روزی نیست که در کشور ما، زنی شوهرش را نکشد یا فرزندی پدرش را به قتل نرساند. آمار طلاق و فرار زنان رو به افزایش نهاده و افکار عمومی کشور، هر از چند گاهی با خواندن اخبار کودک آزاری در مطبوعات به شدت جریحه دار می شود.
با توجه به آمار های رسمی و غیر رسمی منتشر شده در مطبوعات، باید گفت متاسفانه کشور در شرایط بسیار خطرناکی قرار دارد و دیگر خانواده های ایرانی به محیطی ناامن بدل گشته اند. ما در این نوشتار سعی خواهیم نمود تا با توجه به این آمار و ارقام، تصویری از حقیقت خانواده ی ایرانی ارایه دهیم.
همسر آزاری:
این پدیده شامل ضرب و شتم، قتل های ناموسی، برخورد های فیزیکی و...می باشد. جامعه شناسان خشونت را به هشت نوع زبانی،روانی،فیزیکی،جنسی،اقتصادی،فکری و مخاطرات تقسیم می کنند. و طبق آمارها، شصت و شش درصد از زنان ایرانی، در طول زندگی مشترکشان، حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفته اند.
آمار ها نشان می دهد که، بیست و پنج درصد قتلها، در عرصه ی خانواده ها رخ می دهد و همچنین شصت و هفت درصد کشته شدن مردان ایرانی توسط زنان، به خاطر وجود شخص ثالث بوده و سی و سه درصد از مردان، به خاطر حمله ناگهانی زنان در دفاع از خودشان بوده است.
طلاق:
یکی دیگر از معضلات کشور رشد روز افزون طلاق درایران است که جامعه شناسان را نگران کرده و با وجود برنامه های تشویقی وسیاست حمایت از ازدواج، ازدواج در میان هر دو جنس کاهش یافته و در عوض، طلاق از رشدی معادل یازده و نه دهم درصدی برخوردار است. چنانکه در حال حاضر نه ملیون ایرانی آماده ازدواج وجود دارند که به دلایل مختلف، از ازدواج خودداری می کنند.
هم اکنون در ایران، سن ازدواج برای پسران به سی سال و برای دختران، از مرز بیست و سه سال گذشته و بیشترین فراوانی طلاق در کشور نیز بین شانزده تا سی و پنج سالگی رخ می دهد و مهمترین علل آن نیز، عدم تفاهم اخلاقی، ایدز، آزار بدنی، اعتیاد، مشکلات اقتصادی خانواده و دخالت خانواده ها می باشد. همچنین طلاق در میان جوانانی که ازدواج زود هنگام داشته اند رو به افزایش است. و هم اکنون ایران به یکی از طلاق خیز ترین کشور های جهان تبدیل شده است.
حسن حمیدیان رییس دادگاه خانواده در سال هشتاد و سه اعلام نمود، هر ماه حدود ده هزار پرونده طلاق وارد مجتمع دادگاه خانواده می شود و بیش از یازده هزار پرونده مختومه می گردد و دلیل این اضافه آمار آن است که سی و پنج هزار پرونده از پیش در دادگاهها موجود بوده است.
بر اساس آمارهای ارایه شده نزدیک به یک سوم ازدواج های در کشورمان به طلاق منتهی می شود و این درحالی است که بیش از هشتاد درصد متقاضیان طلاق زنان هستند. به نظر می رسد که اگر در کشورمان، قوانین مربوط به حق طلاق زنان به رسمیت شناخته شود، به طور قطع ما مقام اول طلاق در جهان را به دست خواهیم آورد.
خود کشی:
امروزه وضعیت خودکشی در کشور، به مراحل خطرناکی رسیده و علاوه بر محیطهای کار و تحصیل، خانواده های ایرانی را نیز درگیر نموده است. طبق آمارهای ارایه شده توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، در سال هشتاد و دو، میزان خودکشی منجر به مرگ در کشور، به رقم دو هزار و چهار صد و هشتاد و شش مرد و هزار و چهار صد و هشتاد و یک زن را نشان می دهد. و آمار وزارت بهداشت از وقوع حداقل سیزده خودکشی منجر به مرگ در روز، با میانگین سنی بیست و نه سال خبر می دهند. و طبق این آمار، نسبت خودکشی مردان به زنان دو و نیم برابر و گاه به چهار و نیم برابر می رسد.
مقایسه ی این آمار، با آمارهای ثبت شده در سال های گذشته در ایران، رشد قابل توجهی را نشان می دهد، به نحوی که ارقام از چند صد خودکشی به چند هزار خودکشی در طول سال رسیده است. طبق اطلاعات و آمار وزارت کشور، انگیزه خودکشی در دسته های ناموسی، اختلافات خانوادگی، تحصیل و ازدواج، شکست و ناامیدی، فقر و تنگدستی، اختلال حواس، بر ملا شدن حقایق و اسرار، ترس از مراجعت به خانواده - به خصوص در زنان بعد از ازدواج-، استرسها، فشارهای لحظه یی روحی و روانی، تنهایی، تمایلات شدید عاطفی و عشق، اعتیاد به مواد مخدر، مواد توهم زا و الکل تقسیم بندی شده که در این میان سهم خودکشی با انگیزه ی اختلافات خانوادگی بین سی و دو تا چهل و یک درصد بوده و در صدر جدول قرار دارد.
بنا به گزارشات وزارت بهداشت، اقدام به خودکشی در میان مردان، هشت برابر زنان بوده و رشد خودکشی در میان مردان مجرد، بیش از زنان مجرد بوده است. آمارها نشان می دهد که میزان خودکشی و خودسوزی در استانهای محروم غرب کشور بیش از سایر مناطق می باشد. و به نظر می رسد، بیشترین دلایل خودکشی در نوجوانان ایرانی، ایجاد فاصله و عدم وجود رابطه ی مناسب بین فرزندان و والدین می باشد. فاصله یی که باعث عدم درک صحیح والدین از فرزندان می شود. و گاهی نیز، با سخت گیری ها و اعمال محدودیتهای نامتناسب، به واکنش فرزندان، در قالب خودکشی منجر می گردد.
همچنین بیش از نه درصد از زنان ایرانی، در طول زندگی خودشان، تمایلات خودکشی از خود بروز داده و یا به مدت طولانی پیرامون آن اندیشیده و با آن درگیر بوده اند. در تهران سالانه بیست هزار نفر ست به خودکشی می زنند که بسیاری از آنها ناموفق می باشد. دکتر شیخاوندی ( جامعه شناس) عقیده دارد از آنجایی که، آمار بیست هزار خودکشی مربوط به افرادی است که به مراکز درمانی منتقل شده اند، پس باید برای رسیدن به آمار دقیق، این رقم را چهار برابر کرد.
شایان ذکر است که آمارهای مربوط به خودکشی در اکثر کشورهای دنیا معمولا دوازده تا هجده درصدهزار نفر است ولی در کشورمان ایران، آمار مربوط به خودکشی در برخی از استانها از جمله ایلام، بیست و شش و هشتاد و سه دهم درصد هزار نفر نفر را نشان می دهد.
آسیبهای روانی:
در ایران، به دلیل مشکلات اقتصادی، بیکاری، و اعتیاد شدیدی که عموم مردم را گرفتار ساخته زمینه برای بروز بیماری های حاد روانی مهیا تر است چنانکه بیش از بیست و چهار درصد از ایرانیان، به انواع آن مبتلا بوده و این مساله، تاثیرات مستقیم و ویرانگی را بر پیکره ی خانواده ایرانی نهاده است.
در واقع، حدود چهارده میلیون نفر ایرانی، با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می کنند و یازده درصد از هموطنان کشورمان، درچار مشکلات حاد روانی می باشند. همچنین تعداد زیادی از افراد در جامعه ی ایرانی وجود دارد که بالقوه در شرایط محمد بیجه (قاتل معروف کودکان اطرف تهران) می باشند و درصد بیشتری از کسانی که دچار بیماری های روانی را زنان تشکیل می دهند. این آسیبهای روانی، در بالا بودن درصد طلاق و قتل های خانوادگی، همسر آزاری و کودک آزاری نشان می دهد.
کودک آزاری:
کودک آزاری یکی از تلخ ترین واقعیت های جامعه ی ایرانی است و تاثیرات خود را در رفتارهای نابهنجار قربانیانش در سنین بالاتر می گذارد و انواع "بیجه" ها را در جامعه باز تولید می کند. بر اساس آمارهای سازمان بهزیستی شصت و شش درصد کودک آزاری ها از سوی مردان اعمال می شود و دختران، بیش از پسران در معرض کودک آزاری قرار دارند. همچنین بیست و پنج درصد کودک آزاری ها، در خانواده های طلاق روی می دهد. این درحالی است که، آمارها نشان می دهد که پنجاه درصد والدین ایرانی معتقدند، تنبیه برای کودک لازم است و چهل درصد والدین به تنبیه بدنی گرایش دارند.
بررسی ها در خصوص روابط میان خانواده و فرزندان نشان می دهد، در مقابل یک مورد کودک آزاری که فاش می شود حداقل بیست مورد پنهان می ماند.و متاسفانه، بیش از نود درصد از کوک آزاری ها، در محیط خانه و خانواده اتفاق می افتد و این در حالی است که پدران با چهل و هشت و نیم درصد بالا ترین و پس از آن مادران با بیست و هشت و سه دهم درصد در ردیف دوم عوامل کوک آزاری جسمانی قرار دارند.
از سوی دیگر، پژوهشی که بر روی پانصد و هشتاد و پنج کودک کار خیابانی در گروه سنی شش تا هیجده سال، و به منظور اطلاع از وضعیت زندگی این کودکان صورت گرفته، بیانگر آن می باشد، که بیش از پنجاه درصد از این کودکان توسط اعضای خانواده در منزل و یا صاحبان کار خود در محل کار مورد سوء استفاده ی جنسی قرار می گیرند.
تاثیرات کودک آزاری ها در جامعه، موجبات افزایش جرم و جنایت،گسترش اختلالات روانی، گرایش به اعتیاد و افزایش به بزهکاری در جامعه و رشد خشونت را فراهم می سازد.
مهمترین عوامل کودک آزاری در خانواده های ایرانی، سوء مصرف موارد مخدر توسط والدین یا ابتلای یکی از آنان به اختلالات روانی است. عبدالعلی الصاق، مدیر کل بهزیستی استان تهران، در نیمه اول فروردین سال هشتاد و سه اعلام کرد:در سال گذشته، چهارده و دویست و شصت تماس با خط تلفن کوردک انجام گرفته است.و طی سال هشتاد دو، بر اساس آمارهای رسمی، هفتاد و یک کودک، به خصوص از سوی پدران خود با فراوانی سی و هفت مورد تحت آزار و اذیت جنسی قرار گرفته اند.
فرار دختران:
فرار دختران، گرچه خود معلول عوامل بسیاری چون کودک آزاری، طلاق، فقر و اعتیاد والدین می باشد اما خود یکی از عوامل موثر رشد فحشا در کشور می باشد. تحقیقات نشان داده که اکثریت قریب به اتفاق دختران فراری در همان چهل و هشت ساعت اول پس از فرارشان مورد سوء استفاده ی جنسی قرار گرفته و سپس با جذب در گروههای فساد در داخل و خارج از کشور به روسپی گری می پردازند.
آمارهای منتشر شده از سوی انجمن دفاع از قربانیان خشونت، نشان می دهد که ماهانه چهل و پنج دختر شانزده تا بیست و پنج ساله ی ایرانی در کراچی توسط افراد ثروتمند خریداری می شود. پژوهش های این انجمن، نشان می دهد که قاچاق انسان در کشور، عمدتا از دو مسیر متفاوت انجام می گردد و در پاکستان و امارات، معمولا دختران ده تا شانزده ساله، برای دو مناسبت عید فطر و قربان در مراسمی به نام "حلفه" به فروش می رسند.
همچنین تخمین زده می شود که در کشورمان حدود دویست هزار کودک خیابانی وجود داشته باشد. و بر اساس پژوهشهای انجام شده، آمارهای این دختران فراری، در سال هفتاد و هشت نسبت به سال شصت و پنج حدود بیست برابر شده و متوسط سن دختران فراری در سال هفتاد و هشت به شانزده سال و در سال هفتاد و نه به چهارده و هفت دهم سال رسیده است.
تعداد دختران و زنان ایرانی که از خانواده خود گریخته و در کشورهای دیگر از جمله کشورهای خلیج فارس، ترکیه و یا حتا پاکستان و افغانستان به خودفروشی مشغولند بیش از یکصد هزار نفر برآورد می شود. و برخی از آمارها حاکی از آن است که تعداد شصت هزار تن از نوجوانان ایرانی در سال از خانه و خانواده های خود می گریزند.
همسر کشی و قتل های ناموسی:
هنوز آمارهای دقیقی پیرامون پدیده ی همسر کشی و قتلهای ناموسی در کشور وجود ندارد اما با نگاهی به صفحات حوادث جراید ایران، این نوع قتل ها در سالهای اخیر سیر صعودی پیدا نموده و به سرعت دارد به مراحل خطرناک تری می رسد.
چنانکه گفته می شود بیست و پنج درصد قتلها در عرصه ی خانواده رخ می دهد که اکثر آنها از نوع ناموسی می باشد و در برخی از این نوع قتلها علاوه بر همسر مقتول، برادران، پدر و حتا پسر عمو ی مقتول نیز اقدام به قتل می کند.
آمارهای سازمان ملل نیز بیانگر آن است که در سالیانه بیش از پنج هزار زن که عمدتا ساکن چهار ده کشورهای عقب مانده ی خاورمیانه برزیل و اکوادر به نام ناموس به قتل می رسند. و در بسیاری از موارد تحقیقات پلیسی نشان می دهد که مقتول بیگناه بوده و به خاطر سوء ظن به قتل رسیده اند. البته این آمارها دقیق نیست و در بسیاری از موارد بستگان مقتول با صحنه سازی مرگ را بر اثر حادثه جلوه می دهند.
برخی از آمارها دلالت بر این نکته دارد که بیست درصد از قتلهایی در عرصه ی خانواده ها رخ می گیرد ناموسی می باشد. همچنین، شهریاری دادیار سوم دادسرای امور جنایی تهران علت وقوع قتلهای ناموسی را سوء ظن افراد خانواده به یکدیگر و وجود مواد قانونی مانند ششصد و سی و دویست و نود و شش قانون مجازات اسلامی می داند . خاکی، دادیاردادسرای امور جنایی نیز تاکید می کند که وجود اینگونه قوانین در برخی موارد نظم عمومی را مختل می کند.
بر اساس برخی آمارهای کشور، یک چهارم قتلهای جنبه ی ناموسی دارد. و نتایج بررسى پدیده همسرکشى در پانزده استان کشور, نیز نشان میدهد شصت و هفت درصد علت کشته شدن مردان به دست همسرشان به خاطر وجود شخص ثالث (خیانت مرد) و سی سه درصد، واکنش در برابر خشونت مرد، حمله ناگهانى یا تهدید از سوى او بوده است.
این آمار، بخشی از واقعیت های موجود در کشور و بیانگر وضعیت وحشتباری است، که خانواده ی ایرانی بدان دچار شده است. برای رفع این آسیبها ابتدا ضروری است که به علل بروز و تقویت این آسیبها مورد بررسی و شناسایی قرار گیرد و سپس، متناسب با علل به وجود آورنده ی وضع موجود،برای رفع آنها نسخه پیچیده و آنها را درمان نمود.