کادوهای زیبا یا هدیه‌های سمی از بیرون داده شود.»

وی افزود:« اگر دموکراسی درون‌زا نباشد اتفاقی که در عراق یا افغانستان شاهد آن هستیم،می‌افتد که من از اول مخالف آن بودم. برای این‌که مردم یک موقع صدایشان درمی‌آید که سرباز آمریکایی که خودش را به عنوان یک آدم مدرن و تمدن‌ساز و شوالیه صلیبی جدید معرفی می‌کند تا چه حد حق دارد که ابوغریب و گوانتانامو به وجود بیاورد؟ و اصلا در کشور ما بماند و بگوید شما باید این‌گونه انتخابات داشته باشید؟ یک جاهایی بالاخره اگر هویت قومی و ملی مورد سوال قرار بگیرد همه درمقابل آن حالت دفاعی خواهند گرفت. در ایران هم همین مساله صادق است؛ چون ایرانی‌ها اصولا ملت ناسیونالیستی هستند و همیشه اعتقاد دارم و داشتم که ایرانی ‌ها همیشه نسبت به منافع ملی ، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشورشان حساسیت دارند. من هیچ وقت اینها را مورد سوال قرار ندادم.»

وی در ادامه باز هم به وضعیت خود در زندان اشاره‌ای کرد و افزود:« من یک آدم اکتیوم. نمی‌توانم یک جا بمانم. آن‌جا هم که بودم کتاب می‌خواندم و مطلب می‌نوشتم و انشاءالله مطالبی که نوشتم چاپ می‌کنم. حالا دلم می‌خواهد مدتی را با خانواده‌ام و بیشتر در فضای باز بگذرانم ولی پروژه من در حقیقت این است که اولین کاری که بکنم برگردم به همان پروژه‌ای که قبل از دستگیری شروع کرده بودم. من یک سفری به هند رفته بودم و می‌خواهم برگردم به هند و آن‌جا کار هندشناسی را ادامه بدهم و نتیجه‌اش انشاءالله تبدیل به یک یا دو کتاب شود و فکر می‌کنم که لااقل تا یکی دو سال دیگر وقتم را بگیرد.»

وی سپس در پاسخ به پرسشی درباره‌ی شایعه تهیه فیلمی تحت عنوان اعترافات وی برای پخش از تلویزیون، این موضوع را کاملا رد کرد و گفت:«‌ چه کسی چنین چیزی را ‌گفته است؟ به هرحال از قوه‌ی قضاییه با من درباره‌ی چنین چیزی صحبت نکردند و من خودم تصمیم گرفتم حرف‌هایم را بگویم.»

وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه « گفته شده شما بودجه‌ای از وزارت ارشاد دولت گذشته گرفتید و آیا کلا ارتباطی با دولت قبلی داشتید؟»، تاکید کرد:« من در هیچ زمانی با هیچ نهاد دولتی همکاری نداشتم.»

وی در ادامه درباره روند پیگیری شدن پرونده‌اش گفت:« من با وثیقه آزاد شدم و پرونده‌ام در بازپرسی رسیدگی می‌شود.»

 

کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد برای گفتگو وحصول اطمینان ...

سفر کوفی عنان به اردن در تلاش برای کاهش تنش در خاورمیانه

31/08/2006

کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد برای گفتگو وحصول اطمینان نسبت به ادامه آتش بس میان اسرائیل وحزب الله که هدف اصلی سفر وی به خاورمیانه به شمارمی رود، وارد اردن شد. Palestinian Authority President Mahmoud Abbas, right, walks past UN Secretary-General Kofi Annan as they arrive for a joint press conference

قراراست آقای عنان امروز، پنجشنبه، با ملک عبدالله پادشاه اردن دیدارکند.

اسرائیل روزچهارشنبه تجدید درخواست آقای عنان را درمورد پایان دادن به محاصره لبنان رد کرد.

اهود اولمرت نخست وزیراسرائیل می گوید محاصره لبنان تنها هنگامی پایان خواهد یافت که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که جنگ یک ماهه اسرائیل وحزب الله را پایان بخشید، کاملا به اجرا درآید.

آقای اولمرت افزود خروج کامل نیروهای اسرائیل ازجنوب لبنان نیزمنوط به اجرای این قطعنامه است.

آقای اولمرت می گوید آزادی دوسربازاسرائیلی که درماه ژوئیه گذشته به اسارت حزب الله درآمدند، ازجمله موارد اجرای کامل قطعنامه شورای امنیت است.

نخست وزیراسرائیل این نظرات را به دنبال گفتگو با با آقای عنان ابرازداشت.

دبیرکل سازمان ملل متحد گفته است برای کمک به بازسازی لبنان در دوران پس ازجنگ، پایان دادن به محاصره این کشور ضرورت دارد.