30 مرداد 1385 - بزرگراه فناوری - قصه وبلاگنویسی در کشور ما قصه عجیبی است. چراکه عدهای تا همین دیروز نهچندان دور بر این باور بودند که وبلاگ و وبلاگنویسی خاص افراد بیکاری است که از سر وقتگذرانی بهسوی این وسیله ارتباطی گرایش پیدا کردهاند اما رفتهرفته شمار روزافزون وبلاگهای ثبت شده بر روی سرویسدهندگان وبلاگ نشان از آن میداد که شمار افراد بیکار رو به افزونی است. البته اگر این سیر صعودی را با باور آن عده قیاس کرده باشیم. اما واقعیت امر این بود که وبلاگ بهعنوان یک رسانه آزاد و در عین حال رایگان توانسته بود بهراحتی مخاطبان بسیاری را از تمامی اقشار و سنین مختلف بهسوی خود برای انعکاس دیدگاههایشان جذب کند.
سید محمد خاتمی http://www.khatami.ir ابطحی http://www.abtahi.com علی لاریجانی http://larijani.ir اکبر هاشمی رفسنجانی http://www.hashemirafsanjani.ir علی ولایتی http://www.velayati.ir محمد باقر قالیباف www.ghalibaf.ir مصطفی معین http://drmoeen.ir محسن رضایی http://rezaee.ir کروبی http://www.karroubi.ir
به هرحال شرایط وبلاگنویسی برای افراد عادی جامعه چندان شرایط مطلوبی نبود و در این میان وقتی یکی از مردان اهل حکومت در عین ناباوری با وبنوشت قدم به دنیای وبلاگها گذاشت یعنی عبور از خط قرمز.
همان روزها وقتی از ابطحی در مورد سختیهای وبنوشت سؤال کردم او در پاسخ گفت، من بحران سختى را در چند ماه شروع به کار وبنوشت پشتسر گذاشتم، از یک سو این شایعه بهطور گسترده رواج یافته بود که من با این وبلاگ بهدنبال شهرتطلبی هستم و از سوی دیگر عدهای نیز بر این باور بودند که حکومت مرا وادار کرده است که بهعنوان سوپاپ اطمینان عمل کنم و از طرف دیگر جریان محافظهکار به این شایعه دامن مىزد که من با ورود به این فضا قصد دارم که از روحانیت و ارزشهاى انقلابى بکاهم. به هرحال شایعه و بحثهاى زیادى وجود داشت درحالى که هیچ کدام از این شایعات صحت نداشت تنها دلیل این بود که من احساس مىکردم اینترنت و وبلاگ یک محیط آزاد است که میتوانم بهراحتى در آن حرفهاى دلم را بزنم و من هیچکس را مجبور نکردم که این مطالب را بخواند، حتى اگر کسى یک بار هم روى این مطالب کلیک نمىکرد من باز هم براى دل خودم مىنوشتم.
به هرحال از آن روزها مدت زمانی سپری شده است و دیگر اینترنت پایگاه شیطانی و وبلاگستان محلی برای جذب افراد بیکار نیست. امروز و در تعریف جدید گفته میشود که وبلاگ روشی برای برقراری ارتباطی آسان و دوسویه با قشر عظیمی از کاربران است. تعریفی که در همان روزهای بدو ورود وبلاگ به کشورمان قالب جامعه نیز بر آن باور و اعتقاد داشتند. باوری که سبب میشد با وجود تمامی سختیها افراد علاقهمند همچنان به وبنویسی بپردازند. باوری که برای باور آن سختیهای بسیاری پشتسر گذاشته شد.
یک شوک بزرگ
بهرهوری از پدیده سایتنگاری و وبلاگنویسی پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1380 آغاز شد و ناگهان توجه به اینترنت و راهاندازی وبسایتهای خبری و تحلیلی در حوزه سیاسی و اجتماعی بسیار قوت گرفت و در همین زمان خبرگزاریها و سایتهای مختلفی راهاندازی شدند. رفتهرفته تمایل به بهرهبرداری از محیط اینترنت برای تبلیغات سیاسی تا آنجا پیش رفت که در انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری شاهد بودیم که علاوه بر راهاندازی سایت توسط کاندیداها، هواداران کاندیداها نیز اقدام به راهاندازی سایتی جهت حمایت از فرد مورد علاقه خود کردند و در کنار آن وبلاگها نیز به نشانه حمایت خود از این حرکت سیاسی، روز بهروز بر تعدادشان افزوده شد و در کنار تمامی این سایتها و وبلاگهای شخصی، احزاب و تشکلهای رسمی و غیررسمی نیز اقدام به راهاندازی سایت کردند. این اقدام با خود یک نکته مثبت به همراه داشت یعنی اینکه اگر یکی از این کاندیداها بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زد چون خود در خلال انتخابات وبلاگ و سایت را برای تبلیغات و ارتباط با مخاطبان انتخاب کرده است یعنی به نوعی این محیط را به رسمیت شناخته است. بنابراین سایتداران و وبلاگنویسان میتوانند برای آینده مدعی یک حاشیه امنیتی برای خود باشند.
نتیجه انتخابات با تمامی فراز و نشیب خود مشخص و یکی از آن چند مدعی بر کرسی ریاست نشست. محمود احمدینژاد در دوران انتخابات با سایت مردم یار دات کام به تبلیغات پرداخت. سایتی که پس از پیروز شدن نیز همچنان بهروزرسانی آن ادامه دارد. اما نکته مثبت و در خور توجه این بود که احمدینژاد به این سایت اکتفا نکرد و پا را از چارچوب خشک و رسمی یک سایت دولتی بیرون گذاشت و در یک اقدام جالب به وبلاگنویسی رویآورد.
از تولد وبلاگ محمود احمدینژاد به آدرس www.ahmadinejad.ir چند روزی سپری شده است. اولین مطلب این وبلاگ و به نوعی درحال حاضر تنهاترین مطلب این وبلاگ اختصاص به زندگینامه وی دارد. یک مطلب بسیار مفصل در قسمتی از آن میخوانیم: «دوران دبیرستان من همراه با جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود. آن سالها فشار فقر بر اقشار محروم مضاعف شده بود و در چنین شرایطی دیگر پتک و سندان پدر کفاف مخارج خانواده را نمیداد و من مجبور شدم برای کمک به خانواده و تامین خرج تحصیل در کارگاه یکی از همسایهها مشغول به کار شوم و کانال کولر پرس بزنم. با وجود آنکه بسیار بازیگوش و پرجنبوجوش بودم اما از درس و مدرسه هم غافل نبودم و دانشآموز ممتاز محسوب میشدم.
از همان دوران بود که به معلمی علاقهمند شدم و گاه و بیگاه برای دوستانی که تقاضای کمک داشتند در خانه یا مسجد کلاسهای تقویتی برگزار میکردم. سال آخر دبیرستان با چند کتاب تست و تلاش شبانهروزی مانند همه کنکوریها و البته بینصیب از کلاسهای تقویتی کنکور خود را برای این آزمون آماده کردم. قرار داشتن در بحبوحه جریان انقلاب و فعالیتهای مبارزاتی پراکنده علیه رژیم شاه باعث نشده بود که دچار ضعف تحصیلی شوم و با تلاش مضاعف سعی میکردم تا در کنار فعالیتهای اجتماعی و انقلابی آمادگی علمی خود را نیز همواره در حد مطلوب نگه دارم. صبح روز امتحان کنکور مطمئن بودم که رتبهام تکرقمی خواهد بود، اما تقدیر چنان رقم خورد که در جلسه امتحان دچار خونریزی بینی شوم. با این حال رتبه 132 ریاضی هم رضایتبخش بود و من توانستم در رشته مورد علاقهامـ مهندسی عمران - در دانشگاه علم و صنعت سه سال قبل از پیروزی انقلاب پذیرفته شوم.
در ابتدای جنگ 25 سال داشتم. مادر و همسرم و تمامی مادران و همسرانی که جوانان و همسرانشان در جبههها از کیان کشور خویش دفاع میکردند صبورانه به تربیت نسلی مقاوم، شجاع و مومن اهتمام داشتند. جوانان توانمند امروز ثمره همان تلاشها و به جان خریدن سختیها هستند. دفاع مقدس دانشگاه منحصر بهفردی برای آموختن انسانیت بود. تجربه همزمان مرگ و زندگی انسانهای جنگ را در بهشتی میان دنیا و آخرت نگه داشته بود که هرچه میگفتند و میشنیدند و انجام میدادند الهی بود. برادری و صمیمیت، جدیت و سخت کوشی، معنویت و عبادت، شوق و شادمانی، ایثار و رشادت، همه و همه به ما ثابت میکرد که دنیا و آخرت در بستر دین نهتنها با هم در تضاد نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. شهادت تنها آرزوی رزمندگان ما بود و هست».
هر چند اولین مطلب این وبلاگ بسیار طولانی است تا آنجا که ادامه آن به روزهای آینده موکول شده است، اما احمدینژاد بابت این طولانینویسی از خوانندگان وبلاگ عذرخواهی کرده است و این بدین معناست که از این به بعد با متنهای مختصر در این وبلاگ روبهرو خواهیم شد. رمز بقا در وبلاگنویسی ارتباط مستقیم بهروزرسانی آن دارد. مسئلهای که گاهی اوقات از سوی نویسندگان وبلاگها در نظر گرفته نمیشود و همین امر باعث سردرگمی خوانندگان و به نوعی فراموش کردن آدرس آن وبلاگ میشود. اما بهروزرسانی در سایت احمدینژاد داتآیآر به چه صورتی است. میگویند قرار است احمدینژاد هر هفته 15 دقیقه صرف این وبلاگ کند و در مجموع سایت را هر هفته یکبار یا دو بار بهروز کند.
این وبسایت به چهار زبان فرانسه، عربی، انگلیسی و فارسی طراحی شده است (هر چند بخش فرانسه آن هنوز غیرفعال است) و در گوشه سمت راست با کلیک روی نقشههایی که نشان از زبان اختصاصیافته دارد میتوان به متن با زبان دلخواه دست یافت. بهعنوان نمونه با کلیک روی پرچم عربستان ورود به سایت با زبان عربی فراهم میشود. همچنین در این سایت بخشی اختصاص به نظرخواهی دارد و در اولین نظرخواهی آمده است که، آیا بهنظر شما هدف آمریکا و اسرائیل از تجاوز به لبنان کلید زدن جنگ جهانی دیگری است که کاربران با فشردن کلید بله یا خیر میتوانند در این نظرسنجی شرکت کنند. از دیگر امکانات این وبسایت قرار دادن لینک ثبت نظر روی نوشتههاست؛ کاری که پویا بودن یک وبلاگ را نشان میدهد.
بهعنوان نمونه برای اولین مطلب این وبلاگ تاکنون چهار نظر ثبت شده است. در یکی از نظرها نویسندهای با نام مینا از ایران نوشته است: «آقای رییسجمهور چرا از شنیدن نظر واقعی مردم وحشت دارید؟ بگذارید پیامها گزینشی نباشد. اینگونه خودشناسیتان هم بهتر میشود». با خواندن این پیام و تست کردن بخش ثبت پیام مشخص میشود نظرخواهی در این وبلاگ بهطور مستقیم نیست و پس از طی مراحلی و در صورت تایید، امکان چاپ آن فراهم میشود. بهنظر میرسد بهتر است یا بهطور کلی این بخش از وبلاگ حذف شود یا اینکه آنقدر سیستم اظهار نظر آزاد باشد که هر پیام قابلیت انتشار داشته باشد. بهعنوان نمونه میتوان به وبلاگ محمدعلی ابطحی اشاره کرد که بهطور کلی امکان ثبت نظر را حذف کرده است و خوانندگان تنها با ارسال ایمیل میتوانند با نویسنده ارتباط برقرار کنند. در مقابل وبلاگ مصطفی معین امکان ثبت نظرخواهی او آزاد است و دست کم برای هر مطلب بالغ بر 200 پیام ثبت شده است، پیامهایی که از هر طیف نوشته شده است از چپ و راست گرفته تا سلطنتطلب که بهنظر میرسد خواندن پیامها برای اکثریت جذابتر از خود متن نوشته شده است.
بخش پیوند علاقهمندی نویسنده وبلاگ را نشان میدهد که به چه موضوع یا گرایشی علاقهمند است. پیوندهای سایت احمدینژاد داتآیآر شامل پنج پیوند است. با فشردن اولین آدرس پیوند پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری گشوده میشود، سایتی که به دو زبان فارسی و انگلیسی در دسترس کاربران است. دومین پیوند نیز متعلق به دفتر رهبری است، وبسایتی که به پنج زبان فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه و اردو طراحی شده است. سومین پیوند نیز سایت اخبار ریاستجمهوری را دربر میگیرد. سایتی که در آن میتوان تمامی اخبار حوزه ریاستجمهوری را مورد مطالعه قرار داد. این وبسایت دوره قبل پذیرای خاتمی بود، کافیست روی آرشیو کلیک کنید تا به دوم خرداد برسی. چهارمین پیوند نیز به خبرگزاری ایرنا اختصاص یافته است و آخرین پیوند از علاقهمندی نویسنده این وبلاگ اختصاص به سایت صداوسیما البته از نوع شبکه یک دارد.
وبلاگنویسی احمدینژاد گرچه در داخل آنچنان به خبر داغ تبدیل نشد، اما رسانههای جهان پوشش نسبتا گستردهای به باز کردن وبلاگ احمدینژاد نشان دادهاند تا آنجا که ایندیپندنت در مطلبی مینویسد: «برای رییسجمهور کشوری که به سانسور اینترنت متهم است وبلاگنویس شدن شاید یک کار شگفتانگیز بهحساب آید، اما احمدینژاد همواره یک شوک است. او برای گسترش اندیشههای سیاسی خود این وبلاگ را ایجاد کرده و نظرسنجی را در مورد جنگ لبنان و ورود به جنگ جهانی در آن ایجاد کرده است. وی در این وبلاگ آمریکا را شیطان خطاب کرده است». گاردین نیز برای ورود احمدینژاد به دنیای وبلاگنویسی اینچنین آورده است که: «رییسجمهور ایران از طریق این وبلاگ میخواهد اندیشههای سیاسی خود را در سطح جهان گسترده کند». در همین حال یکی دو سایت خبری نیز از هک شدن این سایت برای چند ساعت توسط هکرهای اسرائیلی خبر دادند، خبری که هیچ رسانه معتبر داخلی یا خارجی آن را تایید نکرد.
غایب شکلاتی
گرچه یکی از مشاوران نزدیک خاتمی به نوعی پایگذار وبلاگنویسی در میان مردان سیاست را رقم زد، اما متاسفانه شخص رییسجمهور در تمام دوران ریاست خود تمایلی برای داشتن یک وبلاگ از خود نشان نداد. نزدیکان وی اعتقاد داشتند بهخاطر مشغله کاری ایشان از وبلاگنویسی دور افتادهاند، اما شاید واقعیت این بود چون مشاور رییسجمهور از سوی جناح مقابل به شیخ وبلاگنویس متهم شده بود دیگر وبلاگنویسی رییسجمهور معنا نداشت و شاید هم روحیه خاتمی با دنیای وبلاگنویسی همخوانی نداشت. علت هرچه بود خاتمی پا به دنیای وبنویسی نگذاشت اما این مسئله سبب نشد که دوستداران وی دست از فعالیت بکشند تا آنجا که برایش وبسایت مردی با عبای شکلاتی را ثبت کردند، همان عبایی که روزهای اول حرف و حدیثهای بسیاری را با خود همراه داشت اما رفتهرفته به یک لباس فرم تبدیل شد بله مردی با عبای شکلاتی آمد تا بلکه خاتمی را وبنویس کند. دوستداران خاتمی در اولین مطلب این وبلاگ نوشته بودند: «اینجا آخر پستمدرنیسم است؛ برای پست نوشته نشدهوبلاگ سیدمحمد خاتمی کامنت بگذارید! راستش را بخواهید قرار است بعد از جشن چله چلچراغ، خاتمی وبلاگنویس شود. البته خودش هنوز نمیداند، یعنی امیدواریم بعد از جشن چلهچلچراغ، که او هم حضور دارد، وبلاگ نوشتن را از همینجا شروع کند. مثلا دربارهحواشی مراسم شب چله بنویسد یا از هر چیز دیگر.
چه هیجانانگیز میشود». اما همگان در جریان هستند که خاتمی پنجشنبه اول دیماه سال 84 به جشن چلچراغ رفت اما نه از حواشی مراسم آن شب نوشت نه آنکه وبلاگنویس شد . تنها خاتمی بعد از چند روز برای آن هم شور و هیجان این پیغام را نوشت: «عشق به حقیقت و تلاش برای دریافت آن و عشق به آزادی و تعالی و کوشش برای رسیدن به آن جوهر آدمی است و اگر امید به این دریافت و رسیدن نبود زندگی پرمرارت آدمی در طول تاریخ ناممکن میشد. آنچه خواستنی است دوستی و مهر است که زندگی را طربناک میکند و آنچه ناخواستنی است خشونت و نامهربانی است که جهنم جان آدمی است. برای عزیزانی که هدیه ارزنده وبلاگ را به من ارزانی داشتند و برای همه ارجمندانی که با اظهار نظر خود جان خسته مرا نواختند، آرزوی شادکامی و سلامتی میکنم. بیایید تا ایمان به حق را با هیچ متاعی سودا نکنیم و بیایید برای آبادانی و اعتلای ایران عزیز از هیچ کوششی خسته نشویم و بیایید امیدوار باشیم و با همبستگی و بیداری راه سربلندی را با یکدیگر طی کنیم». در تنهاترین پیغام ثبت شده خاتمی در وبلاگ مردی با عبای شکلاتی اثری از آمدن به دنیای وبنویسی نیست. او بعد از این پیغام هرگز در این فضا مطلبی ننوشت اما جالب آن است که برای همین یک مطلب تاکنون بیش از سه هزار نفر پیغام گذاشتهاند و این نشان از آن میداد که خیلیها برای ورود خاتمی به دنیای وبلاگنویسی لحظهشماری میکردند اما او نیامد.
به هرحال خاتمی به وبلاگنویسی چرا غ سبز نشان نداد اما گویا علاقهمندان وی همچنان بر ورود وی به دنیای وب پافشاری دارند تا آنجا که با ثبت دامنه دیگر این بار به آدرس .khatami.ir وبسایت رسمی راهاندازی کردند. وبسایتی که کاملا خبری است و از قسمتهای مختلفی چون زندگینامه، اخبار، سخنرانی، یادداشت، در رسانهها، نامه و پیام رسمی، نظرات دیگران، تالیفات و گالری تشکیل شده است. درحال حاضر در رسانهها و نظرات دیگران غیرفعال است و امیدواریم حداقل بخش نظرات دیگران فعال شود، هر چند که این سایت رسمی فرسنگها با وبلاگنویسی فاصله دارد. اما باز هم مشخص نیست که این وبسایت تا چه اندازه مورد توجه خاتمی قرار گرفته است.
***
میگویند وبلاگنویسی مانند ایستادن در وسط یک میدان است و اگر اهل سیاست باشی و قصد وبلاگنویسی داشته باشی، برای ایستادن در آن نیاز به یک ریسک بزرگ داری، اما امروز این میدان هموار شده است و برای ورود به آن دیگر دلهره و تردیدی در کار نیست. شاید نبود همین دلهره و تردید و شایدهای دیگر اقبال وبلاگ و وبلاگنویسی را برای اهل سیاست این چنین به اوج برده است. دیگرانی که مخالف بودند آمدند، چراکه بهدرستی دریافتند که این محیط چگونه جذب مخاطب میکند. ای کاش دیگرانی که بدون دلیل نیامدند نیز قدم بهسوی این پل ارتباطی بردارند. چراکه هنوز خوانندگان یک فضای اینترنتی با نام مردی با عبای شکلاتی همچنان چشمانتظار هستند.
منبع:آی تی ایران