بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

پای اروپا به بحران خاورمیانه باز می ‌شود

 

 
 
تفنگدار دریایی ایتالیایی
استقرار احتمالی نیروهای حافظ صلح اروپایی در نوار غزه که ایتالیا از آن سخن گفته است، می ‌تواند سرآغاز دخالت جدی‌ تر اتحادیه اروپا در خاورمیانه تلقی شود
اتحادیه اروپا با به عهده گرفتن نقش محوری در تشکیل و هدایت نیروهای بین ‌المللی حافظ صلح در جنوب لبنان، در حال به دست آوردن موقعیتی برجسته در خاورمیانه است.

پس از تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ در شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعلام آتش بس بین اسرائیل و نیروهای حزب‌ الله لبنان، کشورهای اروپایی برای فرستادن نظامیان خود به جنوب لبنان برای کمک به استقرار ارتش آن کشور در حد فاصل رود لیطانی تا مرز اسرائیل، مردد به نظر می ‌رسیدند.

در این بین، فرانسه با اعلام اینکه در مرحله نخست، بیش از دویست نظامی به لبنان اعزام نخواهد کرد، به تردید بین ‌المللی در جدی بودن قصد اروپا برای ایفای نقش مؤثر در بحران خاورمیانه دامن زد، اما تصمیم بعدی کشورهای اروپایی برای اعزام حدود هشت هزار نظامی برای پیوستن به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در جنوب لبنان (یونیفیل) تا حد زیادی از این تردید‌ها کاست.

اینک که کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا و فرانسه برای گسیل نیرو به جنوب لبنان از خود جدیت نشان می ‌دهند، تقریباً شکی باقی نمانده است که اتحادیه اروپا وارد مرحله نوینی از سیاست خود در خاورمیانه می ‌شود.

در واقع، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بر اثر جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، اکثر کشورهای تازه ظهور عربی خاورمیانه تحت قیمومیت دو قدرت استعماری آن روزگار یعنی بریتانیا و فرانسه در آمدند.

این وضعیت کمابیش تا پایان جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۵ ادامه یافت و از آن پس، خاورمیانه عربی بتدریج صحنه نفوذ و زورآزمایی دو ابر قدرت تازه به دوران رسیده یعنی آمریکا و اتحاد شوروی شد.

 اگر نیروهای تحت فرماندهی اروپا در جنوب لبنان موفق به اجرای دقیق و کامل قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت و استقرار نظم و ثبات در مرز اسرائیل و لبنان شوند، این مسئله اعراب و اسرائیل را متقاعد خواهد کرد که اروپا می ‌تواند در حوزه منازعه فلسطینیها و اسرائیل نیز نقش مثبت و مؤثری بازی کند
 

با فروپاشی اتحاد شوروی در اوائل دهه ۱۹۹۰ میلادی، آمریکا عملاً به صورت تنها قدرت مؤثر در خاورمیانه درآمد، موقعیتی که سران کاخ سفید برای استقرار نظم مورد دلخواه خود در خاورمیانه بی‌ نظیر یافتند.

اما خاورمیانه پیچیده ‌تر و پرمشکلتر از آن بود که بسرعت نظم مورد نظر آمریکا را بپذیرد، از همین رو تلاشی که با ابتکار آمریکا برای ایجاد صلح بین اسرائیل و اعراب در سپتامبر ۱۹۹۱ در مادرید آغاز شد، به رغم فراز و فرودهای آن، منجر به صلحی همه جانبه نشد.

وضعیت بغرنج خاورمیانه و بویژه ظهور بنیادگرایی اسلامی در منطقه، آمریکا را ترغیب کرد که پس از انهدام برجهای تجارت جهانی در نیویورک در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، به دخالت مستقیم نظامی برای تحمیل نظمی تازه به خاورمیانه مبادرت کند.

این اقدام با حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز و منجر به سرنگونی دولت صدام حسین شد.

وقایع بعد از جنگ در عراق نشان داد که نیروهای خفته بسیاری در خاورمیانه برای خنثی کردن برنامه آمریکا در این منطقه وجود دارد.

از همین رو، حمله به عراق نه فقط سبب هموار شدن راه صلح بین اسرائیل و اعراب نشد، بلکه آن را وارد مراحل دشوارتری کرد.

در همه این مراحل و در حالی که آمریکا به طراحی و اجرای برنامه ‌های خاص خود در خاورمیانه اشتغال داشت، از اروپا صدای واحدی بر نمی‌ خاست.

 اتحادیه اروپا با متهم کردن آمریکا به تکروی، بر این نظر بود که ایالات متحده نه فقط علاقه‌ ای به دخالت اروپا در ابعاد پیچیده بحران خاورمیانه ندارد، بلکه هر تلاشی در این جهت را خنثی می‌ کند
 

برخی کشورهای اروپایی نظیر بریتانیا به همراهی با آمریکا مبادرت کردند، بدون آنکه همراهی آنها به پررنگ شدن نقش اتحادیه اروپا در بحران خاورمیانه منجر شود.

برخی دیگر از قدرتهای اروپایی متناسب با شرایط یا به انتقاد از سیاست آمریکا پرداختند یا اینکه، موضع ناظر در پیش گرفتند.

در واقع، اتحادیه اروپا با متهم کردن آمریکا به تکروی، بر این نظر بود که ایالات متحده نه فقط علاقه‌ ای به دخالت اروپا در ابعاد پیچیده بحران خاورمیانه ندارد، بلکه هر تلاشی در این جهت را خنثی می‌ کند.

در مقابل، آمریکا نیز اتحادیه اروپا را متهم می ‌کرد که از اراده سیاسی لازم برای دخالت مؤثر در بحرانهای بین‌ المللی برخوردار نیست و بخصوص، نمی‌خواهد خطرات و هزینه ‌های چنین دخالتی را بپذیرد.

به نظر می ‌رسد جنگ ۳۴ روزه لبنان تا اندازه‌ ای به این نزاع پنهان پایان داده است، زیرا از سویی، آمریکا با دور نگهداشتن خود از حضور در نیروهای حافظ صلح، با اصرار این نقش را به اروپا واگذار کرده و از دیگر سو، اروپا با پذیرش هزینه اعزام نیروهای خود به منطقه پر خطر جنوب لبنان، اراده ‌ای جدی برای ایفای نقش در خاورمیانه از خود نشان داده است.

قاعدتاً اگر نیروهای تحت فرماندهی اروپا در جنوب لبنان موفق به اجرای دقیق و کامل قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت و استقرار نظم و ثبات در مرز اسرائیل و لبنان شوند، این مسئله، اعراب و اسراییل را متقاعد خواهد کرد که اروپا می ‌تواند در حوزه منازعه فلسطینیها و اسرائیل نیز نقش مثبت و مؤثری بازی کند.

استقرار احتمالی نیروهای حافظ صلح اروپایی در نوار غزه که ایتالیا از آن سخن گفته است، می ‌تواند سرآغاز دخالت جدی‌ تر اتحادیه اروپا در خاورمیانه تلقی شود.

چنین دخالتی از سویی سیاست یکجانبه ‌گرای آمریکا را که بین اعراب متهم به حمایت بی ‌قید و شرط از اسرائیل است، تعدیل می‌ کند و از سوی دیگر، چشم‌ انداز صلح و ثبات در خاورمیانه را روشنتر می ‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد