بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

"پرل هاربر" و یا "١١ سپتامبر" دیگری در راه است!

در سپتامبر ٢٠٠٢ روزنامه نسبتا کوچکی در اسکاتلند بنام "ساندی هرالد" (Sunday Herald) با انتشار مقاله ای موجی از حیرت و ناباوری را در جهان برانگیخت.

مقاله مزبور صحبت از طرحی می کرد که در سپتامبر ٢٠٠٠ و پیش از به قدرت رسیدن جورج بوش توسط فکر انباره (Think Tank) "پی نک- پروژه قرن جدید آمریکائی"1 (PNAC-The Project for the New America Century) تهیه شده بود. افراد کلیدی پروژه مزبور عبارت بودند از: دیک چنی، دانالد رامسفلد، پال ولفوویتس (معاون پیشین وزارت دفاع و رئیس فعلی بانک جهانی)، جب بوش (برادر جورج بوش و فرماندار ایالت فلوریدا)، زالمای خلیل زاد (نماینده آمریکا در عراق، نماینده احتمالی آینده آمریکا در سازمان ملل، افغانی الاصل و از مشاوران کمپانی نفتی یونوکال) و الیوت آبرامس (مغز متفکر شورای امنیت ملی آمریکا در امور خاورمیانه و کسی که به گفته سیمور هرش2 از مدافعان سرسخت اسرائیل و یکی از شکل دهندگان جنگ عراق علیه ایران بوده است).

طرح مزبور (3) که قبل از انتخابات آمریکا و به قدرت رسیدن بوش تهیه گردیده بود سخن از این می راند که "آمریکا دهها سال است که در انتظار بدست گرفتن کنترل دائمی خلیج (خلیج فارس) است.

به این منظور دعوای پایان نیافته با عراق می تواند بهترین بهانه برای روانه کردن نیروی عظیم ارتش آمریکا باشد." گزارش در ضمن برای نخستین بار پیشنهاد می کرد که سیاست خارجی آمریکا بر اساس حملات پیش دستانه (Preemptive attacks) علیه دشمنان آمریکا سامان داده شود و از طریق نیروی نظامی تفوق و برتری آمریکا در جهان تثبیت شود.

اما نکته عجیبی که در این گزارش به آن اشاره شده بود این بود که دست زدن به چنین تحول بزرگی مستلزم زمانی طولانی خواهد بود مگر اینکه فاجعه ای مانند "پرل هاربر" بعنوان کاتالیزور و در جهت توجیه چنین تغییرات بنیادی بکار گرفته شود. (پرل هاربر- حمله قوای ژاپن به بندر آمریکائی موسوم به همین نام در سال ١٩۴١ در خلال جنگ دوم جهانی که منجر به ورود آمریکا به جنگ و پیوستن به متفقین شد). ١١ سپتامبر همان "پرل هاربر جدید" بود که حکومت آمریکا آنرا با آغوش باز در بر گرفت. آنچه که برای خانواده ٣٠٠٠ تن از قربانیان ١١ سپتامبر یک تراژدی بود برای عده ای یک فرصت طلائی محسوب شد.

شباهت عجیب واقعه ١١ سپتامبر که یکسال پس از نوشتن گزارش مزبور رخ داد به تحلیل مندرج در گزارش

پی نک شک و تردید و سئوالهای فراوانی را دامن زد. (برای اطلاعات جامع در این زمینه به کتاب خورشید در مه ..... و آمریکا اینگونه اداره می شود، نوشته شهیر شهید ثالث- چاپ انتشارات پلک مراجعه فرمائید).

روزنامه ساندی هرالد یکبار دیگر در مقاله ای تکان دهنده دو سال پس از واقعه ١١ سپتامبر نوشت (4):

"منهتن (Manhattan) در آتش می سوخت و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی به جهنمی سوزان تبدیل شده بودند. در همین حال پنج مرد بر روی رودخانه هادسن در نیوجرسی مشغول رقصیدن بودند و از شادی در پوست خود نمی گنجیدند" یکی از آنان نیز مشغول فیلمبرداری بود. فکر می کنید آنها اهل کجا بودند؟ فلسطین؟ عربستان؟ عراق؟ از اعضاء القاعده؟ اشتباه کرده اید. آنها اسرائیلی بودند و حداقل دو تن از آنان عضو پلیس مخفی اسرائیل، موساد. آنان دستگیر می شوند و در بازجوئی های انجام شده کسی که رانندگی اتوموبیل حامل آنان را برعهده داشت به پلیس می گوید: "ما اسرائیلی هستیم. ما مسئله شما نیستیم. مسائل شما مسئله ماست. مسئله فلسطینی ها هستند."

خبرنگار تحقیق گر فاکس نیوز کارل کامرون (Carl Cameron) در یک برنامه تلویزیونی چهار قسمتی(5) پرده از بزرگترین عملیات جاسوسی اسرائیل در خاک آمریکا برداشت.

صرف نظر از مطالب حیرت آوری که در این گزارش مستند تلویزیونی مطرح گردید آنچه که به بحث ما مربوط می شود اینست که طبق گزارش کامرون "یکی از سازمان های فوق سری امنیت ملی که مرکز آن در شمال مریلند قرار دارد گزارش فوق محرمانه ای تهیه نموده مبنی بر اینکه محتوای مکالمات تلفنی در آمریکا بدست بیگانگان و بطور اخص اسرائیل می افتد."

در سال ٢٠٠٠مجله معتبر اینسایت (Insight) با اشاره به (6) یک سری عملیات محیرالعقول جاسوسی در خاک آمریکا افشاء می کند که برخی از مقامات ضد جاسوسی اف بی آی در پی کشف شبکه ای هستند که در بالاترین سطوح مملکتی در آمریکا یعنی از کاخ سفید گرفته تا وزارت خارجه تلفن هائی را که در مقابل هر نوع شنود و جاسوسی کاملا ایمن شده اند، کنترل و مکالمات آنان را را ضبط می کنند. (لازم به ذکر است که اصل مقاله از آرشیو مجله اینسایت حذف شده است و ما آنرا از سایتهای دیگر بدست آوردیم).

در ماجرای افتضاح جنسی بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی، کنت ستار (Kenneth Starr) دادستان مامور رسیدگی به پرونده در گزارش خود می نویسد7: "او (بیل کلینتون) به مونیکا گفت که یک سفارت خانه خارجی تلفن های او را کنترل می کند لذا آنها باید برای روز مبادا داستانی را برای توجیه مکالمات تلفنی خود ابداع کنند."

این کدام دست مرموز و قدرت قاهره ایست که رئیس جمهور آمریکا علیرغم وقوف به وجود آن قدرت مقابله با آن را نداشته و این چنین از آن هراسان است.

کامرون خبرنگار فاکس در همان گزارش قبلی اشاره به نکته ای حساس می کند که به بحث ما مربوط می شود.

تمامی صورت حسابهای تلفن های داخل آمریکا تنها توسط یک شرکت بنام ادماکس لیمیتد  (8) (Admocs Ltd.) تهیه می شود که دفتر مرکزی آن در اسرائیل است.

کامرون در این گزارش با توجه به وضعیت انحصاری این شرکت می گوید: "عملا غیر ممکن است که مکالمه ای در خاک آمریکا صورت گیرد بدون اینکه ادماکس آنرا به بایگانی خود نسپارد."

در بخش سوم از گزارش چهار قسمتی کامرون خبر از موضوع عجیب تری می دهد و آن اینکه سیستم شنود حکومت آمریکا (استراق سمع توسط سیستم های امنیتی و اطلاعاتی و دوائر دیگر دولتی) بطور انحصاری از طریق شرکت اسرائیلی دیگری بنام کامورس تکنالوجی (9) (Comverse Technology) صورت می گیرد.

ساندی هرالد در همان گزارشی که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد می نویسد که تروریست های عملیات ١١ سپتامبر قاطعا زیر نظر لحظه به لحظه جاسوسان اسرائیل در خاک آمریکا بوده اند. آنها از تمامی فعالیت های محمد عطا رهبر عملیات ١١ سپتامبر اطلاع کامل داشته و حتی در نزدیکی محل زندگی وی در یک خانه تیمی زندگی می کرده اند.

کامرون در بخش دوم و سوم گزارش فاکس نیوز می گوید:

"فاکس نیوز اطلاعاتی بدست آورده که برخی از مامورین تفحص ١١ سپتامبر اذعان داشته اند که تروریست ها از کم و کیف و زمان کنترل تلفن هایشان مطلع بوده و همیشه یک گام از سیستم امنیتی جلوتر بوده اند."

روزنامه ساندی هرالد با طرح این مسئله که جاسوسان اسرائیلی می توانسته اند به تروریست ها در انجام عملیاتشان کمک اطلاعاتی داده باشند می نویسد:

"اگر نزدیک ترین متحد اسرائیل (آمریکا)، درد ناشی از کشتار گروهی از مردم خود را بدست تروریستها می چشید اسرائیل می توانست اتحادی ناگسستنی با تنها ابرقدرت جهان برقرار کرده و دستش برای تصفیه حساب با تروریست های فلسطینی باز شود."

بیهوده نبود که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر فوق راست سابق اسرائیل در مصاحبه ای که بلافاصله پس از وقایع ١١ سپتامبر انجام داد در پاسخ به این سئوال که فکر می کند حوادث مزبور چه تاثیری بر روابط آمریکا و اسرائیل خواهد گذاشت درحالیکه ذوق زده بنظر می رسید گفت: "این بسیار خوب است" و بعد که می بیند در مقابل چشمان حیرت زده میلیونها بیننده صحبت می کند می گوید "خب، خوب نیست اما یک همدردی فوری را نسبت به اسرائیلی ها بوجود خواهد آورد."

اما آنچه که محور این مقاله بر حول آن می گردد اینست که با تمرکز بر روی حروف ریزی که در اخبار می آید احساس می شود پرل هاربر و یا یازده سپتامبر دیگری در راه است و این بار سیل اتهام به سمت ایران نشانه خواهد رفت. این سخن یک "تئوریسین توطئه" نیست و خطر بزرگ هم در همین جاست.

ژیبگینف برژینسکی، یکی از مغزهای متفکر سیاست خارجی آمریکا و از مدیران ارشد شورای روابط خارجی در سخنان اخیر خود در برابر کمیته روابط خارجی سنای آمریکا (10) می گوید:

"یک سناریوی پذیرفتنی برای ایجاد برخورد نظامی با ایران عبارت است از متهم کردن ایران به عنوان عامل شکست آمریکا در عراق و سپس با توسل به یک اقدام تحریک آمیز در عراق (مانند حمله به منطقه سبز مقر نظامیان آمریکا- توضیح از ماست) و یا یک اقدام تروریستی در خاک آمریکا  ایران در مظان اتهام قرار گرفته و عملیات نظامی "تدافعی" (آن چنانکه حکومت از آن یاد خواهد کرد) علیه ایران آغاز گردد."

بهوش باشیم... اینها سخنان ایراد شده در بالاترین سطوح حکومت آمریکا و به نقل از یکی از متفکران سیاسی ذی نفوذ در آمریکاست. باید با بهره گیری از یک دیپلماسی فعال کشورهای جهان را از سناریو های احتمالی مطلع کرد. هشدار پیشاپیش به جهان می تواند بسیاری از این نقشه ها را خنثی کند.

این نوع اعمال مسبوق به سابقه است. نیویورک تایمز طی مقاله ای (11)  با افشای اسنادی که حاوی یادداشت های محرمانه جلسات پرزیدنت بوش و تونی بلر قبل از حمله به عراق است می نویسد: "آقای بوش اظهار داشت راه های عدیده ای برای تحریک و ایجاد درگیری وجود دارد از جمله این که یکی از هواپیماهای تجسسی ایالات متحده به رنگ هواپیماهای متعلق به سازمان ملل رنگ آمیزی شود شاید که آتشی از سوی عراقی ها بر روی آن گشوده شود."

(در صورت چنین عملی عراق متهم به نقض قوانین مصوب سازمان ملل می گردید- توضیح از ماست).

باید پیام برژینسکی به گوش رهبران اروپا، چین و روسیه برسد. هر گونه تعلل، برخورد انفعالی و خوش باورانه که ریشه در واقعیت های عینی نداشته و متکی بر احساسات، غرور و خود شیفتگی باشد فاجعه ای بزرگ را برای ما ایرانی ها ببار خواهد آورد.

آقای احمدی نژاد در مصاحبه خود در دی ماه امسال که در ماناگوا پایتخت نیکاراگوئه انجام دادند و متن آن در روزنامه پر تیراژ کوریردلاسرا (12) چاپ ایتالیا منتشر گردید اعلام کردند که اسرائیل و آمریکا جرات حمله به ایران را ندارند.

این گفته ایشان بر پایه یکی از این دو فرض می تواند استوار باشد. اول اینکه این گفته به منظور ایجاد آرامش در داخل ایران و جلوگیری از تشویش و پریشانی فکر مردم صورت گرفته است که در این صورت باید گفت: اولا باید این واقعیت را پذیرفت که شکل اطلاع رسانی در این روزگار به نحوی تغییر کرده که خبرها چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به داخل ایران نفوذ خواهد کرد.

بسیار ساده اندیشانه خواهد بود که تصور کنیم به صرف اینکه آقای احمدی نژاد می فرمایند آمریکا جرات حمله به ایران را ندارد در مردم ایجاد آرامش شود. آنان هر روز حتی از طریق رسانه های دولتی در جریان شاخ شانه کشیدن های آمریکا قرار می گیرند.

ثانیا با قبول این فرض که ایشان واقف به عمق قضیه هستند اما از روی مصلحت است چنین می گویند، ما باید شاهد یک دیپلماسی بسیار فعال، فرستادن گروههای مختلف با پیامهای مشابه به کشورهای مختلف جهان باشیم.

این نمایندگان باید حقایقی که بطور اختصار در این نوشتار آمد کنار هم قرار داده و در برابر دید رهبران جهان قرار دهند. در همان کشورهای خارجی مصاحبه های محلی ترتیب دهند و دنیا را آگاه کنند که طرح حمله به نیروهای آمریکائی در عراق و یا یک حمله تروریستی دیگر در خاک آمریکا و بعد متهم کردن و حمله به ایران بر اساس گفته منبعی چون برژینسکی در دست تهیه است. سپس با استناد به تاریخچه آنچه در عراق اتفاق افتاد از اسناد جعلی فروش اورانیوم توسط دولت نیجر به عراق گرفته (اسناد آنقدر ناشیانه جعل شده بود که امضاء ذیل قرارداد فروش اورانیوم را وزیری امضاء کرده بود که ده سال پیش از آن کابینه دولت نیجر را ترک کرده بود)، تا ارتباط صدام با القاعده که بر اساس تحقیقات کمیسیون ١١ سپتامبر13 از پایه دروغ بودن آن برملا گردید، تا سخنان آقای بوش برای رنگ آمیزی هواپیماهای آمریکائی، جهان را از خطر بزرگی که در پیش روست مطلع سازیم.

لابی های بزرگ اسرائیلی از قبیل ایپک (AIPAC) دقیقا همین روش را در واشنگتن پی می گیرند. اخبار را استخراج کرده، خلاصه می کنند در کنار هم می نهند و با تحلیل های جهت دار آنانرا در اختیار نمایندگان کنگره و سنا قرار می دهند.

حال، از آنجا که کمترین تحرک دیپلماتیکی در این جهت مشاهده نمی شود انسان ناچار به فرض دوم گرایش پیدا می کند که ایشان واقعا معتقدند که آمریکا و اسرائیل جرات حمله به ایران را ندارند.

این فرض نزد من از آنجا بیشتر قوت می گیرد که شب بعد از یک مصاحبه تلویزیونی با آقای احمدی نژاد گزارش می شود که (14):

"در دیدار امروز بیش از یکصد تن از نمایندگان مجلس با هاشمی رفسنجانی وی به صورت تلویحی به برخی از اظهارات شب گذشته محمود احمدی نژاد پاسخ داد.....( آقای هاشمی می گویند) چندی پیش در جلسه ای که به اتفاق گروهی از مسئولان خدمت رهبری بودیم، کسی گفت که تهدیدات جدی نیست و هیچ نگرانی وجود ندارد که آیت الله خامنه ای در پاسخ به او تاکید کردند، تهدیدات جدی است."

جالب تر اینکه تنها چند ساعت پیش از گفت و گوی ویژه خبری با احمدی نژاد، منوچهر متکی در جلسه ای در حضور تعدادی از نمایندگان مجلس می گوید (15): "تهدیدات آمریکا، جدی و فراتر از عملیات روانی و تبلیغاتی است. وزیر خارجه در پاسخ به پرسش های نمایندگان درباره میزان احتمال حمله محدود یا نامحدود آمریکا گفت: احتمال حمله هم به صورت محدود و هم به صورت نامحدود وجود دارد."

در زندگی به ندرت اتفاق می افتد که انسان از صمیم قلب از خدای بزرگ بخواهد که خود در اشتباه باشد و آن که نظر مخالف او را دارد حقیقت را بگوید. این یکی از آن لحظات نادر است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد